امروز از طریق همین تارنگار،با تارنگار "مدرسه دخترا" آشنا شدم. نویسنده اش یک دختر دبیرستانی "نویسنده" است. نوشته هاش خواندنی اند. در معرفی خودش و تارنگارش اینچنین نوشته :
"مستقیما از کلاس چسبیده به دفتر یک دبیرستان دخترانه برایتان گزارش می دهم . از کلاسی بسیار تنگ و ترش که تنها مزیتش اجازه استفاده بچه های کلاس از دستشویی دبیران است . با ما و بچه های کلاس و گاهی هم مدرسه همراه باشید.
روایتی هست در بیان اوضاع بعد از ظهور حضرت که یک خانم به تنهایی شرق و غرب عالم را در می نوردد بدون احساس عدم امنیت. کسی هم متعرض او نمی شود. فاصله با آن وضع ایده ال آنقدر زیاد است که فعلا آرمان ما دخترها در یک کشور اسلامی اینست که بتوانیم در تنظیمات پیامهای وبلاگ گزینه " پیامها بدون نیاز به تایید منتشر شوند" را فعال کنیم. کاش بعضی پسرها ظرفیت همین مورد کوچولو را داشتند.
تمایلی به تبادل لینک ندارم. وبلاگهای مورد علاقه را خودم با افتخار لینک میکنم. از مشارکت در بحثها استقبال میکنیم. از دادن پیامهای بیرون از موضوع وبلاگ و دوستی و این جور حرفها خودداری کنید.از حضور معلمای عزیز هم خوشحال میشیم.بزرگترها هم از تجربیات زمان مدرسه رفتنشان برایمان حرف بزنند. بعید نیست بامزه هایشان را بصورت پستی جداگانه به اسم خودشان بگذاریم.
به خاطر خیلی مسائل که اصلش کم جنبه گی است حتی دوستای صمیمیم هم از این وبلاگ خبر ندارند. بعضی اسامی واقعی و بعضی ها هم نه ! چاره ای نداریم.نباید جای مدرسه مون لو برود. به نظرتون مدیرا و ناظما و معلمای ما اینقدر باز فکر می کنند که با میرغضب خوندشان کاری به ما نداشته باشند.
از پارسال تغییر رشته داده ام به انسانی به خاطر علاقه ام به نوشتن و به ادبیات. امسال هم داریم میریم پیش دانشگاهی.مقصد ما دانشگاه تهران است ایشالا.
اگه ریا نشه کلی جایزه و رتبه داستان نویسی و مقاله نویسی و گزارش نویسی و کتابخونی و چیزایی تو این مایه ها داریم.
معمولا هم قبل از اعلام رسمی برنده ها از رتبه ی اولم باخبر می شدم چون حتما منو می خواستند جلو چشمشون یک متن درباره موضوعی که فی البداهه می گویند بنویسم تا باورشون بشه این نوشته را آبجی بزرگترم ننوشته برام!داستانی داشتیم با این داورها."
آدرس تارنگار "مدرسه ی دخترا" :
ماه مهر ، شادی جشن مهرگان و بهار « دانایی » بر همگان خجسته باد .
انجمن حمایت از حقوق کودکان در آستانه باز گشایی مدارس وظیفه خود می داند به روال هر ساله ، بازگشایی مدارس را بهانه ای به جا و منطقی برای بیان خواسته های این نهاد مدنی در خصوص تعلیم و تربیت و مسائل آموزش و پرورش فرزندان این کشور قرار دهد :
- بر اساس ماده 22 پیمان نامه جهانی حقوق کودک ، کودکان پناهنده باید ازامکانات آموزشی و تحصیل برابربا سایر کودکان کشور برخوردارباشند . ایجاد محدودیت برای فرزندان خانواده های مهاجر که سالها طعم تلخ جنگ و آوارگی را چشیده اند در شان ایران و ایرانی نیست . متولیان امور مرتبط باید شرایط تحصیل بدون قید و شرط را برای این ¬¬کودکان فراهم آورند .
- ترک تحصیل دانش آموزان در سال های اخیر ، جزء دغدغه های مهم این نهاد مدنی است . انجمن حمایت از حقوق کودکان برای جلوگیری از ریزش نگران کننده کودکان از چرخه تحصیل رسمی کشور ، حضور مددکار اجتماعی و مشاور را در مدارس کشور پیشنهاد می دهد . مداخله به موقع مددکاری و روانشناسی چه بسا می تواند از ترک تحصیل صدها دانش آموز ایرانی در سال جلوگیری کند .
- کودکان کار و خیابان و تحصیل آنان همچنان یکی از دغدغه های اصلی انجمن حمایت از حقوق کودکان است . در تمام این سالها انجمن حمایت از حقوق کودکان وسایر نهادهای مدنی در خصوص وضعیت این کودکان هشدار داده اند اما متاسفانه تغییری در وضعیت زندگی این گروه از کودکان ایجاد نشده است . از طرف دیگر با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی و تورم و گرانی حاصل از آن و نیز روند تعطیلی کارخانه ها و کارگاههای کوچک و بزرگ و بیکاری کارگران و همچنین گران شدن هزینه تحصیل در کشورکه در طی سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته است ، بیم آن می رود فرزندان بیشتری از خانواده های کارگری از ادامه تحصیل محروم شده و بار تامین معاش خانواده ها را متحمل شوند .
- روند معیوب خصوصی سازی آموزش و پرورش در سال های اخیر باعث شده است تا مدارس دولتی بطور محسوسی با افت کیفیت مواجه شوند . انجمن از دولت تدبیر و امید مصرانه تقاضا دارد در بر گرداندن نشاط وشور دانایی و زندگی به مدارس مجدانه بکوشد.
- سالهای مدرسه با آموزه های نا مرتبط با مسائل واقعی زندگی سپری می شوند. در کشور ما که کودکان از درون خانواده ها و فضاهای تربیتی با تنوع فرهنگی و ارزشی بسیار زیاد به مدرسه می آیند این مدرسه است که با برنامه های گام به گام موثر می تواند از سالهای طلائی یادگیری کودکی بهترین بهره را برای مصون سازی ومسئولیت پذیری انسانهای در حال رشد از آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد ببرد.باز بینی برنامه های درسی و پرورشی با هدف شکل دهی به شخصیت یک ضرورت آشکار است.در این راستا می توان از ضرورت آموزش مهارت های زندگی در مدرسه نام برد .
- جالی خالی ارتباط موثروتنگاتنگ میان خانواده و مدرسه به چشم می خورد که دردرون آن می توان از اشاعه شیوه فرزند پروری مثبت وموثر بهره گرفت تاخانه ومدرسه در مسیری مشابه برای ساختن انسانهای موثر و سعادتمند همگام باشند.
- معلمی چه درفرایند انتخاب حرفه که نیاز به اشتیاق درونی به پذیرش معلمی دارد، چه در آموزشی که داده می شود و چه در معیشت و جایگاه اجتماعی باید شایسته ی این مسئولیت باشد. حمایت از تشکلهای صنفی و علمی معلمان می تواند راه را برای ارتقا این حرفه هموار سازد.
انجمن حمایت از حقوق کودکان یک بار دیگر نگرانی عمیق خود را از آنچه که در وزارت آموزش و پرورش کشور می گذرد اعلام می دارد . تدوین کتاب های درسی ، برنامه ریزی های آموزشی و فوق برنامه ها ، برنامه های رفاهی و آموزش های حین خدمت معلمان ، نحوه برخورد با کودکان به عنوان آینده سازان این کشور در محیط های آموزشی ، همه و همه باید در راستای توسعه علمی ، اجرای تمامی مفاد پیمان نامه جهانی حقوق کودک از قبیل گسترش فرهنگ صلح و مدارا ، دوری از خشونت ، احترام به کرامت انسانی ،احترام به محیط زیست و ترویج کار گروهی به عنوان پایه های اولیه دموکراسی باشد .
انجمن حمایت از حقوق کودکان انتظار دارد تا ریاست محترم جمهوری فردی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی کند تا توانایی « نو » کردن بافت این مهم ترین وزارت خانه دولت را که وظیفه سنگین « دانایی » فرزندان این مرز و بوم را بر عهده دارد را دارا باشد .
هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان
اول مهر نود و دو
دیروز رفتم کتاب فروشی انتشارات مدرسه (پل کریمخان زند،اول خیابان ایرانشهر) چهار کتاب خریدم پنج هزار تومان! البته با ده درصد تخفیف. کتاب ها اینها هستند : دو زبانگی(نوشته ی بهناز کمالی)،جهانی شدن و اصلاحات آموزشی(مارتین کارنوی،برگردان علی ستاری)،آشنایی با یادگیری از طریق همیاری(سوزان الیس و سوزان والن،برگردان طاهره رستگار و مجید ملکان)،بازاندیشی فرایند یاددهی- یادگیری(نوشته محمود مهر محمدی). البته کتاب های دیگری هم دارد که به نظرم ارزش خریدن و خواندن دارند،مانند کتاب ارزشمند "شکاف آموزشی" . تاریخ برخی از این کتاب ها به هفت هشت سال پیش برمی گردد و جالب این است که با همان قیمت آن زمان فروخته می شوند- تازه آن هم با تخفیف ده درصد.
گفتم به دوستان و همکاران بگویم اگر وقت کردند سری به این کتاب فروشی بزنند،بد نیست.
برگردان : مهدی بهلولی
فرهنگیان نیوز
ای آی،به همراه 15 سازمان پیشرو جامعه ی مدنی،از دولت های سازمان ملل متحد،درخواست نموده است که حق انسانی برخورداری از آموزش را در قلب چارچوب توسعه ی پس از 2015 بنشانند.
این درخواست که در 24 سپتامبر2013(2 مهر 92) انجام پذیرفته،بر اصول بنیادین زیر استوار است؛اصولی که فهمی از آموزش و پرورش به عنوان حق بنیادین انسانی را بیان می دارند :
1. هر انسانی حق دارد که از آموزش و پرورش برخوردار باشد.
2. حکومت ها،خدمتکاران به وظیفه اند و بایستی حقوق بشر- و از آن میان آموزش و پرورش- را پاس دارند،پشتیبانی کنند و تحقق بخشند.
3. حق برخورداری از آموزش،با زاده شدن آغاز می شود و در همه ی عمر ادامه می یابد.
4. آموزش و سوادآموزی بزرگسالان،در چارچوب یادگیری در همه ی عمر،بخش اصلی حق برخورداری از آموزش است.
5. آموزش و پرورش کیفی بایستی با نگرشی باز نگریسته شود.*
6. برابری و یکسان نگری،پاره های اصلی حق برخورداری از آموزش و پرورش اند.
7. آموزگاران،در مرکز آموزش و پرورش کیفی اند.
8. حکومت باید بر آموزش و پرورش دولتی،سرمایه گذاری کافی نماید.
9. مدیریت در آموزش و پرورش باید دموکراتیک باشد.
10. حقوق بشر،یکپارچه،بخش ناپذیر،و وابسته به هم است.
فرد ون لیون،دبیر کل ای آی گفت : "گرچه هم اینک این حق میلیون ها تن از کودکان،نوجوانان،جوانان و بزرگسالان زیرپا گذاشته می شود،با این رو،ای آی و همیارانش،دیگربار تکرار می کنند که هر کس حق دارد که از آموزش برخوردار باشد. فرادستان دولتی،در قبال این ضمانت که سیستم های آموزش دولتی کیفی رایگان،در کشورشان وجود دارد،مسئول هستند. هم آموزش و پرورش و هم دیگر حقوق بشر،بایستی در قلب برنامه ی توسعه ی پس از 2015 بنشیند."
*(توضیح از بهلولی : در فایل پیوند شده به این خبر در تارنمای ای آی،همه ی بندهای ده گانه ی این درخواست توضیح داده شده اند. من در زیر، توضیح بند 5 را می آورم. اهمیت بسیار این بند،به تعریف آموزش و پرورش کیفی و کیفیت در آموزش و پرورش برمی گردد که این روزها در خبرهای آموزشی،فراوان از آن سخن می رود.)
آموزش و پرورش کیفی،بخش اصلی حق برخورداری از آموزش است و بایستی چند بعدی نگریسته شود. در آموزش و پرورش کیفی هم باید بر فرآیندهای آموزشی و آنچه در درون آن می گذرد،نگریست و هم بر دستآوردهای کوتاه،میان،و بلند مدت. آموزش و پرورش کیفی،شناخت سنجشگرانه را در اختیار مردم می گذارد و به آنها توانمندی ها و مهارت هایی می دهد که برای ارزیابی،مفهوم سازی و حل مسآله ها- که در سطحی محلی و جهانی رخ می دهند- مورد نیاز است. پیمان نامه ی حقوق کودک،نه تنها به درون مایه برنامه ی درسی توجه می کند بلکه به فرآیندهای آموزشی،شیوه های آموزش،و محیطی می پردازد که در آن آموزش انجام می گیرد. از نظر این پیمان نامه ،همه ی اینها باید با اصولی هماهنگ باشند که بیان می دارد. با این برداشت،برای آموزش و پرورش حیاتی است که دگرگون کننده،همساز با عدالت اجتماعی و عدالت محیط زیستی،دموکراتیزه کننده ی ساختارهای قدرت،پشتیبان برابری و یکسان نگری،و پاس دارنده ی حقوق بشر و آزادی های بنیادین باشد. نگاه بسته به آموزش - که یادگیری را در بروندادهای آموزشی اندازه پذیر در شمردن و سواد می فهمد- می تواند به کنار گذاشتن این بعدهای اصلی کیفیت،و بی ارزش شمردن هدف ها و مهارت های بنیادین و ارزش ها و روابطی همچون آفرینشگری،کنجکاوی،سنجشگرانه اندیشی،جامعه اندیشی،همبستگی،همیاری،خویشتن داری،خویشتن باوری،پاسخگویی دو سویه،گفت و شنود،همدردی،همدلی،دلیری،خودآگاهی،پایداری،رهبری،فروتنی،آرامش،هماهنگی با طبیعت،و بنابراین کاستن از دست یابی به هدف فراگیر آموزش و پرورش،بینجامد. در راستای نگرش کیفی،ارزیابی های آموزشی باید کل نگرانه و سازنده،استوار بر پارامترهای ملی،و پاس دارنده ی گوناگونی فرهنگی و زبانی باشند،در همان هنگام که بر سیستم هاهمچون یک کل،تمرکز می نمایند و دسترسی به توسعه یافتگی را در درگیری فعال آموزگاران،دانش آموزان و پدر- مادران جست و جو می نمایند.
فنآوری می تواند الهام بخش آفرینندگی باشد یا آموزش را از انسانیت دور سازد
دایان راویچ
برگردان : مهدی بهلولی
فرهنگیان نیوز
فنآوری دارد آموزش و پرورش آمریکا را دگرگون می سازد- امری که می تواند سودمند و یا زیان بخش باشد. سودمندی اش از روش های نوآورانه ای است که آموزگاران با آنها به دانش آموزان شان انگیزه می دهند تا در پروژه های علمی درگیر شوند،تاریخ را خودشان با دیدن رخدادهای گذشته بیاموزند،و ایده های شان را در اینترنت بکاوند. به معنای دقیق کلمه،هزاران آموزگار دانای اینترنتی وجود دارد که درباره ی روح بخشیدن به کلاس های درس برای افزایش درگیری دانش آموز در فرایند یادگیری،یکریز به داد و ستد ایده ها می پردازند. اما زیان باری اش به شماری از رفتارهای موذیانه برمی گردد.
یکی از نمودهای بد ِ فنآوری نوین،در مدرسه های با پروانه آنلاین – که گاهی آکادمی های مجازی نامیده می شوند- رخ می دهد. این مدرسه های 12 پایه ای،دانش آموزان زیادی می گیرند و چندین میلیون دلار از پول های مالیات دهندگان را صرف تبلیغات می کنند. آنها اغلب به ازای هر دانش آموز،شهریه ی دولتی می گیرند؛شهریه ای که از بودجه ی محلی مدرسه های دولتی کسر می شود. ادعا می کنند که آموزشی ویژه و سفارشی ارائه می دهند،اما این ادعا،تنها یک زبان بازی است. این مدرسه ها،میزان ترک تحصیل بالا و نمره های آزمون های پایینی دارند و شمار دانش آموختگان شان کم است. برخی از آنها در هر سال،تا پنجاه درصد انصراف دارند. با این رو تا هنگامی که این مدرسه های مجازی،دانش آموزان جدید را به دام می اندازند برای دارندگان و سرمایه گذارانشان،بسیار سودآورند.
کاربرد شک برانگیز دیگر فنآوری،تصحیح برگه هاست. شرکت های آزمون گیری بزرگ،همچون پیرسن و مک گرو – هیل،نرم افزاری را به کار می گیرند که به پاسخ های تشریحی آزمون ها نمره می دهند. دستگاه ها می توانند تندتر از آموزگاران تصحیح کنند اما نمی توانند نظرات واقعی یا کاربست خیال ورزانه ی زبان را ارزشیابی کنند. چه بسا دانش آموزی بنویسد جنگ جهانی دوم در 1938 آغاز شد؛ دستگاه نخواهد پذیرفت. [ مترجم : تاریخ حمله ی ژاپن به چین 1937 و تاریخ حمله آلمان به لهستان 1939 می باشد. گویا نویسنده می خواهد بگوید که در تصحیح ماشینی،جایی برای اختلاف هایی اینچنین،وجود ندارد.] دانش آموزان یاد خواهند گرفت که بر اساس شیوه ای بنویسند که ماشین می پسندد،گرچه به بهای وانهادن درستی،آفرینندگی و خیال ورزی. و بدتر،آموزگار از وظیفه ی مهم خواندن آنچه دانش آموزانش می نویسند،رها و از این که آنها چگونه می اندیشند کمتر آگاه خواهد شد . این کار ضربه ای است به کیفیت آموزش. و این تنها یکی از دشواری های رویاروی ارزشیابی اینترنتی،در کل،می باشد- این که وظیفه ی آزمون گیری از دوش آموزگار برداشته می شود و به گردن شرکتی از راه دور می افتد- در مرتبه ی واپسین آزمون های ایالتی،در چندین ایالت،کاستی های رایانه ای هم دیده شد. بگذریم از این که تنها زمانی بسنده نیاز است تا دانش آموزان آزمون ها را هک کنند.
نگران کننده ترین کاربرد فنآوری،گردآوری و انبار داده های محرمانه و شخصی همه ی دانش آموزان مدرسه دولتی است. بنیاد بیل و ملیندا گیتس،به همراه دو شرکت دیگر،بیش از 100 میلیون دلار خرج کرده است تا داده های دانش آموزان چندین منطقه و ایالت را گرد آورد. این داده ها انباشته خواهند شد و مدیریت شان به عهده ی آمازون(Amazon) خواهد بود. در این گردآیه،نام دانش آموزان،آدرس،پایه ی تحصیلی،نمره ی آزمون ها،وضع از کارافتادگی [پدر- مادر]،مراقبت پزشکی،مشارکت در برنامه ها،و بسیاری دیگر از جزییات زندگی دانش آموزان وجود دارد که آموزگاران و مدرسه ها اجازه ی منتشر کردن ندارند.
چه کسی به این همه اطلاعات شخصی نیاز دارد و چرا این اطلاعات دارد به اشتراک گذاشته می شود؟ پشتیبانان این برنامه می گویند هدف پدیدآوردن تولیدات آموزشی برای تک تک دانش آموزان است. منتقدان بر این باورند که این اطلاعات به فروشندگانی داده یا فروخته خواهد شد که از آنها برای فروش تولیدات ویژه ی کودکان و خانواده هایشان بهره خواهند گرفت. کسی نمی داند که آیا این داده ها در جای امنی نگه داری خواهند شد یا نه – رک و راست بگویم- جاسوسان آنها را هک خواهند نمود؟
باری، مساله این است : آموزگاران به فنآوری،به چشم ابزاری برای الهام بخشی در فرآیند یادگیری دانش آموزان می نگرند و کارسالاران به چشم شیوه ای برای استاندارد کردن آموزش،جایگزین کردن آموزگاران،پول سازی،و خرید و فروش تولیدهای تازه. کدام نگرش پیروز خواهد شد؟
(توضیح : در برگردان این نوشته،یک بند آن را که نویسنده بیشتر به شرکت های آمریکایی می پردازد و هدف اش بیشتر نام بردن از آنهاست را نیاوردم.)
آدرس تارنمای نویسنده :
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد
۲ مهر ۹۲
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن و با تاخیر، در روزنامه چاپ شد )
در روزهای گذشته و در بی خبری تابستانی مدرسه ها،بخشنامه ای روانه ی دبیرستان ها شد و در رسانه ها نیز بازتاب یافت . موضوع بخشنامه فرستادن دانش آموزان قبولی شهریورماه به رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای است. در این چند روزه رسانه ها در نقد این بخشنامه گزارش ها و یاداشت هایی را منتشر کرده اند،اما از دیدگاه رعایت حقوق شهروندی و آموزش این حقوق مورد بررسی قرار نگرفته است. نخستین ایراد حقوقی این بخشنامه محروم نمودند بخشی از شهروندان – بیرون از ضوابط و فرآیند های اداری جا افتاده- از حق برگزیدن رشته تحصیلی مورد علاقه ی خویش است. بسیار دیده می شود که شماری از دانش آموزان در برخی از درس ها بی انگیزه و ناتوان و در برخی دیگر با انگیزه و توانا هستند. تجدید شدن در یک یا حتی چند درس نمی تواند سنجه ی درخوری برای فرستادن زوری دانش آموزان به رشته های مورد نظر آموزش و پرورش باشد- آن هم به بهانه ی رونق بخشیدن به هنرستان ها و البته افزایش آمارهای! پیش بینی شده در رشته های کار- دانش و فنی- حرفه ای. در این میان آنچه که زیرپا گذاشته می شود حق آموزش و یادگیری برخی دانش آموز در رشته های مورد علاقه یشان است. این که در ادیبهشت ماه 92 درونمایه ی این بخشنامه به شکل شفاهی به آگاهی دبیرستان ها رسید و اکنون نیز در تعطیلات تابستان و بی سر و صدا به مدرسه ها فرستاده می شود،بسیار پرسش برانگیز و شگفت آور است!
بی گمان بی اطلاعی دانش آموزان و خانواده هایشان از درونمایه ی این بخشنامه،پایمالی آشکارِ حقوقِ شهروندی آنان بدست کارگزاران پیشین سامانه ی آموزشی به حساب می آید. از این رو به نظر می رسد فرادستان تازه ی آموزش و پرورش باید هر چه زودتر دیدگاه خویش درباره ی این بخشنامه را به آگاهی مردم برسانند.
اما یکی از مهمترین کارکردهای نوین آموزشی،آشنایی نوآموزان با حقوق شهروندی و حقوق بشر است. گام های نخست آشنایی با این حقوق، با روش هایی درخورِ سن و سال دانش آموزان و در هر دوره ی آموزشی با کنش های آموزشی ای به فراخور آن دوره ارائه و پیگیری می شود. این روش ها از برگزاری کلاس های حلقه ای و طرح پرسش هایی اخلاقی،اجتماعی،فلسفی و ... گرفته تا داستان پردازی و اجرای نمایش نامه هایی با درونمایه های اجتماعی و وادار کردن دانش آموزان در بر عهده گرفتن مسئولیت برخی از کارهای مدرسه را در بر می گیرد. بنیاد همه این تلاش ها آفرینش شهروندانی دانا و توانا برای زیست اجتماعی درخورِ جهان نوین است. در این کنش ها دانش آموز – به عنوان انسانی مستقل - به سویی هدایت می شود که افزون بر پرورش توانایی های ذهنی- اجتماعی،زمینه ی برگزیدن بهترین گزینه از میان گزینه های گوناگون و گاه ناسازگار را فراهم می کنند. در همه این کنش ها آنچه به رسمیت شناخته و ارج نهاده می شود،حق و آزادی انتخاب است. بچه به عنوان دانش آموز مدرسه و شهروند آینده،می آموزد که هر انتخاب،مسئولیتی در پی دارد و او باید پاسخگوی کامیابی ها یا شکست های برآمده از تصمیم های خویش باشد. گرچه رویکرد آموزش در کشور ما سویه ای شهروند پرور ندارد،اما نمی توان به هر بهانه ای چشم بر گام های هر چند کوچک در پرورش شخصیت فردی و اجتماعی دانش آموزان بست و جامعه و شهروندان را از این آموزه های ارزشمند محروم ساخت. بخشنامه تازه ی آموزش و پرورش حق انتخاب و در نتیجه پیامد تصمیم درست یا نادرست دانش آموز را از دوش او بر می دارد و زمینه ی فرافکنی او در آینده را فراهم می کند. دانش آموزی که از روی ناچاری و زور به خواندن رشته ای ناخواسته وادار می شود افزون بر تجربه نکردن انتخاب در یکی از مهمترین فرازهای زندگی اش،هیچگاه زیر بار پیامدهای منفی آن نمی رود و تا پایان عمر دولت و آموزش و پرورش را مسئول بدبختی های خویش می داند و البته پر بی راه هم نیست. ممکن است تصمیم نادرست او هزینه های مادی و معنوی ای به کشور،خانواده و البته خودش تحمیل کند،اما بجایش او در این فرایند تصمیم گیری را می آموزد و پیامدهایش را نیز خواهد پذیرفت و این از دیدگاه آموزشی بسیار ارزنده خواهد بود. اگر به هر دلیلی کاربدستان آموزشی به آنجا رسیده اند که شمار دانش آموزان هنرستانی را افزایش دهند،راهش پنهان کاری،بی اطلاعی شهروندان و زیرپا گذاری حقوق فردی و اجتماعی آنها نیست. امیدوارم سرپرست تازه ی آموزش و پرورش به عنوان یکی از نخستین کنش های مدیریتی خود هر چه زودتر جلو این کار نا اندیشیده و شتابزده را بگیرد.
چکیده: «در کشوری که عالیترین مقامات نظام و بعضی از نهادهای قانونگذاری طی یک فرآیند مشخص تعیین میشوند، انتخابی شدن اعضاء هیات امنا و هیات مدیره کار مشکلی است؟/ برچسب زدن به نهادهای صنفی و متهم کردن مسئولان گذشته رفتار پسندیدهای نیست. این رفتار امتحان خود را طی ۸ سال گذشته پس داده است.»
عضو کانون فرهنگیان شیراز با اشاره به گفتگوی اخیر مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان با ایلنا، این اظهارات را توجیه عملکرد نامطلوب صندوق طی سالیان گذشته دانست.
«محمدتقی سبزواری» در گفتگوی تفصیلی با ایلنا اظهار داشت: در آستانه سال جدید تحصیلی و بازگشایی مدارس، مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان به جای خبرهای دلنشین و امیدوارکننده به ذکر توجیه عملکرد نامطلوب صندوق طی سالیان گذشته پرداخته و فرهنگیان را فاقد توانایی لازم برای نظارت بر اموال خویش دانستهاند. اظهاراتی که توهین آشکار به فهم فرهنگیان محسوب میشود.
وی با اشاره گفتهٔ مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان در خصوص اینکه این موسسه، یک صندوق بازنشستگی مکمل به شمار میآید، افزود: اعضاء صندوق پس از بازنشستگی و خروج از عضویت، اصل سرمایه واریزی خود و دولت را به همراه سود سرمایه دریافت میکنند. این اعضاء همچنین میتوانند تا هر زمان دیگری بعد از بازنشستگی در عضویت صندوق باقی بمانند. در هر حال، باقی ماندن و یا خروج از عضویت باعث درآمدی نخواهد شد که مکمل حقوق بازنشستگی باشد. عضویت در صندوق نهایتاً میتواند پس اندازی غیر اقتصادی برای اعضاء و یا برای بازماندگان متوفی محسوب شود.
به گفتهی آقای سبزواری، اساسنامه و عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان با تعریف لایههای تأمین اجتماعی ارائه شده توسط مدیران صندوق در تضاد است هر چند که همین اساسنامه به راحتی در اختیار فرهنگیان قرار داده نمیشود.
خدمات ارائه شده توسط صندوق نسبت به موارد مشابه در بازار پرهزینهتر است
عضو کانون فرهنگیان شیراز با انتقاد از گفتهٔ مدیران صندوق مبنی بر اینکه بخشی از نارضایتی فرهنگیان ناشی از عدم تناسب دریافتی آنها با سایر نهادهای دولتی است بیان کرد: این نظر، توهین آشکار به فهم فرهنگیان است. آیا فرهنگیان تفاوت دستمزدشان که از بودجه عمومی کشور تأمین میشود با درآمد حاصله از یک شرکت سهامی عام را تشخیص نمیدهند؟ این نارضایتی ناشی از عملکرد نادرست مسئولان این صندوق است.
وی تصریح کرد: با یک نظرسنجی و برآورد آماری متوجه میشوید که چنین تصوری در بین همکاران وجود ندارد. اعضاء میپرسند چرا خدمات ارائه شده توسط صندوق ذخیره همچون لیزینگ خودرو، اعطاء وامهای تسهیلاتی، بانک سرمایه، بیمه معلم و... نسبت به موارد مشابه در بازار ایران پرهزینهتر و با سود بیشتر است؟ عدم ارائه خدمات مناسب در صحبتهای مدیران صندوق نهفته است به طوری که در بخشی از گفتگوی خود، ارائه خدمات را منوط به تصمیم هیئت امناء دانستهاند.
سبزواری در ادامه بیان کرد: مدیران صندوق اظهار کردهاند سطح انتظار فرهنگیان با توانمندی موسسه همخوانی ندارد. مطابق اظهارات ایشان و با یک حساب سرانگشتی، سرمایه صندوق بدون سهم دولت و سود سرمایه، چندین هزار میلیارد تومان خواهد شد. به نظر نمیرسد توقع فرهنگیان غیر عقلانی باشد. چرا فرهنگیان علی رغم عضویت در بانک سرمایه هیچ تمایلی برای ایجاد حساب بانکی ندارند؟ چرا درصد بسیار کمی از فرهنگیان، خریدشان را از شرکتهای تابعه صندوق انجام میدهند؟
این فعال صنفی معلمان افزود: سطح توقع فرهنگیان معقول است. آنها با توجه به سرمایه صندوق و شرکتهای تابعه از خود میپرسند اگر صندوق از مدیران کارآمد استفاده میکند چرا میزان سوددهی و خدمات رسانی موسسه بسیار پائین است.
انکار تأثیر گذاری سهم واریزی دولت، توهین به فرهنگیان است
عضو کانون فرهنگیان شیراز با اشاره به گفتهٔ مدیران صندوق در خصوص بدهی دولت به صندوق و ناچیز بودن تأثیرش در چرخه مالی موسسه بیان کرد: فرهنگیان به طور متوسط، حدود ۱۵۶ میلیارد تومان به صندوق واریز میکنند. اگر مطابق با اساسنامه همین میزان را دولت پرداخت کند، تزریق ماهیانه این سرمایه و پس انداز موجود صندوق، سود هنگفتی را عاید موسسه خواهد کرد.
وی ادامه داد : تفاوت سود حاصل شده و تأثیر آن در چرخه مالی صندوق را نه تنها مدیران آشنا به علم مدیریت و حسابداری بلکه کودکان نیز میدانند. انکار تأثیر گذاری سهم واریزی دولت، توهینی دیگر به فرهنگیان است. ایشان در حالی مبلغ ۱۵۶ میلیارد تومان در سال را ناچیز میشمارند که دریافت مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان بابت قسمتی از مطالبات معوقه را از افتخارات مدیران صندوق به شمار میآورند.
فرافکنی در خصوص عملکرد ضعیف بانک سرمایه
این فعال صنفی معلمان بیان کرد: مدیران صندوق در خصوص بانک سرمایه که سهامدار عمدهاش صندوق ذخیره فرهنگیان است، تقصیر و پاسخگوئی را متوجه دیگران کرده و آن را نهادی مستقل دانستهاند. در صحبتهای ایشان، زیر مجموعه بودن بانک سرمایه در صندوق سرمایه پذیرفته میشود ولی بانک نهادی مستقل عنوان شده و به نوعی عملکرد ضعیف بانک سرمایه تأیید میشود.
وی ادامه داد: در کلیه نهادها، پاسخ به بروز هرگونه مشکلی در لایههای پائین اجرایی متوجه بالاترین مقام اجرائی خواهد شد. بعید میدانم هیئت امناء و هیئت مدیره صندوق، دردسرهای وزیر سابق آموزش و پرورش در مورد استخدامهای سئوال برانگیز استانها، حوادث آتش سوزی و تصادفات جادهای را فراموش کرده باشند.
بهترین روش اطلاع رسانی، ارائه خدمات مناسب است
عضو کانون فرهنگیان شیراز تصریح کرد: فرهنگیان سودآوری شرکتهای مشابه را با سودآوری صندوق مقایسه میکنند. بهترین روش اطلاع رسانی، ارائه خدمات مناسب است. هرگونه اطلاع رسانی تنها بر اساس اطلاعات مستند و موثق و تنها از طریق نمایندگان معتمد فرهنگیان قابل قبول است.
انتخاب هیات امنا و هیات مدیره توسط فرهنگیان امکان پذیر است
سبزواری با اشاره به گفتهٔ مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان در خصوص غیر عملی بودن طراحی فرآیندی که نمایندگان صنفی فرهنگیان در هیأت مدیره و هیات امناء حضور داشته باشند گفت: در کشوری که عالیترین مقامات نظام و بعضی از نهادهای قانونگذاری طی یک فرآیند مشخص تعیین میشوند، انتخابی شدن اعضاء هیات امنا و هیات مدیره کار مشکلی است؟ ایشان در همان حال که طراحی این فرآیند را غیر ممکن دانسته است، پیشنهاد تأسیس شرکت سهامی عام را میدهد.
وی با انتقاد از مدیر عامل صندوق که نهادهای صنفی را نماینده همه فرهنگیان ندانسته و چگونگی حضور آنها در کنار هیات مدیره و هیات امناء را زیر سئوال برده است، بیان کرد: ایشان درک درستی از نهادهای صنفی فرهنگیان ندارند. وظیفه نهادهای صنفی رسیدگی، اظهار نظر و دخالت در کلیه امور آموزشی، پرورشی، مالی و اداری و رفاهی فرهنگیان است. در بعضی از کشورها، ۵ الی ۶ اتحادیه صنفی مستقل معلمان وجود دارد. استقلال این نهادها به حدی است که هر کدام یک نماینده مستقل در «آموزش بین الملل» دارند.
وی تصریح کرد: معلمان حق دارند عضو یکی از این اتحادیهها باشند و یا در هیچکدام عضو نباشند. عضویت و یا عدم عضویت معلمان در اتحادیههای صنفی مانع پی گیری حقوق آنها از طرف اتحادیههای صنفی نخواهد شد. همانگونه که تشکلهای سیاسی در صورت عدم برخورداری از اقبال اقلیت نمیتوانند مدعی عدم پیگیری حقوق آنها باشند. نهادهای صنفی به راحتی میتوانند با عملیات حسابرسی، عملکرد صندوق ذخیره را بررسی کنند. بعید میدانم مسئولان صندوق از محاسبه باکی داشته باشند.
عضو کانون فرهنگیان شیراز در پایان با تشکر از پیشنهاد مدیر عامل صندوق که به فرهنگیان توصیه کرده است برای اداره صندوق، شرکت سهامی عام تشکیل دهند اظهار داشت: این گفته، نظر قبلی ایشان مبنی بر غیر عملی بودن دخالت معلمان در تعیین هیات مدیره و هیات امناء نقض را میکند. تعیین یک شرکت سهامی عام عزم بلند مدیران صندوق ذخیره را میطلبد. دست اندرکاران صندوق میتوانند زحمت کار را برای فرهنگیان هموار سازند. برچسب زدن به نهادهای صنفی و متهم کردن مسئولان گذشته رفتار پسندیدهای نیست. این رفتار امتحان خود را طی ۸ سال گذشته پس داده است.
آموزش و پرورش تعهد کامل نسبت به برگزاری دوره پیش دبستانی ندارد/ پیش دبستانی هنوز جنبه رسمی در آموزش و پرورش پیدا نکرده که برای آن برنامه درسی با کتاب و معلم مشخص درنظر بگیرد.
ایلنا: یک معلم و فعال صنفی معلمان از وضعیت مبهم پیش دبستانی در ساختار آموزشی کشور و سردرگمی آموزش و پرورش دراین زمینه انتقاد کرد.
مهدی بهلولی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درمورد وضعیت پیش دبستانی در ساختار آموزشی کشور گفت: در سند تحول بنیادین چیزی تحت عنوان پیش دبستانی در سنوات آموزشی کشور نداریم و صریحاً از ساختار آموزشی ۶ – ۳ – ۳ به میان آمده است.
وی ادامه داد: در سند برنامه درسی ملی نیز عنوان پیش دبستانی آمده است و دو سال برای آن در نظر گرفته شده اما به عنوان سنوات آموزشی محسوب نمیشود زیرا مسئولیت آن به گردن آموزش و پرورش نیست و برای آن برنامهریزی مشخصی لحاظ نشده است.
بهلولی با اشاره به اینکه آموزش و پرورش نیز تعهد کامل نسبت به برگزاری دوره پیش دبستانی ندارد، سال گذشته آموزش و پرورش به مدارس غیرانتفاعی راهنمایی اجازه برگزاری دورههای پیش دبستانی را داد و خود زیر بار آن نرفت.
این معلم و فعال صنفی معلمان تصریح کرد: پیش دبستانی هنوز جنبه رسمی در آموزش و پرورش پیدا نکرده است که برای آن برنامه درسی با کتاب و معلم مشخص درنظر بگیرند و به نظر میرسد باید تنها جنبه آمادگی اختیاری داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه وضعیت پیش دبستانی در آموزش و پرورش مبهم و آموزش و پرورش خود نیز سردرگم است، افزود: پیش دبستانی بیشتر در مناطق قومی ۲ زبانه که کودکان در تلفظ زبان فارسی مشکل دارند؛ توصیه میشود.
بهلولی در پاسخ به این سؤال که آیا این امکان وجود دارد پیشدبستانی جزو سنوات آموزشی قرار بگیرد، افزود: به اعتقاد بنده آموزش و پرورش قادر به انجام چنین کاری نیست زیرا وقتی پایه ششم به دوره ابتدایی اضافه شد مشکلات عدیدهای برای آموزش و پرورش ازجمله فضای آموزشی، معلم و... به وجود آمد.
وی ادامه داد: باتوجه به این شرایط اضافه کردن پیش دبستانی به سنوات آموزشی برنامهریزیهای بسیار بلندمدت میخواهد.
به گفته این معلم و فعال صنفی معلمان دورهٔ پیش دبستانی فعلاً به صورت خصوصی برگزار میشود و از گردن آموزش و پرورش از نظر خرج و مخارج خارج است.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،2 مهر 92
"این نوشته متآسفانه با حذف بخش های مهمی از آن به چاپ رسید."
نخستین روز مهر،روز آغاز دیگری است برای آموزش،و همواره فرصتی فراهم می آورد برای کسانی که دل در گرو آموزش دارند تا به معنا،هدف،درون مایه،بهسازی و بسیار موضوع های دیگر پیرامون آن بیندیشند. و شگفت این که پرسش هایی از این دست،که هدف آموزش چیست و بایستی گام به کدام سو بردارد سال هاست که میان اندیشه وران مطرح است و پنداری پاسخی استوار و همه پذیر نمی یابد. هرگاه که آدمی می پندارد ره به درونه ی آموزش گذاشته و معنای آن را به چنگ آورده است باز پرسش هایی سربرمی آورند سهمگین،که پرده ی پندار را پاره می کنند. و البته این بحث معنا و هدف آموزش،تنها در ایران نیست که معرکه ی آراست؛ گستره ای جهانی دارد.
اما در ایران برخی اندیشمندان،ریشه ی بدفهمی ها درباره ی آموزش و پرورش را در برگردان نادرست واژه ی "education" به "آموزش و پرورش" می دانند و بر این باورند که با برگردان این واژه به "تربیت" دست کم راه دست یابی به چیستی آموزش گشوده می گردد. برای نمونه دکتر شعاری نژاد،یکی از اندیشه وران به نام آموزشی،در دو ماهنامه ی "شوق تغییر"(شماره ی 6 ویژه ی مرداد و شهریور 92) می گوید : "ابتدا لازم است اصطلاح "تربیت" را به جای "آموزش و پرورش" به کار ببریم. چون همین اصطلاح آموزش و پرورش مسآله ایجاد می کند و باعث قسمت بندی انسانی شده است که به هیچ چیزی قابل تفکیک نیست؛قسمت روان و قسمت جسم...آیا "آموزش" و "پرورش" فرق دارند یا نه؟ اگر ندارند،یکی را به کار گیرند،اگر دارند پس مسآله است...خلاصه ی کلام این که،تا معلم،معلم تربیت نشده است،نمی تواند معلمی کند." درباره ی این سخن،و چند و چون آن،البته بسیار می توان گفت. اما در این یادداشت کوتاه،این که این دیدگاه با نگاهی "گفتمان مدار" به آموزش و پرورش و هدف های آن نمی نگرد. شاید سرآغازی برای بهسازی آموزش و پرورش و دست یازیدن به درونه ی آن- که البته زمانمند می نماید- پدیدآوردن گفتمانی تازه و هماهنگ با جهان نو باشد. روشن است که گفتمان نو،کلید واژه های نوینی هم می خواهد که هماهنگ با دیگر گفتمان های زندگی نوین باشد.
و یا نگاه و نگرشی دیگر به آموزش و پرورش که می توان آن را "کارسالاری" نامید و به تازگی هم در میان فرادستان آموزشی و برنامه های آنها،جایگاه ویژه ای یافته است. در این نگرش،اولویت نخست آموزش و پرورش، بازار کار و پرورش نیروی کار است. هواداران آموزش برای بازار کار،درون مایه ی بنیادین آموزش و پرورش و هدف آن را،آموزش شغل و حرفه می دانند آنگونه که دانش آموختگان دبیرستانی،کاربلدانی باشند که به آسانی جذب بازار کار بشوند. ناگفته نماند که در این نگاه،برونداد نهایی(دانش آموخته) اش در بهترین حالت،صنعت گری است پیش بینی پذیر. کسی که مجهز به خرد ابزاری نیرومندی است با اندیشه و شیوه ی اندیشیدن فرهنگی- اجتماعی مشخص. کسی که به کار جامعه و فرهنگی می آید که،بیش از هر چیز،به فنآوری نوین اهمیت می دهد.
و اما نگاه دیگری هم هست که هدف آموزش و پرورش را پرورش شهروندی حق مدار،پاسخگو و اخلاقی می داند و چندان هم سرسازگاری با نگرش پیشین ندارد. به گفته ی مک نیل،یکی از اندیشه وران غربی : "مدرسه های دولتی ما،تاریخ وار،به عنوان سازمان های خدمت کننده به دو هدف بالقوه ناهمساز شکل گرفته اند : پرورش شهروندان،و بارآوردن آنها در نقش هایی برای تولید اقتصادی. برای دست یابی به نخستین هدف،نقش مدرسه این است که اطلاعات و مهارت های اندیشیدن را در دسترس دانش آموزان بگذارد. که نتیجه می تواند پیش بینی نشده باشد،چرا که نیروی خردمندی و مهارت های اندیشیدن کودکان در جهانی رشد می کند که ما نمی توانیم پیش بینی کنیم. برای هدف دوم،مدرسه دانش آموزان را از رهگذر گام های لایه بندی شده بار می آورد که به اعتبارنامه هایی پیش بینی پذیر و بازارپسند برای محل کار می انجامد."
به هر رو،روز نخستین ماه مهر،شاید زمانی باشد فراخور اندیشیدن به آموزش و پرورش،و هدف هایی که هم اکنون پی می گیرد و بایستی پی بگیرد. اما این گفته فردوسی فرزانه هم،گویی راهنمایی است درخور درنگ بر آموزش و پرورش،و بر چیستی و هدف آن،و بر روز مهر : "همان اورمزد و همان روز مهر / بشوید به آب خرد جان و چهر".
مهدی بهلولی،فرهنگیان نیوز
یکی از گفتمان های هر جامعه ای،گفتمان آموزشی است که البته با دیگر گفتمان های سیاسی،فرهنگی،اقتصادی،و اجتماعی جامعه در پیوند است. در جامعه ی چندگانه جهان امروزین،البته شاید بایستی از "گفتمان ها"سخن گفت،برای نمونه گفتمان های سیاسی. در گستره ی آموزش نیز گفتمان های آموزشی داریم که برخی فراگیر و چیره ترند و برخی محدود تر؛برخی به روز و کارآمد تر و برخی کهنه و کم بازده تر. برخی رو به صنعت و کار و خرد ابزاری دارند و در افق دیدشان جامعه ای می نشیند با فنآوری نوین اما نه به ناگزیر با انسان هایی پرسش گر و اخلاقی،و برخی نگاهشان بیشتر رو به خرد سنجشگر،حقوق بشر،حقوق شهروندی و پرورش شهروندانی پویا دارد. روشن است که در جهان همبسته و رنگارنگ کنونی و در هر گوشه ای از جهان،می توان نشانه ها و نمادهای هر کدام از این گفتمان ها را،جست و جو نمود و دید- گیرم یکی فرادست و یکی فرودست،یکی آشکار تر و یکی نهانی تر- اما آنچه که در ادبیات آموزشی جهان بازتاب می یابد خبر از هستی همه ی این گفتمان ها می دهد.
ایران نیز،تافته ای جدابافته نیست و همانگونه که اندیشه های سیاسی گوناگون در آن جریان دارد گستره ی آموزشی اش نیز یک دست و یک نوا نیست. آموزگاران و سیاست گزاران آموزشی آن هم،همگی یک جور نمی اندیشند. اما مساله این است که گفتمان های سیاسی نوین ایران،و اندیشه وران،کنشگران و دلدادگان به آنها،کمتر به آموزش،و به ویژه آموزش و پرورش اهمیت داده و می دهند و از این رو،کمتر می توان سخنی نو از آنها شنید. بگذریم از این که گاهی "روشنفکرانی" یافت می شوند که نه یار شاطر آموزش و پرورش،بلکه بارخاطر آن می شوند! چندی پیش،و پس از این که نمایندگان مجلس و به ویژه با "تلاش"های کمیسیون آموزش و تحقیقات،با رویکردی سیاسی،به محمد علی نجفی،گزینه ی پیشنهادی دولت یازدهم برای وزارت آموزش و پرورش،رآی اعتماد ندادند،یکی از استادان سرشناس دانشگاه و نویسنده ای رسانه ای هم،به سنجش آموزش عالی و آموزش و پرورش پرداخت و سخنی گفت در این مایه که مهم نیست که وزیر آموزش و پرورش که باشد یا که شود مهم این است که وزیر آموزش عالی چه کسی برگزیده می گردد! باری،در گفتمان های نوین سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی کشور،گویا آموزش و پرورش "در پرانتز" است و از همین رو سخن تازه برخی از ناموران جامعه،که خبر از گفتمانی نو درباره ی آموزش و پرورش بدهد،مایه ی امیدواری و خرسندی است. برای نمونه در واپسین سخنان محمد خاتمی،رییس جمهور دوره ی اصلاحات،که روز چهارشنبه 27 شهریور بر تارنمای ایشان منتشر گردید،سخنانی اینچنین دیده می شد : " باید بچههایی تربیت کنیم که به غیر از حذف به باهم بودن هم بیندیشند... باید مدارسی ایجاد کنیم که در آن همزیستی میان گرایشهای مختلف، دینهای مختلف، مذاهب مختلف را نشان دهند و اسلام را در عرصه اجتماعی با دو عنصر قسط و اخلاق ببینند و حرمت و انسانیت را پاس دارند.... متاسفانه حکومتی شدن مساله آموزشوپرورش ابراز و اعمال سلیقههای خاص به حساب آوردن، آفت است در فضای آموزشوپرورش باید آزادی وجود داشته باشد، تا کار انجام بگیرد... میخواهیم به نوجوان و جوان ایرانی برسیم که محتوای درستتری را از اسلام و تحول و توسعه را به فرزندانمان منتقل کنیم، تا چگونه در خیابان ر اه بروند و ضوابط را رعایت کنند، یادشان دهیم چگونه دیگران را تحمل کنند، یادشان دهیم انسان اهل گفتوگو است، یادشان دهیم نیاز مهم دنیای ما صلح است. باید جامعه را رشد بدهیم."
اگر این سخنان خاتمی را در کنار سخنان حسن روحانی،در پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بگذاریم که در بخشی از آن گفت : " ایجاد یک نظام آموزشی مناسب، عادلانه با پوشش فراگیر، غیرطبقاتی و باکیفیتی که تضمین کننده آینده جامعه باشد، از وظایف حاکمیتی است، بی برو برگرد و منتی هم ندارد. وظیفه ماست که این نظام را به مسیر درست برگردانیم.من تصور میکنم ریشه اینگونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما قطع کرده است. این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستآوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دستآوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دستآورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند." آیا می توان امیدوار بود که آهسته آهسته آموزش و پرورش دارد به نزد برگزیدگان جامعه،ارزش راستین خویش را می یابد و دستخوش دگرگونی گفتمانی می گردد؟ و آیا کار بدستان آموزش و پرورش دولت یازدهم نیز،خواهند توانست لزوم یک گفتمان نوین آموزشی را،که جهانی بیندیشد اما بومی عمل نماید،را دریابند و در راستای آن گام بردارند؟ و یا هنوز در سپهر آموزشی کهن و دیرینه ی خویش،و به دور از دگرگونی های فرهنگی در متن و بدنه ی آموزش و پرورش کنونی کشور می زیند و بی آنکه به سخن دانش آموز و آموزگار امروزین خوب گوش فرادهند به دنبال ناکجاآبادهای اندیشگی شان روان اند؟