محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد،5/3/92
براساس آمار جمعآوری شده از دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی، تا اول فروردین ماه سال 92، مجموعا 26 هزار و 125 نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شدهاند. اما بنابر آمار تازه اداره ایدز وزارت بهداشت، تاکنون 4438 نفر وارد مرحله بیماری ایدز شدهاند. ضمن اینکه تاکنون 5182 نفر از افراد مبتلا به این بیماری نیز فوت کردهاند. 1/46 درصد از مبتلایان به HIV در زمان ابتلا در گروه سنی 34-25 سال قرار داشتهاند که بالاترین نسبت در بین گروههای سنی را به خود اختصاص میدهند. علل ابتلا به HIV در بین کل مواردی که از سال 1365 تاکنون در کشور به ثبت رسیدهاند به ترتیب، تزریق با وسایل مشترک در مصرفکنندگان مواد (6/68 درصد)، رابطه جنسی (12 درصد)، دریافت خون و فرآوردههای خونی (1 درصد) و انتقال از مادر به کودک (1/1 درصد) بوده است. راه انتقال در 3/17 درصد از این گروه نامشخص مانده است. (رسانهها) امروزه آموزش یکی از کاراترین روشها برای مبارزه با گرفتاریهای روز افزون زندگی مدرن برشمرده میشود. خشونت، آلودگی هوا، گرم شدن زمین، بیماریهای فراگیر جسمی و اجتماعی و... گرفتاریهایی هستند که با آموزش درست شهروندان میتوان دست کم پیامدهای زیانبار آنها را کاهید و از گسترش بیش از پیش آنها جلوگیری کرد. ایدز با آمار بالای قربانی و افراد آلوده به آن، همچنان یکی از هراس آورترین این گرفتاریهاست. همچنان که آمارها نشان میدهند 1/46 درصد از بیماران در بازه سنی 25 تا 35 سالند و با به حساب آوردن 5 تا 10 سال دوره نهفته بیماری، اهمیت آگاهسازی نوجوانان و جوانان درسامانه آموزشی را دو چندان مینمایاند. شمار فراوان این گروه سنی، آسیبپذیری بیشترآنها، نیاز فراوان به یاری رسانی پس از بیماری، آرمان گرایی و خوشبینی، آشنایی تازه با ویژگیهای فیزیولوژیک بدن خود و از همه مهمتر پاکی نسبی از بیماری در گروه سنی 5 تا 14 سال، آنها را از هر گروه دیگری سزاوارتر برای آموزش مینماید. پیمان نامههای جهانی نیز با پافشاری بر آموزش این گروه سنی، کشورها را به آموزش راههای پیشگیری از ایدز فرا میخواند. برای نمونه، در «برنامه گسترده آگاهسازی عمومی سازمان ملل» UNAIDS در سال 1999 میخوانیم وزارت آموزش و پرورش کشورها باید با همکاری انجمنهای خانه- مدرسه و همیاری دانشآموزان، اطلاعات اجتماعی مربوطه، بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامههای آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمیروند باید به این اطلاعات و آموزشها دسترسی داشته باشند. یکی از دردسرهای سامانه آموزشی- و البته پدر و مادرها وجامعه- تابوهایی است که درباره مسائل جنسی وجود دارد. گفتوگو درباره رشد جسمی- جنسی همواره چه برای برنامهریزان و چه برای آموزگاران دشوار بوده است. سن نوآموزان، چگونگی طرح رفتارهای بلوغ در کلاس و هراس از آشنایی زود هنگام آنها و... برخی از این دشواریهاست. اما دولت با توجه به وظیفه وجودی اش- از جمله امنیت جانی شهروندان- باید برای سلامت جامعه و شهروندانش با بسترسازی درخور، زمینه گفتوگو درباره این تابو را فراهم کرده و از برنامه درستی که پیش میبرد، هراسی به دل راه ندهد. همه میدانیم که سن آشنایی بیشتر نوجوانان با رفتارهای آمیزشی، دوره راهنمایی است. پس گفتوگو از آن نیز نباید چندان زشت و زننده باشد. زشت و هراسناک هنگامی است که رفتارهای جنسی از سوی همسالان- که خود نیز آگاهی چندان درستی از آن نداشته و دست و پا شکسته و بدون پایش- به نوجوانان آموخته شوند. از این گذشته هیچ سود و مصلحتی بالاتر از سلامت جامعه و در نتیجه جلوگیری از اپیدمی ایدز نیست. تاکنون در آموزش وپرورش برنامه فراگیر و یکپارچهیی برای آشنایی نوجوانان با ایدز وجود نداشته و تنها به چسباندن چند بروشور و نمایه دیواری بسنده شده است. آموزش و پرورش باید روشهای آشنایی با رشد جسمی-جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامههای درسی خود گنجانده و برای آن کتاب و زنگ ویژهیی در برنامههای هفتگی مدرسه پیش بینی کند. کلاسهای آشنایی آموزگاران با این بیماری و چگونگی آموزش درونمایه کتاب را بیاموزاند. همچنین دانشآموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روشهایی مانند سخنرانی، نمایش، بازی و... آموزش دهند. گسترش طرحهای سازمانی و ساختاری -مانند یک معاونت برای پیشگیری از این بیماری، فراهم کردن زمینه مورد نیاز برای آموزش پدرومادرها با رشد روحی و جسمی فرزندان خود و آگاهسازی از روشهای پیشگیری و برخورد با بیماران ایدزی، درگیر کردن دانشآموزان با راههای کامجویی دیگر مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش، تهیه برنامههای ویژه در روز جهانی مبارزه با ایدز در مدرسه و... بخشی از کنشهایی میتواند باشد که سامانه آموزشی برای مبارزه با ایدز برمیگزیند.
روزنامه آرمان: بعضی از مدارس دولتی برای ثبتنام دانشآموزان شرط معدل تعیین میکنند. خیال معلمها و مدیر و معاون هم راحت میشود که یک بچه سر به راه و درسخوان پا توی مدرسهشان میگذارد و دیگر نیازی به سر وکله زدنهای چند ساعته هر روزه با دانشآموزی نیست که به راحتی دنبال مسائل غیردرسی است. ولی آیا شرط گذاشتن و مرزبندی بین بچهها را میشود با نگرشهای عادلانه تطبیق داد؟ ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش میگوید اینکه بعضی مدارس دولتی بیایند و برای ثبتنام بچهها شرط معدل بگذارند تخلف است؛ مثل سدی که بچهها برای رسیدن به حق تعریف شدهشان مجبور شوند از روی آن بپرند. محمد روزبهانی، آموزگار و کارشناس آموزشی هم میگوید این کار غیر قانونی است و نابرابری ایجاد میکند. چرا که سطح امتحانات در مدارس مختلف یکسان نیست و نمرهها و معدل دانشآموزان نمیتواند معیار سنجش مناسبی باشد.
تا سلیقه مدیر چه مقرر کند
تا چند سال پیش رسم بود دانشآموزانی که معدل زیر 10 دارند با پرداخت مبلغی، جداگانه و در نوبت بعدازظهر در مدارس تحصیل کنند. اما این قانون مدتی است برداشته شده و همه دانشآموزان حق ثبتنام یکسان در مدارس دولتی دارند. اما امروز به سلیقه مدیران که البته بیشتر هم در مناطق به نسبت مرفهتر تهران رواج دارد و زیاد در شهرستانها همهگیر نیست، از نامنویسی دانشآموزان با معدل پایین در مدارس دولتی ممانعت به عمل میآید. اینها را محمد روزبهانی کارشناس آموزش به آرمان میگوید و ادامه میدهد: مدیر میخواهد محصلانی داشته باشد که بدون ایجاد مشکل در مدرسه زیر دستش، تحصیل کنند. دانشآموزانی که نمرات بهتری کسب میکنند اغلب خانوادههای به نسبت مرفهتری دارند و سطح تحصیلات والدینشان بالاتر است. و البته به طور طبیعی این دانشآموزان باز هم همان نمرات و معدل بالا را تکرار میکنند و این را مدرسه به عنوان نشانهای از کیفیت بالای خود تلقی میکند و این چرخهای است که چندان ربطی به کیفیت کار مدیر و معلم ندارد.
برچسبی که ساختار آموزشی به بچهها میزند
مدارس ایران در مقطع آموزش متوسطه به چند گروه تقسیم میشوند. مدارس دولتی که به روالترین نوع هستند، مدارس خصوصی یا غیرانتفاعی، مدارس استعدادهای درخشان که همگی قبلا زیر نظر سازمان پرورش استعدادهای درخشان بودند و امروز به اذعان مدیر یکی از این مدارس، بسیاری از شهرستانها اکنون زیر نظر آموزش و پرورش شهرشان هستند و چند مدرسه در تهران هنوز تحت عنوان سمپاد که با باشگاه دانش پژوهان جوان تلفیق شده به فعالیت مشغولاند. به غیر از مدارس دولتی باقی مدرسهها برای ورود دانشآموزان شروطی را تعیین میکنند که مطابق با اساسنامه مدرسهشان باشد. از جمله شرط معدل و قبولی در آزمون ورودی. اما در صورتی که مدارس دولتی نیز دانشآموزان را مشروط به داشتن معدل بالا، ثبتنام کنند، بقیه دانشآموزان که معدل بالایی ندارند کجا باید بروند؟ روزبهانی میگوید: در مدارس تیزهوشان که بچهها با معدل بالا و قبولی در آزمون وارد مدرسه میشوند با امکانات به نسبت بهتر مدرسه نتایج بهتری را کسب میکنند. در ظاهر کیفیت بالاتر است اما در واقع کاملا این طور نیست و خیلی از این برنامهها به نوعی برچسبزنی به دانشآموزان به حساب میآید. اینکه مدارس دولتی هم با این برچسبها عدهای را نپذیرند خلاف قانون است. هر چند که قانون نیز گاهی نابرابری تحصیلی ایجاد میکند. قانونگذار میخواهد فرصتهای مساوی ایجاد کند اما از دل همین قوانین گاهی نابرابری به وجود میآید. به عقیده این کارشناس امور آموزشی همه دانشآموزان که از سلامت فکری و عقلی برخوردارند میتوانند در موضوعات مختلف نابغه محسوب شوند اما وقتی به سیستم آموزشی وارد میشوند با برچسبی که مدیر، معلم، خانواده و جامعه به آنها میزنند، میپذیرند که باهوش نیستند و کاری از آنها برنمیآید. در واقع این طور نیست و این ما هستیم که از بچهها کسی را میسازیم که میبینیم.
ساعات تعیین شده برای دانشآموز کافی است
نباید دانشآموزانی که برای ثبتنام در دوره پیشدانشگاهی به مدارس دولتی مراجعه میکنند مجبور به ثبتنام در کلاسهای جبرانی کنند زیرا ممکن است دانشآموز اصلا قصد نداشته باشد در دانشگاه شرکت کند یا دانشآموز توانمندی است و نیاز به حضور دراین کلاسها ندارد یا اینکه تنها در یکی دو درس ضعیف است و تنها میخواهد در این درسها ثبتنام کند. اولیا در صورت مشاهده این اقدام باید شکایت کنند و مسئولان در حوزه بازرسی نیز باید با مدیران چنین مدارسی که به آییننامهها و بخشنامهها بیتوجهند برخورد قانونی کنند. اینها صحبتهای معاون وزیر است که روز گذشته ایلنا منتشر کرد. اما طبعا چیزی که دانشآموزان موقع ثبتنام به مدارس با آن مواجه میشوند متفاوت است. رقابتی که دبیرستانها برای کسب آمار قبولی بیشتر در آزمون ورودی دانشگاهها دارند چیزی نیست که از دید کسی پنهان باشد. همین دلواپسی از باختن در ماراتن کنکور است که مدیرها را وادار میکند بچهها را از تابستان به زور به کلاسهای جبرانی بکشند. سحرخیز همچنین میگوید: برخلاف مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش برخی مدارس یک دوره آموزش کتابهای پیشدانشگاهی را در تابستان تشکیل میدهند که این خلاف قانون است و نباید چنین کلاسهایی به صورت اجباری در تابستان به همه دانشآموزان تحمیل شود. اینکه تمام دانشآموزان را به یک چشم نگاه کنند و آنها را وادار به پرداخت مبالغی برای کلاسهای فوق برنامه کنند منطقی نیست و رسانهها باید در مقابل آنها بایستند و دوستان در حوزه نظارت و بازرسی نیز باید با آنها برخورد کنند. به گفته روزبهانی کارشناس آموزش، پول گرفتن از دانشآموزان در مدارس دولتی خوب نیست و خلاف حق تحصیل رایگان برای همه است که در قانون اساسی آمده. «بچهها 6- 5 روز به مدرسه میآیند و روزی 6- 5 ساعت هم ساعات درسیشان است و این ساعات درسی برای بچهها کافی است. چیزی که مشکل دارد روش آموزش است. اینکه راه را اشتباه برویم و خیال کنیم با چندبرابر کردن ساعات آموزش به نتیجه بهتری میرسیم اشتباه است. اگر آموزش را یک سیستم فرض کنیم و دانشآموز را داده خام این سیستم، و معلم و خانواده و کتابها و... پردازشی باشند روی این ماده خام آنچه که خروجی است بنا به انتظار باید فردی با دانش و مهارت باشد که بتواند در جامعه و زندگی خودش موثر باشد اما در واقع میبینیم که این طور نیست.» این کارشناس معتقد است اگر ایرادی هست در روش است و با این روش اگر شبانهروز هم دانشآموز را به کار بگیریم نتیجه دلخواه که همان انسان آگاه، با دانش و مهارتهای زندگی است عایدمان نمیشود. فریاد شادی دانشآموزان موقع تعطیلی مدرسه و سستیشان موقع ورود نشان از آن دارد که مدرسه آنطور که باید و شاید نتوانسته در جذب بچهها به خودش موثر عمل کند. «چیزی که میبینیم این است که مدرسه آن کاربرد خلاق و جذاب را برای بچهها ندارد. معدل بالا یا پایین، کلاسهای فوق برنامه و رقابتهایی از این دست که بین مدارس رواج دارد نمیتواند مشکلی اساسی از دانشآموز را حل کند. شاید اگر خانواده برای بچهها پول بیشتری خرج کند احساس کند که به بچه خدمت کرده است و مربیان هم از این موضوع راضی باشند ولی در کل نتیجهای که اصل آموزش به دنبال آن است با این کار به دست نمیآید.»
خبرگزاری مهر : مدرسهای که تنها یک رایانه دارد هوشمند نیست
یک کارشناس مسائل آموزشی با انتقاد از روند هوشمندسازی مدارس گفت: وزیر آموزش و پرورش در حالی صحبت از موفقیت های وزارتخانه اش درباره هوشمندسازی مدارس می کند که بسیاری از مدارس تنها با داشتن یک دستگاه رایانه در کل مدرسه عنوان هوشمندسازی را گرفته اند.
مهدی بهلولی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب گفت: در دو، سه سال اخیر بحث هوشمندسازی مدارس به یکی از بخش های همیشگی سخنرانی وزیر و بسیاری دیگر از کارگزاران وزارت آموزش و پرورش بدل شده، است، اما شواهد حاکی از آن است که کامیابی آموزش و پرورش در بحث هوشمندسازی مدارس بسیار اندک بوده است.
وی با اشاره به ضرورت هوشمندسازی مدارس به ویژه برای دانش آموزان ششم ابتدایی و هنرستانها توضیح داد: آموزش و پرورش با ارائه آمارهای ضد و نقیض همواره پز هوشمندسازی مدارس را می دهد. این در شرایطی که در شهر تهران بسیاری از مدارس یا هوشمند نشده و یا آنکه تنها در یک کلاس یک دستگاه رایانه دیده می شود.
بهلولی با بیان اینکه روند هوشمندسازی مدارس روند مناسبی نیست،تصریح کرد: هنگامی که در یک مدرسه با 19 کلاس درسی،تنها یک اتاق،کمی مرتب می شود و رایانه ای در آن گذاشته می شود و آنگاه مدرسه نام هوشمند به خود می گیرد نمی توان آن را رویدادی مهم به سود آموزش به شمار آورد. در این زمینه بیشتر فعالیتهای صوری و بی ثمر و تنها برای ارائه آمار صورت گرفته است.
وی به صحبت های وزیر آموزش و پرورش استناد کرده و گفت: حاجی بابایی"طرح هوشمندسازی 33 هزار مدرسه در کشور را یک انقلاب واقعی در سیستم آموزشی می داند. این در شرایطی است که او همواره آمارهای ضد و نقیضی در این زمینه می دهد. یک بار می گوید در طول سال تحصیلی 1391 ، 6 هزار مدرسه و در جای دیگر 6 هزار مدرسه تبدیل به هفت هزار مدرسه می شود. این آمارها همگی ناشی از نبود آمار صحیح هوشمندسازی مدارس است.
این کارشناس آموزشی درباره اینکه مدرسه هوشمند به چه مدرسه ای گفته می شود، توضیح داد: مدرسه هوشمند به مدرسه ای گفته می شود که علاوه بر تامین تجهیزات لازم الکترونیکی برای دانش آموزان همچون رایانه، تخته هوشمند و ...، آموزش دروس نیز به صورت هوشمند باشد. بنابراین معلمان نیز لازم است که دوره های آموزش هوشمند را دیده تا در انتقال مفاهیم به دانش آموزان مشکل نداشته باشند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر محتوای کتابهای درسی نیز باید به صورت الکترونیکی باشد و حتی دانش آموزان تحقیقات خود را به صورت الکترونیکی ارائه دهند. اینها مواردی است که متاسفانه در مدارس دیده نمی شود و حتی بسیاری از دانش آموزان هنرستانها که رشته درسی شان کامپیوتر است، از داشتن سیستم های رایانه ای محروم هستند و یا آنکه با محدودیت استفاده از سیستم مواجه هستند.
بهلولی با اشاره به اینکه همواره یکی از دغدغه دولت نهم و دهم بحث هوشمندسازی مدارس بوده است، گفت: اگر هوشمندسازی مدرسه ها،به راستی این چنین در کانون برنامه های آموزش و پرورش است بایستی از سوی وزیر و دولت نیز،سخت پشتیبانی شود. اما در پایان سال گذشته یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد دولت اعتبار هوشمندسازی مدارس را محقق نکرده است.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،1/3/92
هوشمندسازی مدرسه های ایران،که در این چند ساله،بسیار از آن گفته و شنیده می شود ما را به یاد داستان کهنه ی برخورد ایرانیان با فن آوری غربی می اندازد : همان که ابزار فن را بخریم و بیاوریم و آن را در فرهنگی بنشانیم به دور از آنچه که در آن زاده شده،رشد یافته و رشد می یابد. از سال 85 که هوشمندسازی مدرسه ها آغاز گردید و به ویژه در این دو- سه ساله ی گذشته،شاید کمتر هفته و یا حتی روزی سپری شده باشد که یکی از کارگزاران آموزش و پرورش،درباره ی این برنامه،سخنی نگفته و بر انجام و اجرای آن پای نفشرده باشد. در دو سه سال گذشته،آنگونه که از زبان برخی کاربدستان آموزش و پرورش شنیده می شود هر سال پیرامون 7000 مدرسه هوشمند شده اند- البته بگذریم که این مدرسه ها،تا چه اندازه ای به راستی هوشمند شده اند. اما آنچه از سخنان فرادستان و برنامه ریزان آموزشی برمی آید،و برابر آنچه که تاکنون انجام گرفته،هوشمندسازی مدرسه،یعنی تنها ورود رایانه و اینترنت به مدرسه. یعنی در آموزش به جای به کارگیری گچ و تخته سیاه و کتاب و دفتر کاغذی،رایانه و تخته ی الکترونیکی و تبلت و ... به کار رود،همچنین درون مایه ی کتاب های درسی نیز،با اسلاید(پاورپوینت)،واژه نگار و صفحات گسترده،در دست دانش آموز و آموزگار قرار گیرد. روشن است که خود این کارها هم چیز کمی نیست و هم مدیریت درست می خواهد و هم بودجه ای فراخور. در همه ی مدرسه های هوشمند کنونی هم،همه ی این کارها انجام نپذیرفته،و برخی از آنها با گذاشتن چند لپ تاپ در برخی کلاس ها و نصب چند تخته ی الکترونیکی،شده اند مدرسه ی هوشمند. اما آنگونه که دریافت می شود،معنا و برداشت هوشمندسازی مدرسه به نزد کاربدستان را،بایستی پیرامون همین دگرگونی سخت افزاری آموزش جست و جو نمود. خود واژه ی smart انگلیسی،که به هوشمند فارسی برگردانیده شده نیز،افزون بر هوشمند و باهوش و زیرک،معنای شیک و مد روز را هم می دهد. از این رو چنین انگاشته می شود که به نزد کارگزاران آموزشی کنونی،مدرسه ی هوشمند یعنی مدرسه ی شیک و تر و تمیز!
اما آنگونه که برخی کارشناسان آموزشی می گویند تنها ورود فن آوری های نوین به مدرسه،نمی تواند دستاورد چشمگیری در پی آورد : " اگر فرهنگ یاددهی و یادگیری در نظام آموزشی دگرگونی نپذیرد،ورود فن آوری اطلاعاتی،نه تنها تحولی ایجاد نخواهد کرد،بلکه به تقویت سنت های محافظه کارانه ی آموزشی خواهد انجامید. از این رو،دگرگونی در مدرسه ی سنتی به سوی مدرسه ی هوشمند،نیازمند دگرگونی در نظام آموزش و پرورش کشور می باشد."(مدارس هوشمند ایرانی،مدارس فردا،شماره 7) در واقع،نکته ی اصلی در هوشمندسازی مدرسه ها،و البته چشم اسفندیار آن،همین است که اگر با دسته ای از دگرگونی های راستین مدیریتی- آموزشی همراه نباشد و نگردد،بی گمان در افزایش کیفیت آموزشی،کارگر نخواهد افتاد. با نگرش به این سخنان،مدرسه ی هوشمند،آموزشگاهی است که به توان و هوش دانش آموز و آموزگار و مدیر،باور دارد و به آن ارج می نهد. مدرسه ی هوشمند،با هوش و اندیشه ی همه ی دست اندرکارانش به پیش می رود،یعنی هوشمندی راستین،خود- سامانی و خود- رهبری است. هوشمندی،با سامانه ی بسته و متمرکز جور در نمی آید. هنگامی که در فرآیند آموزش مدرسه ی هوشمند،نقش دانش آموز و آموزگار دگرگون می گردد و دانش آموز،به آسانی می تواند از منبع های گوناگون بهره مند گردد و بیش از آن که دریافت کننده ی صرف دانش از آموزگار باشد کنشمند می شود و در فرآیند آموزش،درگیر می شود و نقش می آفریند،و آموزگار هم بیشتر،نقش یک راهنما را برعهده می گیرد و یاری رسان دانش آموز می شود در پژوهش،آنگاه چگونه می توان انتظار داشت که آموزشگاه،تنها اجراکننده ی دقیق بخشنامه های وزارتی و منطقه ای باشد و بماند؟ آموزشگاه هوشمند،بی گمان با آموزشگاه سنتی "گوشمند" یکسان نیست و نخواهد بود،این دو،از فرآیندهای مدیریتی،یاددهی- یادگیری و ارزشیابی های گوناگون برخوردارند و بنابراین به دو گونه ساختار آموزشی هم نیازمندند.
پس می توان از مدرسه ی هوشمند،دو برداشت داشت . یکی مدرسه ای با ابزاری شیک و به روز،اما با درون مایه و فرهنگ آموزشی- مدیریتی بسته و سنتی،که مانند گذشته و با همان شیوه های پیشین آموزشی آموزگار- محور،به انتقال دانش می پردازد،ولی در این انتقال دانش،از ابزار نوین رایانه ای هم بهره می گیرد. یکی هم مدرسه ای خود رهبر،با فرهنگ آموزشی – مدیریتی باز و دموکراتیک،که در آن مفهوم و معنای آموزش،تنها انتقال دانش نیست و بیشتر بر گرد پژوهش می چرخد. آنچه که در زبان کارگزاران آموزشی روان است و با شیوه ی مدیریتی شان سخت همخوان،همان برداشت نخست است؛که بی گمان دستآورد چندانی نخواهد داشت. اما آنچه که هوشمندسازی راستین می نماید و به هیچ رو نه سخنی از آن می رود و نه نشانه ای از آن دیده می شود،برداشت دوم است. در همین راستاست که می بینیم هوشمندسازی مدرسه ها،به نزد وزیر- با همه ی تآکید زبانی ای که بر آن می نماید- کاری فوق برنامه به شمار می آید،که هزینه ی آن را بایستی خانواده ها بپذیرند: " دریافت پول برای هوشمندسازی مدارس در صورتی که برای برنامه های فوق برنامه باشد بلامانع است و مدیران میتوانند هزینه های لازم را از اولیا دریافت کنند...گاهی در این کلاسهای فوق برنامه،معلمان میخواهند از روشهای تدریس مدرن استفاده کنند و مدیران ناچار به هوشمندسازی کلاسها و دریافت پول از اولیا هستند...هر اقدامی که به ارتقاء کیفیت کلاس و مدرسه کمک کند به عنوان فوق برنامهها حساب شده و هوشمدسازی نیز از این قاعده مستثنی نیست." از سوی دیگر،برداشت دوم از هوشمند سازی،معنای سواد و آموزش را دگرگون می سازد و کاربست رایانه و فن آوری های نوین را،ضرورت آموزش و پرورش به روز و کارآمد به شمار می آورد. در پرتو این بحث،اصل سی ام قانون اساسی :"دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ی ملت تا پایان دوره ی متوسطه فراهم سازد" نیز می تواند تفسیری دیگر بیابد. اگر با ورود به دوران رسانه ها و رایانه ها،هم شیوه و ابزار آموزش و هم هدف آن،دستخوش دگرگونی می شود،هوشمندسازی مدرسه ها نیز،از وظایف مهم و قانونی دولت به شمار خواهد رفت که بایستی رایگان انجام پذیرد.
از تارنگار : زانیاری
مختار اسدی عضو انجمن صنفی معلمان کردستان و شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران ، نامی آشنا برای تمامی معلمان است.آنچه با نام این معلم نستوه و زحمتکش تداعی می شود عبارتست از تلاش قانونی برای تغییر وضعیت معیشت معلمان ، آگاه گری و خستگی ناپذیر بودن . اما نصیب مختار چیزی جز زندانی شدن و انفصال از خدمت و رنج تبعید نبوده است. مختار از سلاله ی معلمانی است که با علم و آگاهی رنج مبارزه را بر تن هموار می کنند.با این آگاهی که امکان زندگی بهتر برای معلمان جز با شکستن سکوت محقق نخواهد شد.علم به اینکه کودکان این سرزمین باید از مدرن ترین امکانات آموزشی بهرمند شوند.هر چند وزارت آموزش و پرورش در دولت های مختلف با سیاست سرکوب عریان هرگونه نقد ، امکان بهبود و تغییر نظام آموزشی را با چالش های جدی مواجه کرده است .شوربختانه داستان اندوه بارآموزش و پرورش مرتجع و معلمان آگاه به سالهای دوری برمی گردد.در ظرف دوسال اخیر بر اساس مصوبه ی هیئت وزیران مبنی بر خروج از کلانشهرها ، مختار تلاش زیادی را برای بازگشت به زادگاهش سنندج ترتیب داد که با کارشکنی های اداره ی کل آموزش و پرورش کردستان این امر محقق نشد . جالب تر اینکه با ابلاغ اتنقال مختار اسدی توسط نهاد ریاست جمهوری نیز ، کردستان همچنان از پذیرش این معلم شریف و آزاده سر باز زد.مختار اسدی در عوض با طرح شکایت به دیوان عدالت اداری روندی قانونی را برای رسیدن به خواسته اش برگزید.که نهایتا دیوان عدالت اداری در تاریخ 21/9/91 به نفع مختار اسدی اقدام به صدور رای نمود.(شعبه ی بیست وسوم دیوان عدالت اداری ، شماره پرونده 900998090005806 ) در همان تاریخ این حکم به اداره ی کل آموزش و پرورش استان کردستان ابلاغ گردید. لازم به یادآوری است که تمام دستگا ههای دولتی موظف هستند که احکام دیوان عدالت اداری را ظرف سه روز اجرا نمایند .اما آموزش و پرورش کردستان همچنان از اجرای آن امتناع می کند.در فروردین ماه سال جاری این حکم از سوی دیوان عدالت اداری به مختار اسدی ابلاغ شد. تا کنون که اواخر ماه اردیبهشت است ، مختار در بلاتکلیفی بسر می برد و هنوز هیچ نشانه ای از اجرای دادنانه ی مذکور وجود ندارد.با توجه به اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت نفی بلد شهروندان ایرانی را ممنوع اعلام کرده است ، وزارت آموزش و پرورش با اتکا به کدام ادله ی قانونی از بازگشت وی به زادگاهش امتناع می کند؟ با عنایت به اینکه هیچ کدام از تلاش های تاکنونی مختاردر جهت تحصیل منافع شخصی اش نبوده از فرهنگیان سراسر کشور و خصوصا ٌ شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران انتظار می رود در این رابطه اعلام موضع نمایند .باشد که مسئولان آموزش و پرورش بدانند که مختارهای ما هرگز تنها نبوده و نیستند.ما بر خود می دانیم تا بازگشت این معلم گرانقدر به شهر سنندج از پای ننشینیم.
داگلاس برن
برگردان : مهدی بهلولی
روزنامه اعتماد،ص اندیشه،30/2/92
توسعه و دشواره های جهانی،هرگز بیش از سال 2005،در نگاه همگانی نبوده است. از رشته کنسرت های "زنده ماندن" در کشورهای G8 و آفریقای جنوبی بگیرید تا پویش انتخاباتی "برای فقر،کاری تاریخی انجام دهید" در انگلستان،و گستره نوآوری های در سراسر آفریقا. از این رو،آموزشگران توسعه دیگر نمی توانند بگویند که "توسعه" و "دشواره های جهانی" نادیده گرفته شده اند. اگرچه این را هم باید گفت که بیشتر گفت و گوها،کم مایه بوده اند. به عنوان کسان درگیر در تجربه ی آموزش و پرورش توسعه،می دانیم که فهم علت های فقر و راه حل های آنها،آسان و سرراست نیست. نیز می توان استدلال نمود که بسیاری از پیام های ابلاغ شده،با "فهم های غربی" تحریف و وارونه شده اند. صدای کسانی که از نزدیک با فقر و نابرابری دست به گریبانند،به ندرت شنیده می شود. بنابراین،آموزشگران توسعه،مسئولیت دارند تا مواظب باشند که صداهای ناشنیده،شنیده شوند. ولی شمار زیادی از این دل نگرانی ها،با دیدگاه های طرح شده درباره ی آموزش و پرورش توسعه در بیش از یک دهه پیش،همانندی دارند. با این که بسیاری از آنها ممکن است مانند استدلال های دهه ی 90 باشند هم اکنون اما،شرایط اقتصادی،اجتماعی و آموزشی،فرق کرده است.
جهانی شدن دارد بر زندگی مردم،اثر مستقیم روزافزونی می گذارد. درباره ی دشواره های جهانی نیز،بدست آوردن آگاهی،کار کمابیش آسانی است. اما با این که مردم از این دشواره ها آگاه ترند بر سر این که درباره ی اطلاعاتی که دریافت می کنند چگونه تصمیم می گیرند و چگونه آنها را سنجشگرانه ارزیابی می نمایند،گفت و گوست. این همان دلیلی است که آموزش و پرورش توسعه را بسیار مهم می سازد و این که چرا نیاز است آموزش و پرورش توسعه،بخشی از جریان اصلی فرصت های آموزش رسمی باشد. در شماری از کشورها،دشواره های توسعه و مسائل جهانی،در درون برنامه های رسمی آموزش و پرورش،در حال بدست آوردن جایگاه برجسته تری هستند؛گرچه هنوز راه درازی در پیش است.
این سخنان بدین معناست که دیگر،سازمان های غیر دولتی(NGO) سنتی آموزش و پرورش توسعه،نمی توانند ادعا کنند که خاستگاه سراسر دانش یا "کارشناسان" می باشند. هم اکنون،اصول پشتیبانگر آموزش و پرورش توسعه- هرچند که چه بسا به روش های گوناگون وابسته به چارچوب آموزشی،موقعیت فرهنگی و پشتیبانی سیاسی،عرضه شوند- راهنمای پرداختن به چالش های بزرگ اجتماعی و آموزشی سده ی بیست و یکم می باشند. از رهگذر آموزش و پرورش توسعه،مردم می توانند :
· وضعیت شان را در بستر گسترده تری دریابند
· میان رخدادهای بومی و جهانی پیوند بزنند
· برای تفسیر رویدادهای اثرگذار بر زندگی هایشان،دانش و مهارت هایشان را پرورش دهند
· ریشه های نابرابری،عدالت و همبستگی جهانی را دریابند
· از تجربه های دیگر جاهای جهان بیاموزند
· دلبستگی های مشترک را بشناسند و همبستگی با جامعه های گوناگون را گسترش دهند
· با نژادپرستی و بیگانه هراسی،پیکار نمایند
· افق دیدشان را گسترش دهند و رشد شخصی شان را پی گیرند
· با مشارکت در جامعه،جهان شان را دگرگون سازند.
تجربه ی شماری از کشورها،درستی این ادعاها را نشان می دهند؛برنامه هایی که با فهم نگرش های ویژه ی فرهنگی آفریقایی،به هم پیوستگی اجتماع محلی را با کار بر روی موضوع هایی همچون تجارت شرافتمندانه،دگرگونی های آب و هوا و شهر وندی جهانی،دنبال کرده اند.
پرفسور دیوید سلبای،نویسنده ی شناخته شده ی آموزش و پرورش جهانی- به خاطر کار با الگوی ایدئولوژیک چیره و به خاطر پذیرش منتقدانه ی ایده های برتر امروزه که در پیوند با آموزش و پرورش برای رقابت جهانی می باشند- از این نگارنده انتقاد کرده است : " او(برن)،آشکارا،خودش را هم پیمان با مکتب اندیشگی تکنوکراتیک لیبرال ساخته است،ضمن این که صادقانه خودش را در درون فرهنگ دولت- محور سرسپردگی نهاده که به پذیرش بسیاری از آن چیزی انجامیده که در آموزش و پرورش بریتانیایی رخ می دهد."
این دیدگاه در زمینه ی گستره تری،چالش هایی پدید می آورد که بسیاری از آموزشگران توسعه امروزه با آنها روبرویند. آیا آنها با گفتن این که برنامه کاری شان در واقع دگرگونی اجتماعی است،از حاشیه نظر می دهند و دامن درمی کشند؟ یا آنها در یک گفت و گوی ایدئولوژیک درگیرند و درپی آنند که در درون چارچوب به سامان شده از سوی جهانی شدن و رقابت های اقتصادی،ترقی یابند و پیشرفت نمایند؟ آیا آموزش و پرورش توسعه،وضع موجود را به چالش می گیرد و اگر آری،چه جانشینی را پیشنهاد می دهد؟
مک کلوم،نزدیک به یک دهه پیش گفت که سنت "آموزش و پرورش توسعه،از جنبشی برخاسته که تنها با خودش سخن می گوید،او خودش را در درون گفتمان آموزشی سنجشگرانه ی گسترده تری ننشانده است." گرچه از آن هنگام تاکنون پاره ای پیشرفت ها انجام گرفته اما این سنت هنوز هم در بسیاری از کشورهای صنعتی،سخت فراگیر است؛کشورهایی صنعتی که آموزش و پرورش توسعه،به گستره ای از NGO ها و جنبش های اجتماعی سپرده شده است.
این است که اغلب،آموزشگران توسعه در گفت و گوهای گسترده تری درگیر شده اند که این امر مایه ی پیشرفت گردیده است. از رهگذر گستره ای از سیاست ها و برنامه های آموزشی ملی و جهانی،اصطلاح "جهانی" دارد به بخشی از زبان روزمره ی آموزشگران درمی آید. فرصت مهمی برای آموزشگران توسعه،گشایش گفت و گوها پیرامون نیاز برای "جامعه های یادگیری و برای شهروندان آگاه کنشگر" و همبستگی اجتماعی بوده است.
به هر رو،همانگونه که در کتاب راهبرد آموزش و پرورش جهانی – چاپ شده در نوامبر 2004 از سوی بخش انگلیسی وزارت آموزش و پرورش- نشان داده شده،تنش های میان نیازهای اقتصادی و اجتماعی بسیار آشکار است. این کتاب به ارتقاء مفهوم "شهروندان جهانی"،و به "تزریق آهسته – آهسته ی بعد قوی جهانی به درون تجربه ی یادگیری همه کودکان و جوانان" می پردازد. اما همچنین " تجهیز کارفرمایان و کارمندان درباب مهارت مورد نیاز برای اقتصاد جهانی" سخن به میان می آورد. سلبای،حق دارد که دو راهه ای ناخوشایند[dilemma] پیش رو بگذارد اما اگر آموزش و پرورش توسعه می بایست در گفت و گو درگیر شود پس این نیز پذیرفته می شود که نقش اش،هم پشتیبانی از امتیازها در درون الگوی چیره است و هم برانگیختن دشواره ها و میدان دادن به گفت و گوست.
انجمن آموزش و پرورش توسعه،در روند گسترش اندیشه اش به درون آموزش عالی،چارچوبی برای یادگیری پیرامون دانش و آموختن،مهارت ها و ارزش ها و نگرش های شناختی،اجتماعی و عملی پروراند. هسته ای برای این چارچوب،پیوند دو سویه ی این مفهوم هاست. کسی نمی تواند بدون پرورش اندیشه ی سنجشگرانه و تحلیلی،احترام به دیدگاه ها،و داشتن پای بندی به عدالت اجتماعی،پی به علت های فقر و نابرابری ببرد و آنها را دریابد. این نوآوری هم اکنون بر بازاندیشی رادیکال شماری از رشته ها دست کم در پنج دانشگاه در انگلستان اثرگذاشته است.
آموزش و پرورش توسعه - اگر درباره ی یادگیری است- همچنین باید گستره ای از چشم اندازها و دیدگاه ها را به میان آورد. بدین معنا که از چشم انداز و نگرش گروه های اجتماعی و فرهنگی گوناگون در سراسر جهان پشتیبانی نماید،اما به گونه ای که گفت و گوها در چارچوبی سنجشگرانه انجام پذیرند. این کار بایستی به عنوان پیوند زدن میان امر محلی و امرجهانی در درون ارزش های پایه ی برابری،عدالت اجتماعی و حقوق بشر،فهمیده شود. آموزش و پرورش توسعه،پیرامون برانگیختن پرسش های بنیادین درباره ی نقش آموزشگر است؛نقشی که بایستی برای پدیدآوردن محیط یادگیری برخوردار باشد. چنین محیطی،آموزشگران را توانا می سازد تا موضوع های مورد بحث را به روش های خودشان و با اصطلاحات خودشان،سنجشگرانه وارسی نمایند.
چارلز لیدبتر در نوشته ی تازه اش درباره ی چالش جهانی شدن می گوید برای مبارزه با بدبینی درباره ی آنچه که در جهان دارد رخ می دهد،نیاز به پدید آمدن فرهنگی نوین داریم. او پیشنهاد می دهد که برای سود همگان،نیاز است که با درگیر شدن و شکل بخشیدن به آن فرهنگ،به ویژه در آموزش و پرورش،به چالش های جهانی شدن پاسخ داده شود. او همچنین می گوید که جهانی شدن،نوآوری و انگاره پردازی را ضروری می سازد. آموزش و پرورش توسعه در زمانه ی جهانی شدن،باید به روش هایی به همان اندازه انگاره پردازانه و نوآورانه پاسخ گوید. نبایستی به درون پناهگاه های امن مبارزه با الگوهای سیاسی چیره خزید و یا پس نشست یا مبارزه را فروکاهید. دگرگونی آموزشی تنها از رهگذر کنش و واکنش امر اجتماعی و امرسیاسی بدست می آید. آموزش و پرورش توسعه نیاز دارد تا خودش را به عنوان خانه ی قدرتی ببیند برای ایده ها،آفرینندگی و اندیشیدن نوین درباره ی این که مردم چگونه در جامعه می توانند برای آفرینش جهانی که منصفانه و برابرتر است بهتر تجهیز شوند.
برای دست یافتن به این مهم،آموزشگران توسعه بایستی نقش خود را مورد ارزیابی قرار دهند که چگونه می توانند بر جامعه ها اثر بگذارند و مردم را توانمند سازند تا مهارت ها،دانش و ارزش های پایه ای را پرورش دهند که با آنها می توانند میان زندگی هایشان و زندگی مردم جاهای دیگر جهان پیوند برقرار سازند. جامعه تنها هنگامی به بهبود آموزش خواهد پرداخت که از علت های نابرابری در جهان،دریافت بهتری پدید آید،و به مردم مهارت ها و ارزش های پایه ای بخشد که آنها را توانا سازد تا صداها و گونه های درگیری خودشان را برای تضمین دگرگونی های راستین اجتماعی پدید آورند.
http://www.developmenteducationreview.com/issue1-perspectives1
http://etemadnewspaper.ir/Released/92-02-30/279.htm#239291
.
مهدی بهلولی،روزنامه ی اعتماد،29/2/92
(این یاداشت با کمی حذف در روزنامه چاپ شد)
نزدیک به دو هفته پیش،مدیر یکی از دبیرستان هایی که من در آن درس می دهم به دفتر دبیران آمد و خبر از تصمیم و آیین نامه ای شگفت انگیز داد. آیین نامه ای که در آن چنین آمده که از امسال،هر دانش آموز سال نخست دبیرستان،که در خردادماه قبول نشود- حتی با یک تجدیدی- در شهریورماه نمی تواند برای ادامه تحصیل و سال دوم دبیرستان رشته های نظری ریاضی- فیزیک،تجربی،و علوم انسانی را انتخاب کند و به ناگزیر باید به رشته ی کار و دانش،و یا هنرستان برود. ایشان گفت که در نشستی که چند روز پیش در اداره ی آموزش و پرورش منطقه داشته اند از سوی معاون آموزش متوسطه ی منطقه،چنین خبری به آنها اعلام گردیده است و از آنها خواسته اند که آموزگاران،دانش آموزان سال اول دبیرستان و پدر- مادران آنها را هم در جریان چنین تصمیمی بگذارند. من روز بعد و در دبیرستانی دیگر نیز همین خبر را از زبان مدیری دیگر شنیدم. پس از آن جست و جوی مختصری کردم از منطقه ی دیگری از تهران،و دبیری از آن منطقه به من گفت که مدیر آنها نیز تآیید کرده که چنین تصمیمی به آنها هم اعلام گردیده است. در دو دبیرستانی که من هستم پیرامون 250 دانش آموز سال نخست درس می خواند و با تآکید چندباره ی آموزش متوسطه ی منطقه،این خبر تاکنون دست کم دوبار به دانش آموزان،و آموزگاران(در نشست شورای دبیران)اعلام شده است. ناگفته نماند که در نشست های توجیهی مدیران،نزدیک به ده مدیر حضور داشته اند و تا آنجا که من می دانم همگی آنها خبر را به آموزگاران و دانش آموزان خود اعلام نموده اند. اما پس از رسانه ای شدن این خبر و بازتاب آن در خبرگزاری ایلنا،ابراهیم سحر خیز،معاون آموزش متوسطه ی وزیر،وجود چنین آیین نامه ای را از بنیاد تکذیب کردند و چنین خبری را لطیفه ای بیش ندانستند : " اینکه دانش آموز سال اول دبیرستان با تجدید در یکی از دروس در امتحانات خردادماه از انتخاب رشته های نظری درسال آینده تحصیلی محروم و باید در هنرستان کار و دانش و فنی و حرفهای به ادامه تحصیل دهد،خنده دار و بیشتر شبیه لطیفه است... بنابراین خبری مبنی براینکه دانش آموزان تجدیدی حق انتخاب رشته تحصیلی ندارند کاملا بی اساس است و به طورکلی این اقدام غیرقانونی است و درصورت مشاهده با آن برخورد می شود... کسی هم که چنین خبری داده است دنبال چیز دیگری باشد زیرا نمیتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد."
با سخنان سحرخیز،روشن می شود که چنین تصمیمی،هیچ توجیه آموزشی ای ندارد و بیشتر به "لطیفه" می ماند که شوربختانه این لطیفه های البته تلخ - با تآکید همکاران خود سحرخیز در معاونت آموزشی منطقه ها- هم اکنون به کلاس های درس نیز کشیده شده اند و به جای این که بر لبان آنها لبخندی بنشاند بر استرس و سردرگمی دانش آموزان و خانواده های آنها افزوده است. گویا داستان تصمیم گیری های شتاب زده ی آموزشی در دوران وزارت حاجی بابایی قرار است تا روز واپسین وزارت ایشان ادامه یابد. فراموش نکرده ایم که در روزهای آغازین طرح نادرست 6-3-3 ،فرادستان آموزشی و از آن میان خود وزیر می گفتند سامانه ی آموزشی 123( که البته پس از چند ماه شد 130) کشور جهان 6-3-3 است - بگذریم از این که چندین بار از رسانه ها درخواست شد که نام این کشورها اعلام شود که نشد- اما تنها پس از گذشت دوسه ماه روشن شد که در خود سند تحول بنیادین هم سخنی از 6-3-3 نیامده است و آنچه به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رسیده 3-3-3-3 می باشد!
به هر رو آنچه که بر درستی خبر تصمیم تازه ی آموزش و پرورش،در فرستادن دانش آموزان به هنرستان و کار و دانش به هر روش،می تواند گواه و نشانه ای به شمار آید سخنان بسیاری است که از چند ماه پیش و از زبان برخی کاربدستان آموزشی به گوش می رسد. یک نمونه از اینها،سخنان حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش است که چندی پیش گفت :" در کشور ما آمار کسانی که در هنرستان تحصیل کرده و سپس به سر کار می روند قریب به صد در صد است... قرار بود تا پایان برنامه پنجم 50 درصد دانش آموزان به سمت فنی و حرفه ای بروند این در حالی است که امروز می توانیم اعلام بکنیم تنها در دو سال اول اجرای برنامه یعنی تا مهر آینده ظرفیت ما برای ورود به هنرستانهای فنی و حرفه ای پر می شود. اما ایده آل ما ورود 70 درصد دانش آموزان به هنرستان هاست و امیدواریم بتوانیم تا پایان برنامه پنجم به این آمار دست یابیم ...هم اکنون در جامعه میلیونها شغل وجود دارد که صاحب ندارد و میلیونها انسان هستند که شغل ندارند این به این دلیل است که تعریف ما از شغل و شاغلی تعریف مناسبی نیست."
ادامه مطلب ...
گزارش، روزنامه اعتماد،۲۹/۲/۹۲
آموزش و پرورش تکذیب میکند؛ مدیران و دانشآموزان تایید |
تحمیل هزینه اضافی به خانوادهها با یک آییننامه |
![]() با وجود تکذیب آموزش و پرورش درباره خبر ممنوعیت ادامه تحصیل دانشآموزان تجدیدی سال اول دبیرستان در رشتههای نظری تعدادی از دانشآموزان، والدین، دبیران، مدیران مدرسه و معاونان و روسای مناطق در گفتوگو با «اعتماد» این خبر را تایید کردند. بر این اساس آموزش و پرورش به مدیران و مسوولان مدارس دستور داده بدین شیوه دانشآموزان را برای رفتن به هنرستان و رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش ترغیب کنند. آموزش و پرورش قصد دارد بر اساس تاکید برنامه پنجم توسعه، تا پایان این برنامه 50 درصد دانشآموزان را به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش سوق دهد. حمیدرضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش مدعی است تا دو سال اول اجرای برنامه ظرفیت آموزش و پرورش برای ورود به هنرستانهای فنی و حرفهیی پر شده است و در حال حاضر تاکید وزارتخانه رسیدن به آمار 70 درصدی دانشآموزان هنرستانی است. در همین راستا مسوولان آموزش و پرورش برای رسیدن به آمار 70 درصدی، مطابق با روند شتابزده دنبال شده در دیگر برنامهها و طرحهای این وزارتخانه در دورهیی که گذشت، راهکارهایی همچون کاهش ظرفیت دبیرستانها در رشتههای نظری و ترغیب و اجبار دانشآموزان از طریق آییننامهها و بخشنامهها برای تحصیل در هنرستانها را در پیش گرفتهاند. همچنین طی دو سال گذشته وزارت آموزش و پرورش مجوز استخدام 12 هزار نیروی انسانی در هنرستانهای کشور را صادر کرده است تا آمار دانشآموزان مدارس فنی و حرفهیی از 312 هزار نفر در سال 89 به 316 هزار نفر در سال 91 و تعداد دانشآموزان کار و دانش از 362 هزار نفر به 368 هزار نفر در این مدت برسد. در همین مدت تعداد دانشآموزان دبیرستانهای کشور حدود 100 هزار نفر کاهش داشته است. چندی پیش خبری مبنی بر دستور آموزش و پرورش به دبیرستانها رسانهیی شد که براساس آن، اگر دانشآموزان اول دبیرستانی در امتحانات خرداد ماه نمره قبولی نیاورند، حق انتخاب رشتههای نظری، شامل ریاضی و فیزیک، علوم انسانی و علوم تجربی، را ندارند. این خبر بلافاصله از سوی مسوولان آموزش وپرورش تکذیب شد، ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش، تاکید کرد دانشآموزانی که در مقطع اول دبیرستان نتوانند نمره قبولی در درسی را بگیرند، فرصت جبران این نمره را در شهریور و مهرماه دارند. این دانشآموزان پس از امتحان و با کسب نمره قبولی میتوانند به رشتههای نظری ورود پیدا کنند. در این شرایط و با وجود تکذیب مسوولان، یک میلیون دانشآموز پایه اول دبیرستان با وجود آییننامهیی که چندی پیش از سوی معاون و مسوولان مدرسه به آنها ابلاغ شده، همچنان نگران سرنوشت تحصیلی و شغلیشان هستند. هرچند همچنان تعداد زیادی از خانوادهها و والدین از این تصمیم جدید آموزش و پرورش اطلاعی ندارند. به گفته تعدادی از مسوولان مدارس تهران، این بخشنامه از سوی آموزش و پرورش سال گذشته نیز به آنها ابلاغ شده و تعدادی از دانشآموزان شهریورماه گذشته به این دلیل که سیستم آموزشی اجازه ثبتنام در رشتههای نظری را به آنها نمیداد، ناچارا در رشتههای کار و دانش و فنی وحرفهیی ثبتنام کردهاند. امسال نیز در جلسه مدیران مناطق آموزش و پرورش به صورت شفاهی خواسته شده دانشآموزان را با این شیوه به سمت رشتههای کار و دانش و فنی و حرفهیی هدایت کنند. رشد 50 درصدی کار و دانش با اجبار بود یکی از مدیران دبیرستانهای تهران در گفتوگو با «اعتماد» درباره این خبر میگوید: «تکذیب کردن برای آموزش و پرورش کاری ندارد اما در جلسهیی که با مسوولان آموزش و پرورش منطقه داشتیم از ما خواستند بچهها را به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش هدایت کنیم. به گفته او سهمیه و ظرفیت رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی پایین آورده شده و برنامهریزیهای مسوولان به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش است.» در همین زمینه معاون آموزش و پرورش یکی از مناطق تهران هم میگوید: «این موضوع را امسال به صورت بخشنامه برای ما نفرستادند اما در جلسات از ما خواستند به بچهها این موضوع را اعلام کنید و از دو سه هفته پیش در تک تک کلاسهای پایه اول این موضوع را به اطلاع دانشآموزان رساندهایم.» به گفته او این روند سال گذشته نیز دنبال میشد و سیستم شهریورماه هدایتنامه تحصیلی برای رشتههای نظری صادر نمیکرد و تنها دانشآموزانی که به صورت دستی و با مراجعه به اداره موضوع را پیگیری میکردند توانستند در رشتههای نظری ادامه تحصیل دهند. بر این اساس تعداد زیادی از دانشآموزان و والدینی که این موضوع را پیگیری نکردند براساس هدایت نامه تحصیلی صادر شده به رشتههای کار و دانش و فنی و حرفهیی رفتند. او ادامه میدهد: «سال گذشته وزیر اعلام کرد رشتههای کار و دانش 40 تا 50 درصد رشد داشته است؛ درصورتی که این افزایش بدین ترتیب و اجباری بوده است.»رییس یکی از مناطق آموزش و پرورش نیز با بیان اینکه به ما اعلام کردهاند حق هیچ گونه مصاحبهیی ندارید، میگوید: «با وجود اینکه این موضوع در تلویزیون و رسانهها از سوی آقای سحرخیز تکذیب شد اما از آبان ماه سال گذشته به ما ابلاغ شده بود.» در همین زمینه دبیر یکی از دبیرستانهای تهران هم میگوید: «حدود دو هفته پیش در ساعت کلاس معاون مدرسه این موضوع را به دانشآموزان اعلام کرد و از آن زمان به بعد نگرانی دانشآموزان نسبت به امتحانات پایان سال بیشتر شده است.» به گفته او سال گذشته نیز دانشآموزانی که تجدیدی میآوردند سیستم اولویت اول رشته تحصیلی را برای آنها رشتههای کار و دانش در نظر میگرفت. یکی دیگر از مدیران مدارس تهران نیز میگوید: «سیاست فعلی آموزش و پرورش تقویت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش است. در حالی که امکانات لازم این رشتهها هنوز فراهم نیست.: به گفته او اگر زیرساختهای لازم برای تقویت این رشتهها فراهم باشد و بچهها با میل و رغبت خودشان به سمت این رشتهها بروند سیاست درستی است اما اجبار تاثیر منفی دارد. مدیر یکی دیگر از مناطق تهران نیز میگوید: «سال گذشته نیز ما چنین روندی را برای پر کردن هنرستانها داشتیم و آن زمان هم اگر دانشآموزی حتی یکی از دروس را شهریور امتحان میداد باید هنرستان میرفت.» به گفته او در آن زمان یکسری مخالفتها و اعتراضاتی از سوی والدین شد اما فقط دانشآموزانی که شخصا پیگیری کردند مشکلشان حل شد. به گفته او «در کمیسیون آموزش مجلس هم مخالفتهایی در این زمینه شد. به همین دلیل امسال نه به صورت بخشنامه اما از ما خواسته شد این موضوع را پیگیری کنیم.» افزایش هزینه کلاسهای خصوصی با وجود بیاطلاعی بخش زیادی از والدین از این برنامه آموزش و پرورش، تعدادی از آنها این روزها در تب و تاب گرفتن کلاس خصوصی برای فرزندانشان هستند. یکی از والدین میگوید مجبور شده است هزینه زیادی را صرف کلاسهای خصوصی برای چهار درس سرنوشتساز فرزندش بکند. تعداد دیگری از والدین نیز در گفتوگو با «اعتماد» با ابراز نگرانی نسبت به این شیوه انتخاب رشته از فشرده بودن امتحانات امسال و افزایش هزینه کتابهای کمک آموزشی و کلاسهای خصوصی گلهمندند. یکی دیگر از والدین دانشآموزان هم میگوید با شنیدن این خبر از دو هفته پیش بیش از نصف حقوق این ماهش را صرف هزینه کلاسهای خصوصی فرزندش کرده است. تعدادی از دانشآموزان اول دبیرستانی نیز از استرس و نگرانی این روزهای دانشآموزان میگویند. به گفته یکی از این دانشآموزان معاون مدرسه دو هفته پیش تاکید کرد دانشآموزانی که تجدیدی بیاورند به رشتههای نظری نمیتوانند بروند و این موضوع استرس بچهها را برای امتحانات بیشتر کرده است. یکی دیگر از دانشآموزان سال اول دبیرستان نیز میگوید: «اوایل سال تحصیلی به ما گفته بودند که اگر خرداد قبول نشویم بالاجبار باید رشتههای کار و دانش را انتخاب کنیم. این در حالی است که بسیاری از رشتههای کار و دانش رشتههای خوبی نیستند و بسیاری از دانشآموزان هم کشش و توانایی این رشتهها را ندارند.» دل پر مدیران مدارس دولتی اما اگرچه این شیوه آموزش و پرورش برای افزایش ظرفیت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش نگرانی خانوادهها و دانشآموزان را به دنبال داشته است اما دل پر مدیران مدارس دولتی این روزها بیشتر از سرانه واریز نشده مدارس، قبضهای آب و برق و گاز، حق الزحمهها و اضافهکاریهای پرداخت نشده و وعده و وعیدها و قولهای مسوولان آموزش و پرورش است که درحد حرف باقی مانده است. یکی از این مدیران در این زمینه میگوید: «هیچ پولی برای هدیه روز معلم امسال در اختیار ما قرار نگرفت. سندیکاها و تشکلها هم دستشان به جایی نمیرسد. حقالزحمه سال گذشته امتحانات نهایی هنوز پرداخت نشده و امسال برای امتحانات به مشکل میخوریم. تنها کاری که فعلا برای ما انجام دادند این بوده که معاونت پشتیبانی اعلام کرد فعلا قبض آب و برق و گاز را پرداخت نکنیم.»مدیر یکی دیگر از دبیرستانهای تهران هم میگوید: «اضافهکاری مدیران و معاونان از خرداد ماه سال گذشته حذف شده است. اگر آموزش و پرورش بودجه ندارد چرا در تعطیلات عید امسال 400 تا 600 هزار تومان بن به کارمندان داخل وزارتخانه و حوزههای ستادی پرداخت کرد. و به حدود سه الی چهار هزار نفر از کارمندان داخلی هم حدود 300 هزار تومان پول داده است.» مدیر دیگری از مشکلات بیمهیی فرهنگیان میگوید: «قیمت و سهم بیمه طلایی معلمان افزایش پیدا کرده و به 23 هزار و 500 تومان رسیده است. آموزش و پرورش هم بیش از یک سال است به تعهداتش عمل نکرده و حق بیمهاش را پرداخت نکرده است. او ادامه میدهد: «از طرفی بیمه فرهنگیان کارایی ندارد و سرانه مدارس را هم امسال پرداخت نکردهاند. از داخل خود وزارتخانه به ما اجحاف میشود. 150 هزار تومان کمکی را هم که هر سال به ما کمک میکردند امسال محدود کردند به 60-50 هزار تومان اجناسی که با تاخیر داده شد.» خواسته این مدیر مدرسه از مسوولان آموزش و پرورش این است که کمتر صحبت کنند و بیشتر عمل کنند. در حال حاضر براساس گزارش بانک مرکزی از تعداد دانشآموزان کشور در سال 91-90 دو میلیون و 273 هزار نفر در دبیرستانها و 684 هزار نفر در هنرستانهای فنی و حرفهیی مشغول تحصیل هستند. بررسی آمار سالهای گذشته بیانگر رشد تعداد دانشآموزان هنرستانی و کاهش دانشآموزان رشتههای نظری است. |
در این شماره می خوانیم:
راهبردهای پر هزینه،قطب بندی کاذب شیعه – سنی؛
لطف الله میثمی
تحول آفرینی وحی؛
بررسی دیدگاه های مهندس سحابی
پرونده آموزش و پرورش نوین در ایران؛
مهدوی،نیک نژاد،بهلولی و کریمخان زند
توسعه در کره جنوبی:دیدگاه مداخله گرانه:
بحرینیان و خیر خواهان
شهید جاوید از آغاز تا انجام؛
مجتبی لطفی
حسن روحانی؛ازتعامل تا تقابل
و یادمان احمد صدر حاج سید جوادی
عزت ا.. سحابی،هدی صابر،هاله سحابی
روزنامه آرمان،26/2/92
روناک حسینی: آموزش مسائل مدنی و حقوق شهروندی، پیشگیری از اعتیاد، آموزش روشهای پیشگیری از ایدز و... همواره بر سر گنجاندن این مطالب در کتب درسی و آموزشی به بچه مدرسهایها بحث بوده و موافقان و مخالفان هر کدام بر سر موضع خود ایستادگی میکردند. حاصل هم این میشده که بچهها میماندند با ناآگاهی یا آگاهیهای ناقصشان. چندی پیش بابک دینپرست، معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکت مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته بود که قرار است حدود 11 صفحه در کتاب درسی بهداشت و سلامت ششم ابتدایی به ذکر مضرات مواد مخدر اختصاص داده شود. به نقل از ایسنا، دین پرست گفت: طرح مصون سازی دانشآموزان در معرض اعتیاد با پیگیریهای وزیر و معاونت تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش به ثمر رسیده و مشخص شده است که علل جدی بروز اعتیاد، آسیبهای خانوادگی است که طرحهایی برای پیشگیری از آن انجام و اعتبارات آن نیز فراهم شده است. حدود 10 میلیون نفر بیسواد مطلق در کشور وجود دارند که اگر شمار افراد زیر سیکل هم به آنها اضافه شود این آمار بسیار بالا میرود که ما برای این قشر از جامعه که گرفتار اعتیاد نشوند محتوای مناسب آموزشی تهیه کرده و آموزش مربیان را در رأس کارهای خود قرار دادهایم و تفاهمنامهای را با نهضت سوادآموزی به منظور سواد این افراد در نظر گرفتهایم. در کنار این موضوع رئیس ستاد دیه کشور نیز از آموزش قوانین مربوط به دیه در حوادث رانندگی سخن گفته بود و پیشنهادهایی هم مبنی بر آموزش مسائل مربوط به دیه و قوانین چک بلامحل داده شده بود. اما روز گذشته این پیشنهادات با واکنشهایی از سوی وزارت آموزش و پرورش مواجه شد. محیالدین بهرام محمدیان، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش درباره آخرین اظهارات مسئولان ستاد دیه و مبارزه با مواد مخدر مبنی بر ورود موضوعاتی همچون مهریه، چک بلامحل و دیه حوادث رانندگی و همچنین مضرات مواد مخدر به کتب درسی، ضمن رد و با انتقاد از چنین اظهارنظرهایی، گفت: کتابهای درسی دارای نقشه جامع هستند و صرفا متناسب با این سند تدوین میشوند. به نقل از ایسنا، محمدیان همچنین با ابراز گلهمندی از اظهارنظر غیرمسئولانه برخی از نهادها در ارتباط با برنامه آموزشی و کتب درسی گفت: این اظهارات از سوی رئیس ستاد دیه بدون کارشناسی است. سازمان پژوهش ضمن استقبال از توسعه همکاریهای بین دستگاهی اعلام میکند که متولی برنامهریزی آموزشی و محتوای کتب، سازمان پژوهش و برنامهریزی بوده و نهاد تصویبکننده این موضوعات نیز شورای عالی آموزشی وزارت آموزش و پرورش است. ظاهرا برخی از نهادها برای ابراز سخن تازه یا ارائه گزارش کاری انجام نشده خود، اظهارنظرهای خارج از حوزه مسئولیت خود انجام میدهند.
بچهها باید در قبال خطرات جامعه واکسینه شوند
فرهاد بشیری، عضو کمیسیون آموزش مجلس معتقد است آموزش این گونه مباحث بهرغم موضعگیری وزارت آموزش و پرورش از ضروریات است و تنها باید به این نکته توجه شود که مبادا با استفاده از شیوههای غلط این کار به بدآموزی تبدیل شود. بشیری در گفتوگو با آرمان میگوید: موضوع تعلیم و تربیت ظرافتها و دقت نظرهای دقیقی را میطلبد. آموزشهای متنوع به کودکان از واجبات است اما باید این موضوع را از جمیع جهات در نظر بگیریم که در نبود نگاه کارشناسانه به ضد خودش بدل نشود. ضروری است که آگاهی بچهها نسبت به مسائل آسیب اجتماعی و مشکلات جامعه بالاتر برود تا بتواند دانشآموزان را در مقابل این مسائل واکسینه کند. بشیری معتقد است نکته دیگری هم که باید در نظر داشت اقتضای سن در انتخاب نوع آموزش است. باید برای هر رده سنی برنامه داشت. باید ارزشهای جامعه و فرهنگ حاکم نیز در نظر گرفته شود تا کار تبدیل به ضد ارزش نشود. بشیری میگوید این گونه مسائل که مصداق بدآموزی است در کتابهای درسی موجود کمتر است اما نمونههای بارزش را میتوان در رسانه علیالخصوص تلویزیون شاهد بود. مهدی بهلولی، آموزگار و کارشناس مسائل آموزشی درخصوص آموزش مسائل مربوط به آسیبهای اجتماعی به دانشآموزان معتقد است باید بدون توجه به تابوها بچهها را از موضوعات تا بدین پایه پراهمیت آگاه کرد. بهلولی میگوید: من فکر نمیکنم دادن این اطلاعات به بچهها کار نابجایی باشد. مسائل شهروندی نیز از جمله مباحثی هستند که مطرح کردنشان در مدارس لازم است. بچهها باید با حقوق شهروندی خود آشنا شوند و نسبت به قوانین مدنی آگاه. همینطور آموزشهایی پیرامون اعتیاد از ملزومات مباحث مطرح در مدارس است. من خودم دیدهام که برخی بچهها بعد از مدرسه سیگار دود میکنند یا در قهوهخانهها قلیان میکشند. پس آموزش دادن برای جلوگیری از این اتفاقات لازم است. بهلولی معتقد است این مسائل نیز مانند مساله ایدز نباید با سهلانگاری به فراموشی سپرده شوند. «این موضوع با توجه به موج سوم ایدز که از آن حرف میزنند و اینکه آمار مبتلایان به این بیماری از طریق برقراری روابط پرخطر افزایش پیدا کرده هر چه بیشتر از قبل بحث ضرورت آموزش را وسط میکشد. چند سال پیش یک سری جزوههایی دربارهایدز در مدارس توزیع شد که بدون مدرس در اختیار بچهها قرار گرفت. در واقع با این شیوه بیشتر از اهمیت این موضوع در نظر بچهها کاسته شد و من خودم شاهد بودم که چطور دانشآموزان با آن برخورد کردند. بچهها ابدا این مساله را جدی نگرفتند.» بهلولی میگوید بهترین جا برای شکستن تابوها مدرسه است آن هم در شرایطی که این موضوع حتی در خانوادهها هم مطرح نمیشود. با شروع ملایم از مدارس میشود این حرفهای ممنوعه که نگفتنشان بسیار خطرناک است به زبان آورده شود و با دادن آگاهی به بچهها جلوی آسیبهای غیرقابل جبران بعدی را بگیریم. این کارشناس آموزش در رابطه با شیوه آموزش این مسائل طوری که مناسب سن بچهها باشد میگوید: میشود این کار را از سنین پایین شروع کرد اما مانند باقی مسائل علمی در هر سنی شرایط مقتضی را هم در نظر گرفت. این کار باید در سالهای مختلف با کیفیت مختلف انجام شود و این نیست که فقط در سال سوم دبیرستان یک سری آموزشهای سریع بدهیم و رد شویم که مسلما تاثیری را که مطلوب ماست نخواهد داشت. این آموزشها باید با توجه به سن دانشآموز داده شود. مثلا در سالهای ابتدایی کودکانه و هر چقدر که سن بالاتر میرود و درک عمیقتر، اساسیتر و گستردهتر میشود. در هر حال اینکه به بچهها راههای محافظت از خودشان را یاد بدهیم و آنها را با حقوق مدنی خود نیز آشنا کنیم اتفاق بسیار خوبی است و نباید از اثرات مثبتی که این کار دارد چشم پوشید.