آموزش و پرورش و حفره فراخ نیازها!

                     

                محمدرضا نیک نژاد،عضو انجمن کارشناسان آموزش و پرورش

                                          روزنامه آرمان، 6 مرداد 93

 در روزهای گذشته، خبرهایی درباره دریافت پول از سوی برخی مدیران مدرسه‌ها و شکایت از آنها در رسانه‌ها پخش شده است. سال‌هاست کار به دستان آموزشی در دولت‌های گوناگون تا اندازه‌ای دریافت کمک‌های مالی از سوی مدیران مدرسه را در چارچوب همیاری‌ها تائید کرده‌اند اما، آنچه مایه نگرانی و گویا زمینه برخورد با برخی مدیران را فراهم کرده است،دریافت‌های اجباری است. چرا دریافت کمک‌های مالی با وجود خط و نشان کشیدن فرادستان آموزش و پرورش، به‌صورت  امری جاافتاده درآمده است و هر سال هنگام نام‌نویسی دانش‌آموزان این گونه خبرها افزایش می‌یابد؟ پرسش ریشه‌ای‌تر آنکه، چرا مدیران با همه این تهدیدهای رسانه‌ای و برخوردهای سازمانی باز هم خطر کرده و خانواده‌ها را وادار به پرداخت کمک می‌نمایند؟ وزیر آموزش و پرورش در دیدار با اعضای شورای شهر تهران می‌گوید:5/98 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت دستمزدها می‌شود و از 21هزار میلیارد تومان بودجه،تنها سه هزار میلیارد تومان برای کیفیت بخشی به آموزش باقی می‌ماند! به گفته آقای فانی 105 هزار مدرسه در کشور داریم که می‌باید هزینه‌های جاری آنها از بودجه 21 هزاری وزارتخانه تامین شود. اما آیا می‌شود؟ در جست‌وجویی برای یافتن پاسخ این پرسش، با چند مدیر گفت‌وگو کردم. دبیرستانی در تهران با نزدیک به 550 دانش‌آموز، بیش از پنج میلیون تومان در سال، برای پرداخت فیش‌های آب و برق و گاز و تلفن هزینه می‌کند. برای دبیرستانی دیگر در یکی از محروم‌ترین جاهای استان لرستان، این هزینه‌ها نزدیک به دو میلیون تومان می‌شود. با توجه به گستردگی 70 درصدی جمعیت در شهرها و شمار مدرسه‌های روستایی در کشور،با کمی تقریب و چشم پوشی شاید بتوان میانگین هزینه‌های جاری سالانه در هر مدرسه در کشور را سه میلیون تومان به‌شمار آورد! با این حساب هزینه جاری سالانه در مدرسه‌های سراسر کشور باید،315 هزار میلیارد شود.این هزینه بالا بر این پایه استوار است که از کسر بودجه چهار هزار میلیاردی این وزارتخانه چشم‌پوشی کنیم. از این‌رو آموزش و پرورش 5/1 درصد باقی مانده از بودجه – که نزدیک همین مبلغ است- را یا باید صرف هزینه‌های جاری مدرسه‌ها یا به پای کیفیت بخشی آموزشی هزینه کند اما، واقعیت درون مدرسه‌ها و گفته‌های مدیران نشان می‌دهد که این پول به مدرسه‌ها راه نمی یابد. مدیران مدرسه‌ها در کلانشهرها تشویق می‌شوند که با روش‌های گوناگون مانند کمک‌های مردمی، برگزاری کلاس‌های تقویتی و پیشرفته یا کنکور، نام‌نویسی دانش‌آموزان بیرون از محدوده و ... از خانواده‌ها پول دریافت کنند. مدیران مدرسه در کلانشهرها با به شمار آوردن هزینه‌های تعمیرات،راه‌اندازی شوفاژ،برگزاری مراسم آیینی- ملی و... گاه هزینه‌هایی نزدیک 25 تا 30 میلیون تومان دارند که همه آن را از خانواده‌ها دریافت می‌کنند اما، پرداخت همین هزینه‌ها در بخشی کوچک و محروم از لرستان، آه بر دل هر شنونده‌ای می‌نشاند! برای پرداخت فیش‌های مدرسه 2 – 3 بار درسال دانش‌آموزان را وادار می‌کنند که هر یک 5 تا 10 هزار تومان از خانواده‌ها دریافت کرده و به مدرسه بیاورند. برای هزینه‌های تعمیرات یا راه‌اندازی شوفاژ نیز، اداره‌ها، خیرینی را در شهرستان یا تهران معرفی کرده و با رایزنی با آنها هزینه‌های سالانه مدرسه تامین می‌شود! راهِ برون‌رفت از دشواری‌های اقتصادی سامانه آموزشی، بازی دوگانه فرادستان نیست. برای نمونه سفارش می‌شود که هنگام نام‌نویسی یا پولی دریافت نشود یا کم باشد. به‌جای آن در حین سال، فشار بر خانواده‌ها را با ابزار انجمن اولیا- مربیان افزایش داده و امورات مدرسه را پیش ببرید یا پول دریافت کنید، اما نه به‌گونه‌ای که منجر به شکایت شود و ...بی‌گمان آموزش و پرورش برای گذران امورات خود نیازمند پول است اما، چرا حفره نیازهای این سامانه باید به سوی مردم و خانواده‌ها باشد. این دریافت‌ها افزون بر مخالفت با اصل 30 قانون اساسی- رایگان بودن آموزش – گره‌ای از بی‌شمار دشواری‌های آموزش و پرورش نمی‌گشاید. باید فرادستان وزارتخانه، دولتمردان، کارشناسان و روشنفکرانِ گستره آموزش، دهانه حفره نیازهای آموزشی را به سوی دولت گرفته و با رایزنی و تبیین نظری و اندیشگی، نخبگان دولتی را وادار به پذیرش این موضوع کنند که توسعه کشور از شیرهای نفت بیرون نمی‌آید بلکه جاده توسعه از مدرسه‌های می‌گذرد .    

لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=84781

 

 

دین و آموزش و پرورش در انگلستان و فرانسه - رویارویی تند و تیز در تئوری

 

                                           برگردان : مهدی بهلولی

 به نزد یک انگلیسی معمولی،که درباب آموزش و پرورش،چیزهایی می داند،منشوری که به تازگی حکومت فرانسه درباره ی سکولاریزم [دین جدا خواهی] در مدرسه ها منتشر نموده،بیش یا کم،همچون یک شوک می ماند... و یادآور این که چگونه کردارها ( و در اینجا،رویکردها) در دو طرف "کانال" متفاوت اند. [مترجم : مرز میان فرانسه و انگلستان،بخشی از اقیانوس آتلانتیک شمالی است که همانند یک کانال می باشد.]

 سیاست فرانسوی جداسازی کلیسا از دولت،معروف به لایسیته،دست کم از سال 1905 تاکنون،به اجرا درآمده و به خوبی استوار گردیده است. با قانون سال 2004 در مدرسه ها نیز،دوباره بر این سیاست تآکید گردید؛قانونی که شاگردان را از داشتن نمادهای دینی در معرض دید،از روسری مسلمانان گرفته تا صلیب های بزرگ،باز می داشت. اما وینسنت پیلون،وزیر آموزش و پرورش فرانسه،هنوز بر این باور است که پافشاری بیشتر بر این اصل،با منشوری 15 بندی،بایسته است. منشوری که در همه ی مدرسه ها به نمایش گذاشته شود. شاگردان باید " در برابر همه ی شکل های فراخوانی دینی،محافظت گردند" هر گونه فراخوانی دینی،از گزینش آزادانه شان،جلوگیری خواهد کرد؛ آموزگاران نباید،هنگامی که به کارشان وارد می شوند،باورهای دینی یا سیاسی شان را آشکار سازند؛آموزگاران و شاگردان،به یکسان و همانند هم،نه تنها وظیفه دارند که آرمان سکولاریزم را پاس دارند بلکه بایستی با جدیت به آن یاری رسانند.   

  واکنش ها به این منشور،تا اندازه ی زیادی اینگونه بود که چرا،اصولا،چنین احساسی،باید وجود داشته باشد. مسلمانان سرشناس فرانسوی گفتند که احساس می کنند با این متن "مورد هدف" واقع شده اند؛متنی که نامنصفانه اشاره سربسته به این دارد که آنها به چالش با سکولاریزم برخاسته اند. جای دیگر در جهان سیاسی و آموزشی،غر و لندها بلند شد که این متن در ریشه کن کردن تهدید ِ کمون – بنیادی خواهی[communautarisme]--- یعنی پیشبرد منافع یک اجتماع به نام منافع همگانی---  به اندازه کافی پیش نرفته است. در زمینه های بسیاری،این موضوع،رمز- واژه ای برای اسلام پرمدعا شده است.

 در انگلستان(بخش های دیگری از بریتانیا،تا اندازه ای سیاست های متفاوتی دارند) رویکرد کلی به مسآله ی دین و آموزش و پرورش،با شیوه ای عمل گرایانه[پراگماتیستی]،پیوند بیشتری با سازگاری با واقعیت(از آن میان با واقعیت محلی) یافته است و برای تحمیل فرهنگی ویژه به همه ی ملت،خواست بسیار کمتری وجود دارد. هنوز هم قانونی وجود دارد که مدرسه ها را به داشتن نیایشی روزانه وادار می سازد؛ نیایشی که "همه " یا "بیشتر" ش،از ویژگی های آیین "مسیحیت آزادمنشانه" است. همچنین به مدیر اجازه می دهند تا "شرایط همبسته با پس زمینه های خانوادگی" شاگردان را در نظر بگیرد. در جاهای زیادی(و از آن میان،منطقه های به شدت مسلمان نشین برخی شهرهای شمالی) آیین "مسیحیت آزادمنشانه"، انجام شدنی نیست و این واقعیت،بی سر و صدا پذیرفته شده است.

 و اما درباره ی آموزش دینی،مدرسه های دولتی ناگزیر به ارائه این ماده درسی اند،ولی خانواده ها،چه بسا که بچه هایشان را از آن دور نگه دارند. به طور چشمگیری،درون مایه این درس( که دین را شرح می دهد) با هماهنگی با مراجع قدرت محلی تعیین می شود- گروه های ایمانی هم از این مراجع به شمار می روند. برای نمونه در شهر لیستر،شاگردان بیشتر دوست دارند که درباره ی دین جین یاد بگیرند چرا که در سطح منطقه نسبت به جاهای دیگر بیشتر است. هفت هزار- یا چیزی در همین حدود- مدرسه ی انگلیسی دینی( بیشتر مسیحی،اما برخی هم یک دست یهودی یا مسلمان) آزاد هستند تا در نیایش ها و آموزه های گروهی،باور های خودشان را در اولویت بگذارند. انجمن ملی آموزگاران آموزش دینی،می گوید که درس دینی،مردمی می ماند،به ویژه هنگامی که تمرکز بر چیزهای محسوسی است که مردم دوست می دارند،می خورند،می پوشند،و نیایش می کنند؛و چرایی این کارها.

 همانگونه که انتظار می رود سکولاریست ها در انگلستان دوست دارند که کشورشان از برخی کارهای فرانسه،سرمشق بگیرد. کیث پورتئوس وود،مدیر جامعه ملی سکولار،می گوید : "با وجود رضایت کاملی که دولت از دست در دست هم پیش رفتن تبلیغات دینی و آموزش و پرورش دارد ما در این رابطه با فرانسه،میلیون ها مایل فاصله داریم." او سپس به سود سیستم اصلاح شده و یک دستی از آموزش اخلاقی و فلسفی با تآکید بر شهروندی،استدلال می کند.

 با این همه،چه فاصله انگستان و فرانسه میلیون ها مایل باشد و چه تنها 22 مایل،شکاف انگلیسی- فرانسوی،شاید در تئوری و نظر،بیشتر از چیزی باشد که در عمل رخ می دهد. هیچ قانون یا قاعده ای،از انگلیسی لجباز 15 ساله،نمی تواند مسیحی کمی آزادمنش تر از چیزی بسازد که خود برمی گزیند. همچنین به احتمال زیاد،هیچ منشوری نمی تواند از کودک فرانسویی که زیر دست پدر- مادر دیندار الجزایری یا ترک پرورش یافته،چیزی به جز یک خدا ترس--- مسلمانی پای بند به فرایض دینی--- بار آورد. در هر دو کشور،آموزگاران ناگزیرند که با شاگردان،آنگونه که هستند،رفتار کنند،نه آنگونه که باید باشند.  

http://www.economist.com/blogs/erasmus/2013/09/religion-and-education-england-and-france

                    

یک فعال صنفی معلمان انتقاد کرد: ظلم دوگانه به مردم با اجباری و پولی کردن پیش دبستانی‌ها

              

  ایلنا : وزارت آموزش و پرورش می‌خواهد از طرفی پیش دبستانی را اجباری و پولی کند و از طرف دیگر، سیاست گذاری برای این دوره آموزشی را بر عهده داشته باشد.

یک فعال صنفی معلمان با انتقاد از طرح وزارت آموزش و پرورش برای اجباری و پولی کردن پیش دبستانی‌ها گفت این وزارتخانه به جای ایجاد فضای شاد و آموزش زندگی مسالمت آمیز، کارهای گروهی و دوست داشتن یکدیگر در پیش دبستانی‌ها به مسائل فرعی همانند تفکیک جنسیتی گیر می‌دهد.

«مهدی بهلولی» در واکنش به «محمد دیمه‌ور»، معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش که روز گذشته (شنبه ۴ تیر) از اجباری شدن پیش دبستانی‌ها تا چند سال آینده خبر داد بود، به ایلنا گفت: پیش دبستانی در حال حاضر بر اساس برنامه درسی ملی «۲ ساله» و «اختیاری» در نظر گرفته شده است اما اینان می‌خواهند این دوره آموزشی را «اجباری» و «پولی» کنند.

وی با اشاره به گفته‌ دیمه‌ور مبنی بر برگزاری رایگان پیش دبستانی در روستاهای محروم، افزود: رایگان شدن پیش دبستانی در روستاهای محروم بدان معناست که این دوره آموزشی در سایر نقاط کشور پولی برگزار خواهد شد. این در حالی است که جمعیت قابل توجهی از شهرنشینان نه تنها پولدار و مرفه نیستند بلکه از طبقات ضعیف جامعه به شمار می‌آیند، بنابراین اجباری کردن پیش دبستانی آن هم با انداختن هزینه‌های گزاف بر دوش خانواده‌ها اجحاف در حق این قشر است.

بهلولی با انتقاد از ناهمخوانی آموزش‌های پیش دبستانی‌های ایران در قیاس با سنت این دوره آموزشی در کشورهای توسعه یافته، تصریح کرد: پیش دبستانی در تمام جهان رایگان است که به دلیل کیفی بودن به خوبی مورد استقبال قرار می‌گیرد.

این فعال صنفی معلمان در ادامه بیان کرد: وزارت آموزش و پرورش می‌خواهد از طرفی پیش دبستانی را اجباری و پولی کند و از طرف دیگر، سیاست گذاری برای این دوره آموزشی را بر عهده داشته باشد. به عبارت دیگر، این نهاد دولتی قصد دارد بچه‌های مردم را با پول خانواده‌هایشان آنجور که دلخواه خودش است، تربیت کند.

وی با اشاره به رفتار‌ها و سیاست گذاری‌های سلیقه‌ای مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای پیش دبستانی‌ها در سال‌های گذشته، گفت: می‌گویند پیش دبستانی‌ها باید تفکیک جنسیتی شوند، در حالی که بچه‌های ۴ و ۵ ساله از جنسیت اطلاعی ندارد.

بهلولی ضمن انتقاد از تحمیل آموزش‌های القایی و ایدئولوژیک در پیش دبستانی‌ها، افزود: در صورت پولی و اجباری شدن پیش دبستانی‌ها جریان اینگونه می‌شود که خانواده‌ها بچه‌هایشان را به اجبار و با شهریه‌های آنچنانی به مراکز آموزشی فعال در این دوره می‌سپارند و هیچ نقشی هم در تعیین سیاست‌های آموزشی این مراکز نخواهند داشت که نوعی اجبار دوگانه است.

وی تاکید کرد: وزارت آموزش و پرورش به جای ایجاد فضای شاد و آموزش زندگی مسالمت آمیز، کارهای گروهی و دوست داشتن یکدیگر در پیش دبستانی‌ها به مسائل فرعی همانند تفکیک جنسیتی گیر می‌دهد.

این فعال صنفی معلمان در پایان اظهار کرد: پیش دبستانی در سراسر جهان فضای شادی دارد که با آموزش کارهای گروهی به کودکان، آنان را به مدرسه علاقه‌مند می‌کند اما کودکان ما در پیش دبستانی به دلیل اعمال سیاست‌های سلیقه‌ای به جای علاقه‌مند شدن به مدارس، بیشتر از آن زده می‌شوند.

پایان پیام

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=190087

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=190092

 

 

رتبه بندی معلمان و کیفیت آموزش

         

                            مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،4 مرداد 93

یکی از همکاران مان به تازگی مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفته است. می دانیم که به یمن گسترش روزافزون دانشگاه های گوناگون در کشور،گرفتن مدرک های بالای دانشگاهی،البته بسیار آسان تر از گذشته است. گفت چیزی حدود 15 میلیون تومان خرج کردم. گفتم خب،این درس هایی که گذراندی تا چه اندازه با آنچه در دبیرستان درس می دهی در پیوند است؟ گفت تقریبا هیچ! گفتم یعنی این مدرک،در کیفیت آموزشی که ارائه می دهی اثری خواهد گذاشت؟ گفت گمان نمی کنم اثری بگذارد. باری،مساله این است که به دلیل های گوناگون فرهنگی و اجتماعی،داشتن مدرک تحصیلی بالا،نوعی پرستیژ به شمار می رود،همچنین مایه و پایه ای می شود برای دریافت حقوق بیشتر. در آموزش و پرورش،البته به تازگی با طرح رتبه بندی معلمان،این مسآله رفته رفته دارد از گستردگی بیشتری برخوردار می شود. پس آیا می توان مساله را اینچنین صورت بندی کرد که طرف می رود 15 میلیون تومان به دانشگاه می دهد و پس از آن می آید همین مبلغ و یا بیشتر را در طول چند سال از آموزش و پرورش پس می گیرد اما در این جریان،کیفیت آموزش،دگرگونی چشمگیری نخواهد کرد؟ 

 در یکی از واپسین پژوهش هایی هم که در سال 2013 و در  وزارت خانه ی آموزش و پرورش ایالت تنسی آمریکا انجام گرفت این مسآله تآیید گردید که نه مدرک بالا و نه پیشینه کاری بالای بیش از پنج سال،به ناگزیر بر کیفیت کار آموزگار اثر گذار نمی باشد. کلی گاسسیر،سخنگوی  این وزارت خانه درباره ی این پژوهش می گوید : "این پژوهش،به طور منسجمی نشان داده است که همبستگی میان درجه دانش آموختگی آموزگار و کارایی او،کم تا هیچ است. این پژوهش که بر بنیاد اندازه گیری چیزی است که کودکان،در یک سال مدرسه می آموزند همچنین نشان داده که کارآمدی آموزگار،با تجربه پس از پنج سال ِ نخست کار کلاسی او،پیوندی ندارد. ما آموزگارانی داریم با کارآمدی بالا،که مدرک کارشناسی ارشد دارند و آموزگارانی با کارآمدی بالا اما بدون چنین مدرکی. ما آموزگارانی داریم با کارآمدی بالا با سال های زیاد تجربه ی کلاسی،و آموزگارانی با کارآمدی بالا با کمابیش سال های کم کار کلاسی."

اما مسآله را از سوی دیگری هم می توان نگریست. اگر در پرداخت دستمزد بیشتر به آموزگاران با مدرک بالاتر،هدف پدید آوردن انگیزه ی کاری بیشتر و بنابراین افزایش کیفیت آموزشی بالاتر است،بی گمان راهکاری است نادرست که به هدفی خلاف می انجامد. دستاورد فرق گذاری سست بنیاد میان فرهنگیان- همان مدرک گرایی- چیزی جز نارضایتی و بی انگیزگی بیشتر نخواهد بود. عدالت،دستمزد برابر در برابر کار برابر است نه در برابر مدرک بالاتر! آموزگارانی که به ادامه تحصیل رو می آورند اگر به راستی عشق به یادگیری در وجودشان است بهترین دستاوردشان،همان یادگیری بیشتر و لذت بردن از آن است؛افزون بر این که می توانند از آگاهی های بیشترشان در جایی استفاده کنند که به کار می آید.

 اما به باور این نگارنده- آنگونه که پاره ای اندیشه وران اجتماعی- مدیریتی همچون ادواردز دمینگ یا الفی کهن – می گویند برای انگیزه بخشی به آموزگاران و بهبود کیفیت آموزشی،نخست باید بدون توجه به مدرک تحصیلی و پایه و مقطعی که درس می دهند به آنها حقوقی فراخور یک زندگی شرافتمندانه و آبرومندانه داد و پس از آن با روش های افزایش انگیزه های درونی،همچون دخالت دادن هر چه بیشتر آنها در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آموزشی و افزایش اختیارات آنها،و همچنین پرمعناتر ساختن کتاب های درسی و نزدیک تر ساختن آنها به زندگی نوین و از این رهگذر بامعنادارتر ساختن کار آموزشگری،بر انگیزه های درونی آنها افزود و از این رهگذر کیفیت آموزش را بالاتر برد. این پیشنهاد البته حمایت از نوآوران و پژوهشگران راستین را در خود دارد،افزون بر این که به مدرک گرایی بیش از پیش دامن نمی زند.

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-05-04/93.htm#283712

 

 

من علی، معتاد!

                 

                       محمدرضا نیک‌نژاد،روزنامه شهروند، ص آخر، 4 مرداد 93

علی را از بچگی می‌شناختم. پسری پرجنب و جوش، با اندامی ورزیده، باهوش و کمی بازیگوش. در مهمانی‌ها، محور شادی و خنده بود و هواخواهِ بسیار داشت. در ۱٤-۱٥سالگی کم‌پیدا شد و سراغش را که می‌گرفتیم، مادرش با بهانه‌ای از پاسخ سر باز می‌زد و البته ما هم پیگیر نمی‌شدیم! از اعتیادِ علی بو برده بودیم. یکی،‌دو بار با پافشاری مادرش با علی به گفت‌وگو نشستم، رنگی پریده با پوست به استخوان چسبیده و مو و ریشی ژولیده و شرمی در چهره. داستان علی تا ٧-٨‌سال ادامه یافت تا این‌که شنیدم با شکایت مادرش بازداشت و پس از چند روز به یکی از کمپ‌های ترک اعتیاد برده شده است. پس از چند ماه علی را دیدم، باورش سخت بود. اندامش مانند گذشته، تن‌پوشی آراسته و برخوردی سامان‌یافته. از کمپ خاطرات خوبی نداشت و از رفتار غیرانسانی با معتادان سخت دل‌چرکین بود. با این حال آن را تجربه‌ای سودمند برای رهایی از اعتیاد می‌دانست. علی از شرکت در گردهمایی‌های N-A می‌گفت و از آموزش‌های گروهی و همیاری برای زیستی بی‌اعتیاد. سخنانش آمیخته‌ای از پختگی و شور و جمله‌هایی حکیمانه بود. آدم دیگری شده بود. از او خواستم که اگر ممکن باشد، در نشست N-A شرکت کنم و رفتم. گروهی ٦٠–٧٠ نفره گرد هم آمده بودند. از نجات‌یافته چندروزه، تا ١٠ساله را می‌شد در آنها دید. هر یک به نوبت سخن می‌گفتند. نوبت به علی رسید. «من علی، معتاد! همگی با هم: سلام علی. سه ماه و ١٧ روز و ١٠ ساعت است که مواد مصرف نکرده‌ام. دیروز یکی از دوستان معتادم را دیدم. به یاد گذشته افتادم و میل شدیدی به مصرف دوباره در من پدیدار شد. دلم لرزید، اما مادرم را به یاد آوردم که به خاطرم چه حقارت‌ها و سرکوفت‌هایی را تاب آورد. زندگی چندین‌ساله با موش و سوسک و توهمات وحشت‌زا و نفرت‌انگیز با زندگان و مردگان، تنم را لرزاند. نیاز شدید و بی‌مرزی را به ذهنم آورد که وادارم می‌کرد عزیز‌ترین کسانم و ارزشمند‌ترین داشته‌هایم را در برابر مصرف فدا کنم. بوی ناخوشایندِ تنم را، که پس از ماه‌ها دوری از آب، خودم را هم آزار می‌داد. دل‌دردهای کشنده و سر فرو بردن درون سطل زباله، بی‌پولی و ترجیح خرید مواد، به چندین روز گرسنگی، بی‌اعتمادی و بی‌اعتنایی مردم و نگاه تحقیرآمیز آنها - حتی برادران و خواهرانم - پشیمانی پس از هر بار مصرف و بیچارگی‌ام در برابر وسوسه قدرتمند آن، که به آرامی جانم را می‌گرفت و باز تن به آن می‌دادم و... مرا از رفتن بازداشت و تا امروز پاکم.» همگی ٦٠–٧٠ تن با هم فریاد زدند «ماشالله علی». چند روز پیش به خانه علی رفته بودم. برای دیدن «آریسا» دختر چندروزه‌اش. او نزدیک سه‌سال است که پاک است. و من در برابر این اراده و توان او و علی‌های دیگر خود را کوچک می‌بینم. آنها بزرگ‌اند و جامعه نیز باید این بزرگی را ببیند. امیدوارم جامعه برای پاک شدن و پاک ماندن علی‌هایمان بیش از اینها تلاش کند.

http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=10&pageno=20

فرافکنی در آموزش و پرورش

            

                 مهدی بهلولی،عضو انجمن کارشناسان آموزش و پرورش

                                    روزنامه شهروند، 4 مرداد 93

روزنامه شهروند در تاریخ  31 تیرماه،گفت وگویی با مهرزاد حمیدی،معاون سلامت و تربیت بدنی وزیر آموزش و پرورش منتشر نمود با عنوان " آموزش مستقیم راه های انتقال ایدز ممکن نیست" که البته بخش دوم آن هم دو روز بعد انتشار داد. این یادداشت کوتاه،در پیوند با همین گفت و گوی بلند است. اما پیش از هر چیز- به عنوان آموزگاری که از نزدیک با محیط آموزشی کنونی و کمابیش با آنچه که در این گفت و گو آمده درگیرم-  بر خود بایسته می بینم که مراتب سپاس خود را از کارگزاران روزنامه شهروند و به ویژه خبرنگار محترم بیان نمایم. بی گمان،یکی از نخستین گام های برخورد با بیماری ها و ناهنجاری هایی همچون ایدز و اعتیاد،آگاهی رسانی شفاف درباره ی آنهاست؛همان که شوربختانه،فرادستان آموزشی از گذشته تاکنون،چندان تمایلی به آن نشان نداده و نمی دهند.

 اما اگر بخواهم برداشت خودم از این گفت و گو و کاری که آموزش و پرورش می تواند در برابر گسترش ایدز و اعتیاد در جامعه و به ویژه در میان جوانان انجام دهد را در یک جمله بیان کنم متآسفانه باید بگویم که در شرایط کنونی- آنگونه که حمیدی توصیف نموده- تقریبا نمی توان کاری کرد. آموزش و پرورش به گفته ی حمیدی،از یک سو "بیش از 98 درصد بودجه اش،حقوق کارکنانش است" پس نمی تواند پولی صرف کاهش شمار دانش آموزان کلاس،افزایش محیط و امکانات آموزشی،گیرا نمودن فضاهای آموزشی،استخدام مشاوران کارآزموده و ... نماید و از سوی دیگر،به دلیل های گوناگون فرهنگی و اجتماعی،نمی تواند مستقیم و درست و حسابی وارد آموزش پیشگیری از این بیماری ها شود؛از این رو چندان نقشی هم برای خود در نظر نگرفته و نمی گیرد. اگر در کنار اینها به این سخنان آشنای حمیدی- که از فرادستان آموزش و پرورش دولت دهم هم بسیار شنیده شد- توجه نماییم که : "من نمی گویم که در مدرسه معتاد نیست،می گویم دانش آموزی که معتاد است،معتاد بوده و آمده در مدرسه" آنگاه روشن می شود که آموزش و پرورش در پیدایش و گسترش چنین پدیده هایی،تا چه اندازه خود را مقصر و بنابراین پاسخگو می داند،و برای پیشگیری از آن، تا چه اندازه حاضر است و می تواند هزینه نماید. همین جا بگویم که این سخن که دانش آموز معتاد در بیرون معتاد شده و پس از آن به مدرسه آمده،گونه ای فرافکنی می نماید. دانش آموز معتاد،به یک باره معتاد نشده و نمی شود. اگر در مدرسه،به اندازه کافی مشاور توانمند و کارآزموده وجود داشته باشد،اگر فضای آموزشی به اندازه کافی شاد و گیرا باشد،اگر درس های مدرسه با زندگی دانش آموز پیوند سفت و سخت تری داشته باشد، و بسی اگرها و شرایط دیگر که در آموزش و پرورش پیشرو جهان دیده می شود،بسا که به موقع بتوان از اعتیاد دانش آموز پیشگیری نمود. دانش آموزی که معتاد می شود اغلب در فرآیندی با نشانه های آشنا گام برمی دارد،شوربختانه اما در مدرسه های ما،آن نشانه ها چندان شناسایی نمی شوند و یا اگر هم بشوند فرصت انجام کاری فراخور بدست نمی آید.

 این نگارنده چند روز پیش،رفتم نام پسرم را در سال نخست دبیرستان بنویسم. مدرسه دولتی نزدیک خانه مان،جا نداشت و پر شده بود. به ناگزیر در مدرسه هیآت امنایی نزدیک خانه مان نام نویسی کردم با 540 هزار تومان شهریه سالانه. پرسیدم شمار دانش آموزان کلاس اول تان چندتاست؟ گفتند تاکنون شده 37  اما به احتمال زیاد تا بیش از 40  هم خواهد رفت. اکنون پرسش این است که آیا چنین شمار بالای دانش آموزان هر کلاس،به آموزگاران،معاونان و مدیر مدرسه اجازه می دهد رفتار دانش آموزان را،آنگونه که باید و شاید، در نظر بگیرند؟ آیا در این کلاس،ارتباط صمیمی و جذب کننده ای می تواند میان دانش آموزان و آموزگاران برقرار شود؟

 باری،شوربختانه،فرادستان آموزش و پرورش،در برخورد با بسیاری از نابهنجاری های جوانان و دانش آموزان،دست به فرافکنی می زنند و با گریز از اعلام واقعیت ها و آمارها،می کوشند چند روزه ی مسئولیت خویش را با آرامش سپری نمایند. اما در این میان،این بیماری هایی همچون ایدز و اعتیاد است که بی توجه به "استدلال" های کاربه دستان آموزش،روز به روز در میان جوانان گسترش می یابند و قربانی می گیرند.  

http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=10&pageno=17

دوستان برای دیدن گفت و گوی دوبخشی روزنامه شهروند که یادداشت بالا در پیوند با آن است می توانند به آدرس های زیر بروند :

http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=7

http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=9&pageno=16

عضو کانون فرهنگیان شیراز: وزارت کشور از فعالیت قانونی تشکل‌های صنفی معلمان جلوگیری می‌کند

                        

 دولت به بهانه اینکه تشکل‌های فرهنگیان دچار تخلف شدند از تمدید پروانه آنان خودداری می‌کند، آن هم بدون آنکه تخلف این نهاد‌ها را گزارش کند/ تعامل و مشارکت با تشکل‌های معلمی از رئوس برنامه های وزیر آموزش و پروش بوده است.

ایلنا : عضو کانون فرهنگیان شیراز گفت: دولت به بهانه اینکه تشکل‌های فرهنگیان دچار تخلف شدند از تمدید پروانه آنان خودداری می‌کند، آن هم بدون آنکه تخلف این نهاد‌ها را گزارش کند.

«محمدتقی سبزواری» در این باره به ایلنا گفت: فرهنگیان از ابتدای دهه ۸۰ جهت دستیابی به حقوق خود و مشارکت در سیاست‌های آموزشی و پرورشی به تأسیس تشکل‌های صنفی و تخصصی رو آوردند.

وی ادامه داد: تا سال ۸۴ این مسئله با استقبال وزارت کشور همراه بود و تعدادی از شهرستان‌ها توانستند مجوز تأسیس و پروانه فعالیت دریافت کنند اما پس از سال ۸۶، دولت از صدور مجوز و تمدید پروانه فعالیت هر تشکل معلمی خودداری کرده و این در حالی است که سایر صنوف برای گرفتن مجوز و تمدید پروانه مشکلی ندارند.

این فعال صنفی معلمان افزود: با گذشت یک سال از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید هنوز مشکل فرهنگیان حل نشده است. دولت به بهانه اینکه تشکل‌های فرهنگیان دچار تخلف شدند از تمدید پروانه آنان خودداری می‌کند، آن هم بدون آنکه تخلف این نهاد‌ها را گزارش کند.

عضو کانون فرهنگیان شیراز تصریح کرد: یکی از رئوس برنامه‌های آقای فانی به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش، تعامل و مشارکت با تشکل‌های معلمی بوده و مسلماً این برنامه مورد قبول رئیس جمهور است. مخالفت نهادهای مربوطه با صدور مجوز برای تشکل‌های نوپا و تمدید پروانه تشکل‌های سابقه دار نشان‌دهنده عدم انسجام در سیاست‌های دولت است.

به گفته سبزواری، نگرانی وزارت کشور از نهادهای مدنی، بی‌جا و بی‌دلیل است چراکه نهادینه کردن رفتارهای عقلانی که توسط تشکل‌های مردمی صورت می‌گیرد، بهترین حافظ امنیت اجتماعی است.

وی در ادامه بیان کرد: عملکرد اشتباه وزارت کشور باعث می‌شود تا فعالان صنفی بر خلاف میل باطنی خود و بطور کاملاً غیر ارادی به سمت موضع گیری‌های سیاسی و جناحی کشیده شوند. با این اوصاف علاوه بر مسئولان آموزش و پرورش، وزارت کشور نیز سهم زیادی در سیاسی شدن فضای آموزش و پرورش دارند.

سبزواری گفت: ما از آقای فانی گله مندیم. وی عضو کابینه است. رئیس جمهور نیز رئیس کابینه و تائید کننده برنامه‌های وی است. آقای فانی می‌بایست تحقق وعده‌های رئیس جمهور را از شخص وی بخواهد.

عضو کانون فرهنگیان شیراز در پایان اظهار کرد: ما علاقه مندیم که خواسته‌هایمان را در قالب نهادهای صنفی مطرح کنیم، چرا که اعتقاد داریم حضور احزاب در آموزش و پرورش به ضرر تعلیم و تربیت تمام می‌شود. آقایان هرگز اعلام نکرده‌اند که تشکل‌های معلمی فاقد پروانه فعالیت هستند چرا که از بازخورد آن واهمه دارند. معلم که به جز با قلم ابزاری دیگر برای انتقاد ندارد.

پایان پیام                                                                         

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=189042

زمزمه‌های اجباری شدن پیش‌دبستانی

                             

                                   گزارش روزنامه اعتماد،2 مرداد ۹۳  

اجباری شدن دوره پیش‌دبستانی از سوی مسوولان آموزش و پرورش مطرح شده است. در صورت اجباری شدن پیش‌دبستانی، دوره ابتدایی هفت ساله و کل دوره تحصیلی با احتساب دو ساله بودن پیش‌دبستانی در اسناد بالادستی آموزش و پرورش، 14 ساله خواهد شد. اما موضوعی که در این زمینه مطرح است کمبود بودجه و امکانات آموزش و پرورش برای اجرای یک دوره تحصیلی 14ساله و شهریه بالای اجرای این دوره آموزشی در مراکز خصوصی است. کمبود فضای فیزیکی آموزشی از یک طرف و کمبود معلم و مربی برای این دوره باعث شده آموزش و پرورش تنها نظارت بر مراکز پیش‌دبستانی را برعهده بگیرد و اجرای این دوره به مراکز غیردولتی و خصوصی سپرده شود. در حال حاضر شهریه دوره پیش‌دبستانی در مراکز غیردولتی از 800 هزار تومان در شهرستان‌ها و شهرهای کوچک شروع می‌شود و به 5 میلیون تومان در تهران میرسد. رایگان نبودن این دوره و شهریه بالای آن در مراکز دولتی باعث شده بسیاری از خانواده‌ها به دلیل هزینه بالا از این دوره آموزشی صرف نظر کنند و همین موضوع باعث شده پوشش پیش‌دبستانی در سال گذشته 36 درصد کودکان چهار ساله به بالا را در کشور شامل شد.
 روز گذشته محمد دیمه‌ور، معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش از توسعه کمی و کیفی مراکز پیش‌دبستانی خبر داد و گفت: در حال حاضر به دلیل شرایط مختلف کشور و امکانات آموزش و پرورش این دوره اجباری نبوده اما با گستردگی امکانات آموزش و پرورش و فراهم آوردن زیرساخت‌های لازم، دوره پیش‌دبستانی را تا چند سال آینده اجباری می‌کنیم. به گفته او توسعه پیش‌دبستانی به صورت کمی و کیفی با همکاری مراکز غیر دولتی در مناطق مختلف کشور برای سال تحصیلی آینده مورد تاکید قرار گرفته است. براساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش دوره پیش‌دبستانی یک دوره رسمی است اما در تعلیم و تربیت اجباری نیست.

اجباری به شرط پوشش یکسان

 براساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش دوره پیش‌دبستانی یک دوره رسمی است اما در تعلیم و تربیت اجباری نیست. در همین زمینه قاسم احمدی لاشکی، عضو کمیسیون آموزش با بیان اینکه دوره پیش‌دبستانی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آمده است و باید جزو الزامات قرار گیرد، به «اعتماد» می‌گوید: سپردن مراکز پیش‌دبستانی به مهدکودک‌ها و مراکز خصوصی در حوزه‌های آموزشی همخوانی و همسانی ندارد وضرورت دارد این آموزش‌ها تحت نظر آموزش و پرورش قرار گیرد.

احمدی ادامه می‌دهد: با این وجود باید ببینیم آیا فضاهای آموزشی آموزش و پرورش برای برگزاری این دوره آمادگی دارند یا خیر چرا که اجرای3-3-6 در چند سال گذشته هم آموزش و پرورش را با مشکلات زیادی رو به رو کرده است. از طرف دیگر آموزش و پرورش وضعیت مالی مناسبی ندارد و حتی به دلیل مسائل و مشکلات مالی توانایی استخدام معلمان حق‌التدریس را ندارد. به گفته احمدی در حال حاضر به دلیل کمبود معلم و فضای آموزشی یک معلم در دوره ابتدایی بیش از 50 عنوان کتاب را تدریس می‌کند.

 با این وجود این عضو کمیسیون آموزش تاکید دارد آموزش و پرورش باید بسترهای لازم برای اجرای این دوره را با وجود زمان‌بر بودن فراهم کند و این دوره الزاما باید از سوی آموزش و پرورش و با هزینه مناسب برای خانواده‌ها برگزار و سپس اجباری شود. دیمه‌ور معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش اما درخصوص کمبود مربیان پیش‌دبستانی و وضعیت شرایط استخدامی آنها به «مهر» گفت: با توجه به آنکه این دوره با تکیه بر مراکز غیردولتی راه‌اندازی شده است در حال حاضر با کمبود مربی مواجه نیستیم. وی ادامه داد: وضعیت استخدامی مربیان نیز با صدور مجوز از سوی دولت و برگزاری آزمون مشخص می‌شود، قطعا با توجه به کمبود معلم در مقطع ابتدایی، مربیان استخدام شده در مقطع ابتدایی به کار برده می‌شوند. به گفته

دیمه‌ور، دولت از طریق خرید خدمات آموزشی خدمات نیروهای رسمی آموزش و پرورش درصدد توسعه مراکز پیش‌دبستانی در مناطق محروم، عشایر و چندزبانه است.

 مهدی بهلولی کارشناس آموزشی در این زمینه به «اعتماد» می‌گوید: دوره پیش‌دبستانی در سند برنامه درس ملی که زیر مجموعه سند تحول بنیادین است، آمده است. به گفته او در این سند طول این دوره دو سال در نظر گرفته شده است. بهلولی ادامه می‌دهد: در بسیاری از کشورها پیش‌دبستانی رایگان است اما اجباری نیست. اما به دلیل کیفیت بالا استقبال چشمگیری از این دوره می‌شود.

 این کارشناس آموزش و پرورش معتقد است: این دوره درکشور ما با ماهیتی که باید داشته باشد فاصله گرفته و مشابه با مهدکودک‌ها صرفا برای نگهداری کودکان فعالیت می‌کند. او ادامه می‌دهد: این دوره در آموزش و پرورش ما عملا فضای شاد و آموزشی لازم برای یادگیری را ندارد و درگیر بحث‌های حاشیه‌یی همچون تفکیک جنسیتی و... شده است.
 به گفته بهلولی یکی از اهداف این دوره در مناطق قومی و عشایری آماده کردن کودکان با زبان رسمی بود که عملا در این زمینه هم این دوره آموزشی موفق عمل نکرده است و رایگان نبودن آن باعث شده پوشش مناسبی در همه مناطق نداشته باشد.
 دیمه‌ور، معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش اما درباره رایگان بودن مراکز پیش‌دبستانی در مناطق محروم گفت: هزینه‌ها با توجه به درصد محرومیت مناطق کاهش یافته و در روستاهایی که محرومیت بالایی دارند این دوره به صورت رایگان برگزار خواهد شد.

برخورد با مراکز پیش‌دبستانی بدون مجوز

فعالیت‌های مراکزی که تحت عنوان پیش‌دبستانی با هزینه بالای میلیونی فعالیت می‌کنند بخشی از دغدغه خانواده‌ها برای

ثبت نام است. در همین زمینه دیمه‌ور خطاب به مراکز پیش‌دبستانی که هنوز مجوزهای خود را از آموزش و پرورش نگرفته‌اند گفت: این مراکز تا پایان تابستان برای دریافت مجوز مهلت دارند، قطعا از شروع سال تحصیلی جدید با مراکزی که فاقد مجوز از این وزارتخانه باشند براساس قانون عمل خواهیم کرد و اجازه فعالیت به آنها داده نمی‌شود. معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش همچنین از تصویب آیین‌نامه کلاس‌های چند پایه در شورای عالی آموزش و پرورش خبر داد و گفت: اقدامات
کیفی بخشی برای کلاس‌های چند پایه انجام می‌شود که در حال حاضر مشغول تدوین شیوه نامه اجرایی آن هستیم. معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش با تاکید بر ضرورت افزایش کیفی و نظارت بیشتر در مراکز پیش‌دبستانی گفت: از نگاه آموزش و پرورش، پیش‌دبستانی یک دوره تربیتی است و باید فضاهای یادگیری برای کودکان به صورت مناسب ایجاد شود، همچنین نظارت‌ها نیز باید جدی‌تر صورت گیرد تا دیگر شاهد وقوع مسائلی همچون کودک‌آزاری که در روزهای گذشته در رسانه‌ها مطرح شد نباشیم. دیمه ور ادامه داد: شیوه‌های آموزشی و رفتارهای مدیران و مربیان پیش‌دبستانی باید در ابعاد کیفی مورد بازنگری و نظارت بیشتر قرار گیرد.

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-05-02/93.htm#283565

آموزش؛ حق یا امتیاز؟

                               

                         محمد تقی فلاحی،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

بی تردید اکثر ما بارها درباره ی موظف بودن ( تکلیف داشتن ) دولت برای فراهم ساختن وسایل آموزش و پرورش رایگان برای همه ی ملت تا پایان دوره ی متوسطه و . . . (1صل سی ام قانون اساسی) شنیده و یا خوانده ایم. اما شاید کمتر به بندهایی از اصل سوم قانون اساسی توجه کرده ایم، به ویژه بند سه آن که تأکید بر آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان دارد و مهمتر بند 9 آن که «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی»را جزء وظایف دولت ( حکومت ) جمهوری اسلامی می داند.

 درهرصورت اما، هنگامی که چشم از نوشته های کتاب قانون برمی داریم و به روندهای جاری در پیرامون مان می نگریم، شکافی عمیق و تعارضاتی جدی میان آن چه هست و آن چه می باید باشد، مشاهده می کنیم. از شهریه های ده ها میلیونی برخی مدرسه های غیر دولتی می شنویم و از سرگردانی والدین و فهرست طولانی در نوبت ماندگان، برای ثبت نام فرزندانشان در مدارس دولتی که شاید نسبت به سایر مدارس دولتی از اندک امکانات و کیفیت بالاتری برخوردار باشند. که این خود البته ماراتنی است که برخی شکست خوردگان را به ناچار راهی مدارس غیر دولتی می نماید. گرچه حتی مدارس غیردولتی به نام ما شهرت شان را، نه از نوآوری در شیوه های آموزش و یا پرورش ابعاد گوناکون شخصیتی و توانایی های دانش آموختگانشان، که از تعداد قبول شدگان در کنکور به دست می آورند. و می دانیم که گاه این اندک، به بهای سنگین کشتن روح نشاط و شادابی در نوجوان حاصل می شود. اما واقعیت این است که آن چه فرصت خودنمایی به تعدادی از اینگونه مدارس و آموزشگاه ها می دهد، کیفیت به شدت تنزل یافته ی آموزش در مدرسه های دولتی است که با بی توجهی های روزافزون نهادهای برنامه ریز و تصمیم گیر و مدیران ارشد جامعه روبروست.

به این سخنان وزیر آموزش و پرورش در جلسه با نمایندگان شورای شهر دقت کنیم:

« درصد سهم اعتبارات جاری آموزش و پرورش در سال های اخیر مرتباً کاهش پیدا کرده، به گونه ای که در سال 1380 بیست و سه درصد اعتبارات دولت در اختیار آموزش و پرورش بودو در سال 1393 به سیزده درصد رسید.» . . . «98.5 درصد اعتبارات آموزش و پرورش صرف پرسنل و حقوق می شود. ..»

 این در حالی است که می دانیم حقوق معلمان در آموزش و پرورش جزء پایین ترین میزان حقوق ها در میان کارکنان دولت است. به گفته ی فانی: «در بهترین وضعیت – منظور این است که اگر همین اعتبارات اندک نیز تأمین شود- 300 میلیارد تومان باقی می ماند که می توانیم آن را صرف کیفیت (!؟) بخشی به برنامه هایمان کنیم.» اگر با این سخن وزیر نیز موافق باشیم که:

« آموزش و پرورش بزرگترین فصل مشترک حاکمیت و ملت است که هر اقدام و تصمیم در آن، تمام جامعه را متأثر می کند»چگونه می توانیم این بی توجهی آشکار را توجیه کنیم و به این نگاه بدبینانه میدان ندهیم که بنا  بر این قرار گرفته است که از کانال چند مدرسه و دانشگاه با امکانات و تفکرات ویژه مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی جامعه تربیت شوند. بقیه نیز به هر ترتیب نیروی کار مورد نیاز رده های پایین و تا حدی میانه را تأمین خواهند نمود. البته اگر بتوانند هزینه های تحصیل در دانشگاه های شبانه، آزاد و غیرانتفاعی را بپردازند. چرا که تنها 20 درصد کنکوری های ما می توانند از صندلی های به اصطلاح رایگان دانشگاه های دولتی برخوردار گردند.

اینگونه است که اکنون این پرسش به جد مطرح می شود که آیا حقیقتأ آموزشِ با کیفیت حقی است که برای تمامی فرزندان این سرزمین - بدون تبعیض- به رسمیت شناخته  شده است یا امتیازی که تنها طبقات مرفه جامعه می توانند از آن برخوردار گردند؟ 

http://moaleman.org/component/k2/item/375-آموزش؛-حق-یا-امتیاز؟.html

"جوانه زدن درد دارد"

                  

                               مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،31 تیر 93

 گفتم کره زمین را در نظر بگیر و فرض کن که هیچ پستی و بلندی ندارد؛کره ای صاف صاف. بعد روی خط استوا طنابی در نظر بگیر که یک دور کامل زده و در همه جا به زمین چسبیده است. طول این طناب، می شود محیط بزرگترین دایره ای که می شود روی کره زمین کشید- به آن دایره عظیمه می گویند. گفتم حالا طناب را باز کن و به طولش تنها دو متر اضافه کن و دوباره به دور کره زمین ببند. به نظرت،طناب چقدر از زمین فاصله می گیرد؟ گفت : خیلی کم،اصلا شاید نتوان گفت فاصله ای می گیرد. گفتم : عزیزم تو که این اندازه به باورهای "شهودی" ات چسبیده ای و به هر آنچه که از کودکی شنیده ای سفت و سخت باور داری و همه را سراسر درست می دانی و هیچ امکان خطایی در آن نمی بینی،به همین آسانی خطا کردی! بهش گفتم تو لیسانس داری و با فرمول محیط دایره آشنایی. بعد با همین فرمول و کمی محاسبه ریاضی نشانش دادم که طناب نزدیک 30 سانتی متر از زمین فاصله می گیرد. یعنی طناب جدید می تواند دور تا دور کره ای بچسبد که شعاع آن حدود 30 سانتی متر از شعاع کره زمین بزرگ تر است. دهانش باز مانده بود و چند بار پشت سر هم گفت چه جالب! گفتم تازه اگر طناب دور کره زمین نبود و دوره یک توپ پینگ پونگ هم بود،و همین دو متر را به آن می افزودی،بازهم حدود سی سانت از سطح توپ فاصله می گرفت. این بار،راستی راستی داشت شاخ درمی آورد.

 گفتم مساله این است که تاکنون یک طرفه به قاضی رفته ای و همیشه هم راضی برگشته ای. آیا تاکنون شده که "بدیهی" – یا به زبان فارسی،خودپیدا- های ذهنت را به پرسش بگیرند. بعد برای اش چند نمونه دیگر آوردم از ریاضی،که چگونه به آسانی خلاف چیزی درست درمی آید که خود- پیداست. گفت شاید تنها در ریاضی اینگونه باشد. گفتم نه. انگار فراموش کرده ای که قرن ها همگان می پنداشتند که زمین صاف است و دلیل درستی سخن شان هم شهودشان بود. تازه کافی است سری بزنی به یکی از کتاب های تاریخ و یا فلسفه علم و ببینی که چه میزان از آنچه همگان روزگاری می پنداشتند درست است نادرست از آب درآمده اند. از این رهگذر شاید هم پی ببری که زیستن در آرامش دگم های کودکی،تا چه اندازه "کودکانه" است. گفت اما اگر اینجوری پیش برویم سنگ روی سنگ بند نمی آید و هر چیزی می تواند تلقین باشد و خطا. زندگی هم معنای خودش را از دست می دهد. کار آسانی هم نیست،هم وقت گیر است و هم سخت،همیشه که نباید چرخ را از اول ساخت؟ گفتم عزیزم "جوانه زدن درد دارد" اما جوانه زدن است و بی گمان بر پژمردن،کهنه اندیشی  و غرق در خرافه زیستن،برتری دارد. و اما معنای زندگی هم،شاید همین پا گذاشتن به قلمروهای ناشناخته و تازه باشد. مارکوزه البته قیدی اضافه می کند که نباید آوانگاردی بی بنیاد بود.     

 http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=7&pageno=20