رئیس بعدی شورای شهر تهران کیست؟

 

سعید معنوی،روزنامه نگار،روزنامه مردمسالاری،20 مرداد 93

 طبق آیین نامه داخلی شوراها، کمتر از یک ماه دیگر انتخاب رئیس شورای شهر تهران به عنوان مهمترین شورای شهر کشور برگزار خواهد شد.

پیش از این تصور می شد شورای چهارم با توجه به بافت اعضا و صف آرایی دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، شورایی متشنج و صرفاً سیاسی باشد تا جایی که برخی از اهل سیاست سرنوشتی بهتر از شورای اول برای آن پیش بینی نمی کردند. پیش بینی ای که کاملاً برعکس درآمد و شورای چهارم در یکساله نخست کاری خود نشان داد که علی رغم حضور اعضایی با سوابق به نسبت تند سیاسی؛ شورایی آرام، متین و کارشناسی است که دغدغه دفاع از حقوق مردم را دارد. ارتباط خوب اعضا و همگرایی در مسائل مبتلابه مدیریت شهری، تعامل نزدیک با دولت و مجلس، پرهیز از مسائل حاشیه ای و پرداختن به مسائل کارشناسی، دقت نظر و حساسیت نسبت به حقوق مردم، شورای چهارم را از شوراهای قبلی متمایز کرد و پیش بینی بدبینانة شباهت سرنوشت این شورا به شورای نخست را محقق نساخت. اگر بخواهیم عملکرد یکسالة شورای چهارم را به دیدة انصاف بنگریم تردید نخواهیم کرد که بخش اصلی این رویکرد موفق حاصل کاریزما، هوش، دقت نظر و فراجناحی نگریستن رئیس آن است.

احمد مسجدجامعی که سوابق فرهنگی اجتماعی اش بر هیچ اهل فرهنگی پوشیده نیست با کوله باری از تجربه های اجرایی و سابقة 6 ساله حضور در شورا شهریورماه 92 با 16 رأی بر مسند ریاست نشست و برخلاف تصور اصلاح طلبان و اصولگرایان با منش اخلاقی خویش حواس اعضا را از مسائل سیاسی به مسائل اجتماعی چون سلامت مردم، هویت تاریخی فرهنگی، برنامه پذیر کردن و نظارت مستمر بر فرآیند عملکرد شهرداری معطوف کرد. کاریزمای شخصیتی، انعطاف پذیری، حُسن خلق، فروتنی و برخورد دموکراتیک مسجدجامعی در این یکسال چنان بود که همه اعضای شورا از هر دو جناح برآن اذعان دارند. این نوع مدیریت، کار را برای دیگر نامزدهای احتمالی و حتی مهدی چمران، نامزد احتمالی اصولگرایان، بسیار سخت کرده است.

در یک عبارت مسجدجامعی را می توان «اصول طلبی اصلاح گرا» دانست که منافع مردم را با
گرایش های سیاسی معاوضه نکرد و البته از شخصیت فرهنگی و پیشینة خانوادگی او نیز چنین چیزی انتظار می رفت. تأثیر این شیوه مدیریتی سبب شد که دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، هنگام سخنرانی در صحن علنی شورا، مدیریت فعلی شورا را الگویی برای دولت و مجلس و دیگر نهادها بداند. با این همه، منش اخلاقی، اطلاعات وسیع، جامعیت و احاطة مسجدجامعی در حوزه های شهری، تاریخی و فرهنگی بیشترین تأثیر را در اردوگاه اصولگرایان گذاشته است. اصولگرایانی که با نظرات مختلف به 3 نامزد یعنی مهدی چمران، مرتضی طلایی و سروری می اندیشیدند. اما اغلب آنها به این نکته واقفند که طلایی و سروری هرگز کاریزمای شخصیتی و اجماع اعضای شورا را همراه ندارند و کار مهدی چمران نیز بسیار دشوار است زیرا این شورا با منش اخلاقی و دموکراتیک مسجدجامعی در ادارة جلسات خو کرده و اعضایی که واژه های مشهور مسجدجامعی چون «جانم و عزیزم» را بارها شنیده اند و به راحتی وقت گرفته اند و نظرات خود را گفته اند دیگر زیر بار نحوه ادارة خشک، بی روح، سیاسی و جناحی جلسات دوره های دوم و سوم نخواهند رفت. از این رو عدة معدودی از اصولگرایان صاحب نظر و منصف به لحاظ منطقی و شرعی بدون تردید مسجدجامعی را به عنوان رئیس شورا برمی گزینند و عدة دیگری که همواره محو در تصمیم های جناحی اند حتی اگر برحقانیت و توانایی رئیس فعلی ایمان داشته باشند به کاندیدای مقابل رأی خواهند داد. از سوی دیگر به نظر می رسد یکی دو نفر از اصلاح طلبان شورا که زمانی به ریاست مسجدجامعی تردید داشتند یا خودشان را در قد و قواره ریاست شورا می دانستند امروز به این نکته واقفند که تنها و تنها گزینة اصلاحات که می تواند شورا را متعادل و آرام به پیش برد احمد مسجدجامعی است. افکارسنجی ها نیز بیانگر آن است که مسجدجامعی با توجه به گرایش های فرهنگی تاریخی و ارتباط مردمی با اقشار مختلف جامعه، در میان مردم بسیار مجبوب است. او یکی از معدود مدیران کشور است که هنوز در یکی از مناطق پایین شهر اجاره نشینی می کند و راننده و محافظ شخصی ندارد. برنامه هفتگی روزهای جمعه با عنوان کشف تهران و تلاش شبانه روزی رییس شورا برای زنده نگه داشتن هویت های در حال تخریب شهر از ایده های ابتکاری در دورة چهارم شوراست که اهالی رسانه و مردم تهران و دیگر علاقه مندان در سایر نقاط کشور را به خود جلب کرده است. بدین ترتیب پیش بینی می شود رئیس فعلی شورا این بار با رأی بالاتری بر کرسی مهمترین شورای کشور تکیه زند. رئیس اخلاقمداری که یک «اصول طلب اصلاح گرا» ست و کار شورا با آرامش و طمأنینه جلو می برد؛ آرامشی که به مردم شهر نیز منتقل می شود.

http://mardomsalari.com/Template1/Article.aspx?AID=29651

تعاونی مصرف فرهنگیان و گره‌های ناگشوده!


محمدرضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،19 مرداد 93

سیدمجتبی قریشیان، عضو هیات‌مدیره تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران در تاریخ 21 اردیبهشت 93 در گفت‌وگو با ایلنا می‌گوید: «در سال 84 هیات مدیره وقت تعاونی مصرف فرهنگیان، شانزده میلیارد تومان وام از بانک ملی دریافت کرده است و چون از زمان بازپرداخت آن سال‌ها گذشته، بانک ملی با افزایش جریمه دیرکرد، نزدیک 22 میلیارد از هیات‌مدیره تازه درخواست کرده است. این در حالی است که دارایی کل شرکت تنها نزدیک 10 میلیارد تومان است!». این سخنان، گوشه‌ای از مشکلات فراوان تعاونی مصرف فرهنگیان را بازتاب می‌دهد. هیات‌مدیره کنونی در واپسین «صورت سود و زیان» که در مجمع عمومی سالانه خود ارائه داده است چنین می‌آورد: زیان خالص سال 91، 290/715/848/12 ریال و در سال منتهی به اسفند 92، 212/607/206/6ریال بوده است. این بدان معناست که هیات‌مدیره تازه توانسته است زیان خالص شرکت را در مدت یک سال، نزدیک 620 میلیون تومان کاهش دهد! به گفته یک کارشناس حسابرسی، ترازنامه و صورت مالی ارائه شده نشان می‌دهد که شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان بنگاهی اقتصادی است که نفس‌های پایانی خویش را می‌کشد. همه اینها درحالی است که واپسین مجمع عمومی سالانه تعاونی مصرف، پنجشنبه 16 مرداد برگزار شد و قرار بر این بود که در آن پس از گزارش تراز مالی سال 92 و گزارش هیات مدیره از عملکرد اقتصادی خود در این سال، انتخاب بازرس تعاونی برگزار شود. در این مجمع پس از ارائه دو گزارش گفته شده، به درخواست چند نفر از عضوهای شرکت‌کننده، شمارِ شرکت‌کنندگان حاضر در سالن برگزاری مجمع، با تعداد افراد نام‌نویسی شده مقایسه شد. با دیدن تفاوت این دو عدد، هیات‌رئیسه، به درخواست یکی از اعضای هیات‌مدیره، تنفس یک هفته‌ای اعلام کرده و انتخاب بازرس تعاونی را به جلسه هفته آینده موکول کرد. هنگامی که از رئیس مجمع دلیل این تصمیم پرسیده شد، علت را احتمال بروز تقلب در انتخابات بازرس اعلام کرده و پیگیری ریشه‌های آن را نه وظیفه خود که وظیفه بازرس کنونی شرکت یا اداره تعاون یا قوه قضاییه دانست. به جز بازرس شرکت که بخشی از ساختار کنونی تعاونی است شکایت به دو نهاد دیگر نیازمند زمان و تشکیل پرونده و بررسی‌های زمانبر است و به نشست هفته آینده نخواهد رسید. اما این نخستین بار نیست که مجمع عمومی تعاونی مصرف با چنین دشواری‌هایی رو‌به‌رو می‌شود. در چندین دوره گذشته، این مجمع، جایی برای انتقادهای سخت ازهیات‌مدیره بوده است. بی‌گمان بخشِ فراوانی از وضع پیش آمده، پیامد رفتارخود فرهنگیان، و بیانگر بی‌انگیزگی آنها در پیگیری حقوق خویش است. یکی از نامزدهای مستقل بازرسی، ازبی‌میلی فرهنگیان برای شرکت دراین مجمع گلایه کرده و از فرستادن شش هزار پیامک و درخواست از فرهنگیان برای شرکت درمجمع عمومی خبرداد که حاصلش حضور کمتر از 30 نفر از دریافت‌کنندگان دراین گردهمایی بود! بی‌انگیزگی فرهنگیان، گستره‌ای برای شماری از افراد- در خوشبینانه‌ترین شکل، ناتوان در مدیریت سرمایه چند 10 میلیاردی شرکت- فراهم کرده است تاجورچین ناکامی‌های این تعاونی را کامل کند. اگر دست‌کم یک درصد از 180هزارعضو دراین مجامع شرکت کنند، هزینه‌های دور زدن قانون برای گروه‌های بهره‌مند از این آشفتگی مالی، بالا رفته و جلو بسیاری از پریشانی حساب‌ها گرفته می‌شود. اما افسوس که بیشتر فرهنگیان عضو، تنها 20-30 هزار تومان سهام خود را می‌بینند و چشم بر بسیاری از پیامدهای سودمند این گردهمایی‌ها می‌بندند. اما این‌بار امیدواریم با رویدادهای پیش آمده در 16 مرداد و ورود برخی از تشکل‌های صنفی فرهنگیان در این گستره، زمینه‌ای به‌وجود آید تا فرهنگیان عضو حساسیت موضوع را دریابند و برای بسامان کردن آشفتگی‌های پدید آمده پا پیش بگذارند. بی‌گمان حضور آنان می‌تواند گره بسیاری از دشواری‌های این تعاونی را بگشاید.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=662&pageno=5

سرشت سرگردان لیبرالیسم

مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص آخر،19 مرداد 93

 نوشته است که شریعتی، لیبرالیسم را نمی شناخت و به یک برساخته ی بشر،ذات و سرشتی ثابت نسبت می داد. همان را هم، نقد و  رد می کرد. آنجا که شریعتی لیبرالیسم را نقد می کند و از قضا سخن و داوری اش درست از آب درمی آید پای نوع ویژه ای از لیبرالیسم به وسط کشیده می شود و نه همه ی انواع آن و چه بسا " سرشت همپوشان خانواده ی لیبرالیسم" که مورد دفاع نویسنده است- چرا که لیبرالیسم ذات ندارد. اما جایی که به نظر خودش،شریعتی نادرست گفته و حق با لیبرالیسم- و یا دست کم همان سرشت همپوشان خانوادگی است- به نوعی حمله بد به لیبرالیسم ارزیابی می گردد. می نویسد : "آمریکا بهشت نیست وجرایم جنسی در مدارس و دانشگاه‌های این کشور از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است." روشن است که این سخن نویسنده،سخت همسو با برخی سخنان و نقدهای شریعتی است. اما در اینجا هم حق با شریعتی نیست؛چرا که این تنها یک نوع لیبرالیسم است و لیبرالیسم ذات ندارد و ما خانواده ی لیبرالیسم ها داریم و حتی سیاست های گوناگون آمریکایی. چند بند دیگر می نویسد: "مهمترین نظریه‌های برابری،توسط لیبرال ها- جان راولز، رونالد دوورکین، آمارتیاسن، مارتا نسبام، و...- ارائه شده است. جوزف استیگلیتز- استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا و برنده جایزه نوبل اقتصاد- در کتاب بهای نابرابری و مصاحبه‌های گوناگون،سرمایه داری افسارگسیخته آمریکا را نقد کرده و گفته است که اقتصاد کشورهای اسکاندیناوی باید الگوی اقتصاد آمریکا قرار گیرند". و این هم یعنی رفتن از یک الگوی اقتصاد سرمایه داری به یک الگوی دیگر. حالا چگونه می توان این مرزها را روشن کرد و گفت کی می توانیم بگوییم پا را از سرمایه داری بیرون گذاشته ایم دیگر روشن نیست،چرا که لیبرالیسم و سرمایه داری "ذات" ندارند. نویسنده گویی فراموش می کند که اگر سنجش و نقد سخت و جدی روشنفکران جهان نبود چه بسا لیبرالیسم هم اکنون تنها یک "سرشت" مشخص بیشتر نداشت.

 و من داشتم متنی را ترجمه می کردم از دو تن از استادان دانشگاه لندن،که در سال 2007 در نقد خصوصی سازی آموزش و پرورش نوشته اند و در جایی از آن گفته اند : "رقابت،گزینش،کارسالاری باوری،حقوق بر اساس عملکرد،و خصوصی سازی،به روشنی،شیوه های تازه ی اندیشیدن درباره ی کار آموزگار است. اینها در درون بازی،نقش ها و رابطه های تازه ای را با خود به همراه می آورند : مشتری،مصرف کننده،پیمانکار،ارزیاب،بازرس و کنترل گر. اینها نقش ها،وابستگی ها و پیوندهایی را بیرون می گذارند- یا به حاشیه می رانند- که اعتماد را می ساختند." بعد با خودم گفتم گویا این دو استاد دانشگاه لندن هم هنوز خبردار نشده اند که "خصوصی سازی" هم یکی دیگر از برساخته های بشر است و بدون سرشت،که اینگونه بی واهمه درباره ی آن  و پیامدهایش سخن می گویند!

http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=20&pageno=20

 

آموزش و پرورش رایگان

  روزنامه امروز گسترش صمت (صنعت،معدن،تجارت) در صفحه 15(یکشنبه 19 مرداد) خود، به بحث آموزش و پرورش رایگان پرداخته است . دوستان برای مطالعه آن می توانند به آدرس زیر بروند :

http://smtnews.ir//repository/7/15.pdf

اعتماد خوب است یا بد!؟

محمدرضا نیک‌نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،18 مرداد 93

گرفتاری جابه‌جایی خانه برای بسیاری از ما کابوسی دلهره‌آور و آزاردهنده است. دو هفته پیش از جابه‌جایی و دو، سه هفته پس از آن، زندگی پا در هوا و بی‌سر و سامان است. بی‌گمان ترسناک‌ترین روز این چند هفته، روز جابه‌جایی است.  نگرانی از آسیب دیدن وسایل خانه، گم شدن و ناپدید شدن آنها، پایش کارگران برای دقت بیشتر آنها در جابه‌جایی و...  به سوهان جان می‌ماند. ما نیز چند هفته‌ای است که گرفتار این کابوسیم.  اسباب‌های ما – به جز یخچال، اجاق گاز، ماشین لباسشویی، فرش و... که در خانواده، کارکردی مشترک دارند- از سنگین به سبک و به ترتیب علاقه، کتاب‌ها برای من، ظرف‌ها پیامد تلاش‌های چندین‌ساله همسر، ابزارهای موسیقی، عشق فرزند نخست و اسباب‌بازی‌ها، زندگی فرزند دومم هستند. پس از چندین‌سال تجربه جابه‌جایی و جلوگیری از آسیب‌های احتمالی، این بار روی کارتن‌ها، با رنگ قرمز درونمایه‌های آنها را نوشته بودیم، کتاب، شکستنی، ظرف و...  تنها یکی از کارتن‌های کتاب فراموش شده بود. کارگر نگون‌بختی که این کارتن را از طبقه سوم پایین می‌آورد، پرسید: «در این کارتن سنگ ریخته‌اید!؟» من هم با سادگی معمولم گفتم: «نه بابا، کتابه».  اسباب‌ها یکی یکی در کامیون جا داده شدند و ماشین به آرامی پر شد.  یکی از کارگران گفت: «چندتا کارتن دیگه بالاست، اگه بخواید دور بعد اونارو بیاریم، ۲۸۰‌هزار تومن دیگه باید بدید! وگرنه خودتون با ماشین می‌تونید اونارو به خونه تازه‌تون بیارید». من هم که نمی‌خواستم هزینه‌ای دیگر بپردازم، سپاسگزاری کردم و با دیدن زحمت فراوان کارگران و البته پافشاری یکی از آنها، ٣٠‌هزارتومان نیز انعام دادم. وقتی به خانه پیشین برگشتم، با صحنه وحشتناکی روبه‌رو شدم. دیدم که کارگران خوش‌انصاف! همه کارتن‌های کتاب را جا گذاشته و کارتن‌های سبک را برده‌اند.  از شما چه پنهان، قلبم از این همه اعتماد و شاید سادگی! درد گرفت. اکنون غرغرهای همسر گرامی از سویی و از دیگر سو هم درماندن در جابه‌جایی این کارتن‌های سنگین از طبقه سوم به طبقه سوم تازه، تنم را می‌لرزاند. با خواهش و تمنا از پسر بزرگم و با دو سه بار رفت و برگشت میان دو خانه، کتاب‌ها را جابه‌جا کردیم.  هم‌اکنون پس از نزدیک یک هفته تنم کوفته و زانوانم دردناک است. گاهی حتی در دهه ٥٠ زندگی‌ام با خود می‌اندیشم که اعتماد خوب است یا بد؟ کسانی پیرامونم هستند که به هر کسی و هر رویدادی به دیده بدگمانی و شک می‌نگرند و البته گاهی درست می‌گویند و گاهی هم تیرشان به خطا می‌رود.  من هم از اعتماد بی‌مرزم گاهی سود برده و گاهی هم زیان دیده‌ام.  این بار نوبت زیانم بود. گمان نمی‌کنم دست‌کم تا مدت‌ها از این اعتماد جانم آرامش و زانوانم آسایش یابند.

http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=19&pageno=20

محمود باقری


 یکی از نجیب ترین انسان هایی که من در زندگی ام دیده ام محمود باقری است. باقری،عضو هیآت مدیره ی کانون صنفی معلمان ایران است و البته هم اکنون 31 ماه است که در زندان به سر می برد. 13 ماه دیگر از مدت محکومیت اش مانده است. دو روز پیش برای شرکت در مراسم سالگرد درگذشت پدرش به یک مرخصی سه روزه آمد. امشب تلفنی باهاش صحبت کردم. فردا باید برود و خودش را به اوین معرفی کند و باز به بند 350 برود.

  آنهایی که باقری را می شناسند و از نزدیک با او بوده اند نیک می دانند که باقری سراسر بی گناه است. درود بر شرفت باقری.  

روز خبرنگار

                   

 فرارسیدن 17 مرداد،روز خبرنگار،را به همه ی خبرنگاران زحمت کش و دلیر ایرانی شاد باش می گویم. گرچه می دانم بسیاری شان حال و روز چندان خوشی ندارند و در برابر تلاش ها ی خود،حتی از شرایط مالی و کاری بایسته هم برخوردار نیستند. 

 درود می گویم به همه ی خبرنگاران ارزنده ی ایرانی که می کوشند اندیشه و آگاهی مردمان این مرز و بوم را افزایش دهند، و روزگار خوب و خوش تری را برای شان آرزو دارم.

مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان به هم خورد

 

 امروز پنجشنبه،شانزدهم مرداد 93،مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،نوبت دوم،تشکیل شد که به دلیل اختلاف آماری آشکار و چشمگیر میان کسانی که در مجمع حضور داشتند و شمار رای های اصالتی صادر شده، جلسه به هم خورد و با اعلام تنفس،به هفته آینده موکول گردید.

 شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،پیرامون 180 هزار نفر عضو دارد اما نشست امروز با حدود تنها 90 نفر ! آغاز به کار کرد که البته از روی چهره ها،به روشنی نمایان بود که دست کم 40 – 50 نفر از همین 90 نفر هم فرهنگی نیستند و باید دانشجو و یا دانش آموز باشند. پس از گذشت یک ساعت،آمار به حدود 150 نفر رسید اما شمار رآی های اصالتی حدود 280 رآی بود. یعنی چیزی نزدیک به دو برابر کسانی که در نشست حضور داشتند رآی اصالتی صادر شده بود.

با اعتراض هایی که انجام گرفت و با همراهی هیآت رییسه،آمار نشست مخدوش اعلام شد و نشست به هفته آینده افتاد.

 نکته مهم این است که اگر شمار فرهنگیان عضو ی که در مجمع های عمومی  شرکت می کنند بیشتر باشد بی گمان امکان تقلب سخت تر خواهد شد؛اما دریغ که شمار اندکی از عضو ها شرکت می نمایند!   

مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران

  

 مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران،مرحله دوم،در تاریخ پنجشنبه شانزدهم مرداد 93 تشکیل می شود. در این نشست،افزون بر بررسی تراز مالی،بازرس شرکت نیز برای یک سال دیگر،تعیین خواهد شد. حضور فرهنگیان عضو می تواند باعث بشود که فرآیند انتخابات سالم تر برگزار گردد و احتمال تقلب هم کاهش یابد. متاسفانه هم اکنون سال هاست که از میان 200 هزار این شرکت، چیزی نزدیک به پانصد نفر شرکت می کنند که برخی حتی فرهنگی هم نیستند و با رآی وکالتی- هر نفر تا سه چهار رآی وکالتی- در انتخابات حضور می یابند. پیرامون این شرکت تعاونی و انتخابات آن،همواره بحث های زیادی وجود داشته و دارد که البته ریشه آن هم،تا اندازه زیادی،به حضور نداشتن،فرهنگیان عضو برمی گردد.  

آدرس : خ شهید رجایی،سه راه نان ماشینی،خیابان ستاره،تالار شریعتی

زمان شروع : 9 صبح پنجشنبه شانزدهم مرداد 93  

سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی،و چند پرسش

           

                               مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،14 مرداد 93

 پیرامون 9 ماه پیش،علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش در جلسه رای اعتماد مجلس شرکت کرد و برنامه های خود را برای مدیریت و بهبود وضع آموزش و پرورش به نمایندگان مجلس ارائه داد و توانست رای اعتماد آنها را به دست آورد. در یکی از بندهای برنامه های ایشان درباره ی وضع اقتصاد آموزش و پرورش چنین آمده بود : "اقتصاد آموزش و پرورش،در سنوات اخیر به یک چالش اصلی فراروی مدیریت این نهاد مولد سرمایه انسانی و اجتماعی تبدیل شده است. مدیریت بهینه منابع و مصارف، افزایش بهره‌وری، استفاده حداکثری از مشارکت‌های مردمی و افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی (GDP) در طراز کشورهای منطقه نیازمند همراهی و مساعده مراجع سیاستگذار فرادستی و شناسایی منابع مالی جدید و متنوع است."

 با نگاهی به تارنمای بانک جهانی و پیگیری سهم آموزش و پرورش های جهان از GDP کشورهایشان،به نکته های درخور درنگی می رسیم. برای نمونه این که سهم آموزش و پرورش ایران از GDP کشور،در سال های 2009 تا 2012 از چهار و نیم درصد به سه و شش دهم درصد یعنی به اندازه نه دهم درصد کاهش یافته است. و جالب این که این نسبت در سال 2002،برابر چهار و نه دهم درصد بوده است. اما برابر آمارهای جهانی،در چند سال گذشته،میزان تولید ناخالص داخلی ایران رو به افزایش بوده است. برای نمونه سال 2012 با یک میلیارد دلار افزایش نسبت به سال پیش از آن، به عدد 483 میلیارد دلار،یعنی رتبه 23 جهان رسیده است. پس در واقع می توان چنین گفت که در چهار سال دولت دهم،تولید ناخالص داخلی کشور اقزایش یافته اما سهم آموزش و پرورش از آن رو به کاهش نهاده است- و این نکته ای است که چندی پیش،گویا یکی از نمایندگان مجلس هم به آن اشاره نموده اند. اما مساله دیگر این است سه و شش دهم درصد از GDP سال 2012 که برابر 483 میلیارد دلار بوده می شود چیزی نزدیک به هفده و نیم میلیارد دلار، یعنی بیش از 61 هزار میلیارد تومان. اما بودجه آموزش و پرورش در سال گذشته کمتر از 20 هزار میلیارد تومان بوده است!

 برای درک معنای دقیق سخن فانی در جلسه رآی اعتماد به یک نکته دیگر هم باید توجه نمود. در منطقه خاورمیانه،کشور ترکیه ،از جمله کشورهایی است که می توانیم سهم آموزش و پرورش آن از GDP  را با کشور ایران سنجید. در سال 2012 کشور ترکیه دو و هفتاد و پنج دهم درصد خود را به آموزش و پرورش اختصاص داده است،که می شود چیزی پیرامون 50 میلیارد یورو. متآسفانه در تارنمای بانک جهانی،GDP کشورهای دیگر منطقه و سهم آموزش و پرورش آنها،نوشته نشده اما روشن است که در شمار چشمگیری از این کشورها،این عدد نباید از یکی دو درصد بالاتر باشد.

 اکنون پرسش این است که چرا در چهار سال گذشته، سهم آموزش و پرورش ایران از تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است؟ آیا به راستی آموزش و پرورش تنها در حرف به نزد دولت مردان ایرانی ارزش دارد و به هنگام بودجه،بایستی در سطح فقیرترین و ناچیزترین کشورهای جهان- شاید رتبه های نزدیک به صدم- از تولید ناخالص داخلی دریافت نماید؟ و پرسش دیگر این که حتی با این شرایط،اگر به راستی سهم ایران از GDP برابر سه و شش دهم درصد است – که آشکارا و به ظاهر نسبت به منطقه عددی درخور توجه و حتی بالاتر است- چرا باید تلاش کرد آن را به منطقه نزدیک ساخت؟! بی گمان معنای سخن فانی،کوچک تر ساختن این عدد نیست اما در این رو،آیا با وجود این آمارهای ناهمساز،نیاز به شفاف سازی بیشتر نیست؟ به ویژه این که – تا آنجا که این نگارنده به یاد دارد و در رسانه ها هم بازتاب یافته- فانی در جلسه رآی اعتماد،توضیح بیشتری درباره ی این بند از برنامه های خود نداد و روشن نساخت که به طور دقیق،سهم آموزش و پرورش از GDP چه میزانی است؟      

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-05-14/93.htm#284558