جعفر ابراهیمی،تارنمای کانون مدافعان حقوق کارگر
درحالی که چهار ماه از سال تحصیلی می گذرد هنوز دولت از پرداخت بدهیهای خود به معلمان امتناع میکند. چندی پیش وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه تلویزیونی در تشریح عملکرد خود بر احصای بیش از 700 چالش در آموزش پرورش تاکید نمود چالشهایی که از نظر وی به 4 سیاست جدی در آموزش و پرورش منتهی شده است. مساله معلمان به صورت عام و مشکلات معیشتی و دستمزد آنان محور برنامههای وزیر نبود. خبرگزاریهای منتسب به دولت موسوم به تدبیر و امید نوشتند: « وزیر آموزش و پرورش در خصوص پرسش یکی از فرهنگیان درباره وضعیت معیشتی معلمان گفت: از همان روز اول فعالیت در آموزش و پرورش برای خود مشاوری در بخش رفاه فرهنگیان منصوب کردم که به برنامههای خوبی رسیدیم. وی اظهار امیدواری کرد که تا سه یا چهار ماه آینده این اقدامات شروع شود و فرهنگیان نتایج آن را در آیندهای نزدیک مشاهده کنند. گویی این جملات تمام تدبیر دولت اعتدال برای مسالهی حقوق و دستمزد معلمان بوده است چراکه دولت به خاطر عدم پرداخت 5 ماه اضافه کارِ ماههای اردیبهشت، مهر، آبان، آذر و دی همچنان به معلمان بدهکار است، همچنین دستمزد معلمان بابت حقالزحمه برگزاری امتحانات نهایی خرداد و شهریور و تصحیح اوراق امتحانات نهایی پرداخت نشده است. اما عدم پرداخت اضافه کار تنها مشکل معلمان نیست، نابرابری دستمزد بین معلمان و نیروهای ستادی، عدم برخورداری از بیمه تکمیلی کارآمد و … از جمله مشکلات معیشتی و رفاهی معلمان است که تاثیرات نامطلوب خود را در عرصه آموزش نشان میدهد.
این در حالی است که در برخی ادارات آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران مانند شهرستان شهریار، که بیشتر معلمان بخشی از هزینههای زندگی خود را از طریق اضافه کاری تامین مینمایند، اداره رفاه اقدام به واگذاری وام از طریق بانکهای مختلف با سود بالای 25 درصد نموده است. تعدادی از معلمان که به خاطر مشکلات زندگی مجبورند از این وامهای پر سود استفاده نمایند معادل مقدار وام دریافتی را از آموزش و پرورش بابت اضافه کار و حق الزحمه های مختلف طلبکار هستند، یعنی دولت دستمزد معلمان را به صورت وام به آنان میپردازد و 25 درصد سود نیز از آنان دریافت میکند، این بدان معناست که دستمزدی که حاصل کار معلمان است پیش از پرداخت از طریق بانک ها به تاراج میرود. گویی نولیبرال هایی که از اتاق بازرگانی به دولت خانه کشانی کردهاند، آموزش و پرورش را اولین و بهترین مکان برای پیشبرد سیاست رونق کسب و کار در عرصه اقتصاد یافته اند کسب و کاری که از نظر آنان رمز موفقیتش در سوداگری و دلالی نهفته است. با توجه به مطالب گفته شده سوالی که در ذهن هر انسان و معلم منتقد و خواهان تغییر شکل میگیرد این است که، چرا معلمان نمیتوانند مطالبات خود را اولویتبندی نموده و برای تحقق آن نقشه راهی ترسیم نمایند؟ چرا؟
دولتها از هر کدام از جناحهای قدرت که بر سر کار میآیند این گونه قادرند زندگی و حیات مادی معلمان را نادیده بگیرند؟
در حال حاضر من خود به عنوان یک معلم به صورت کلی پاسخ را در عدم وجودتشکلها و سازمانهایی که بتوانند حقوق معلمان را نمایندگی نمایند یافته ام. در برابر این پاسخ ممکن است عدهای که بر وجود این تشکلها تاکید نمایند، به خصوص که دولت اجازه فعالیت کانالیزه شده را به تعدادی تشکل شناسنامهدار داده است، و این تشکلها مشغول پیشبرد اهداف دولت در حوزه آموزشی هستند. به زعم نگارنده این تشکل ها اگر چه به لحاظ اسمی بخشی از معلمان را نمایندگی می کنند ولی در محتوا بخاطر وابستگی به بخش های مختلف بلوکهای قدرت محفل های کوچکی هستند که در میان معلمان پایگاه ندارند. تشریح این مساله که هر جریان صنفی که در موقعیت فراخوان قرار دارد لزوما نمیتواند پایگاه نیز داشته باشد را به زمانی دیگر واگذار میکنم و ادامه جواب خود را پی می گیرم.
معلمان در ایران تشکل مستقل سراسری ندارند. تشکلهای موجود به واسطه این که هدف تاثیرگذاری خود را عرصه قدرت قرار دادهاند ناگزیرند در تعیین تاکتیکها و استراتژی های خود منویات آن بخش از قدرت را که با آن همسویی دارند تامین نمایند. لذا قادر نیستند به صورت کامل منافع معلمان را نمایندگی نمایند. در اینجا وضعیت انجمنها و سازمانها و ائتلافهایی که پسوند معلم یا فرهنگی را یدک میکشند اما اهداف و برنامههای صاحبان قدرت را در بین معلمان دنبال میکنند کاملا مشخص است. آنها تشکل صنفی نیستند و عقبه جریانات سیاسی در بین معلمان هستند پس نمیتوانند معلمان را نمایندگی کنند. به نظر من این جریانهای انحرافی بوده و تنها از جایگاه معلمان بهره برداری سیاسی میکنند.
اما تشکل هایی که تحت عنوان کانون صنفی در ایران فعالیت میکنند فرصت تبدیل شدن به یک جریان سراسری را دارند به شرطی که حد و حدود خود را با بلوکهای قدرت تعیین نمایند. در پیگیری های نگارنده، متاسفانه این کانون ها در 5 ماه اخیر چنان درگیر دفاع از دولت شده اند که موضعگیری و نقشی در خور و موثر در پیگیری مساله حقوق و دستمزد معلمان را نداشته اند.
برخی از مصاحبهها و موضع-گیری های این تشکل ها بیش از آنکه صنفی باشد رنگ و بوی جهتگیری سیاسی افراد درون کانون ها را نشان میدهد. به نظر من یک تشکل صنفی وقتی بیش از منافع خود از منافع دولت حمایت میکند ره به جایی نخواهد برد. کانونهای صنفی در ایران به کانون تهران محدود نمیشوند و انتظار میرود که این کانون ها به جای اینکه وارد بازی «دولت میخواهد ولی نمیشود» شوند، منافع معلمان را مد نظر قرار دهند. مواضع کانونها تا به امروز ناامید کننده بوده است.
در اعتراض به وضعیت صنفی کنونی ما شاهد نامه پراکنیهای مختلف از سوی معلمان به صورت انفرادی و جمعی هستیم. این معلمان حتی از تشکلها هم یک گام جلوترند اما تغییر شرایط نیازمندی سازماندهی جدی معلمان در سراسر ایران است. در یک چنین فضای بیعملی صنفی از سوی تمام مدافعان واقعی حقوق معلمان است که دولت ها بدون احساس مسئولیت، از پاسخگویی شانه خالی میکنند و عدم پرداخت دستمزد معلمان را به ناکارآمدی دولت قبلی ارجاع میدهند.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،12 بهمن 92
اگر قرار است با آموزش زبان مادری در مدرسه ها،مخالفتی هم انجام پذیرد دست کم بایستی کارشناسانه و از سر پژوهش باشد. این کمترین انتظاری است که می توان از کسانی داشت که به ویژه در نهادهای "فرهنگی" دست اندرکارند. در چند روز گذشته خبری منتشر شد که برخی از عضوهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی،با برنامه آموزش زبان مادری در مدرسه ها- که گویا به تازگی قرار است در دستور کار آموزش و پرورش بنشیند- مخالفت نموده اند. اما از آنچه که از سخنان ایشان در رسانه ها بازتاب یافت نمی توان چندان نشانی از اندیشه وری و باریک اندیشی دید. برای نمونه این سخن که "شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است. قبل از این،در هندوستان نیز این مساله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که میخواهند این مساله را به ایران وارد کنند. بهترین وسیله برای عقب نگه داشتن یک ملت بی توجهی به زبان آن است اگر بخواهیم زبانهای مادریمان را به عنوان زبان علمی و آموزشی به کار ببندیم به طور حتم به گذشته برگشت خواهیم داشت و این موضوع خطرناک است و از آن بوی توطئه میآید. "
درباره ی آموزش زبان مادری،البته می توان بسیار گفت و از زاویه هایی گوناگون وارد بحث شد. اما از زاویه ی آموزشی،آموزش زبان مادری،هم اکنون در دنیا یک مسآله ی مطرح و آشناست و مدل و روش های گوناگون دارد. یکی از همه پسند و فراگیرترین آنها مدلی است که بر پیشرفت زبان رسمی،و همزمان یادگیری درون مایه های آموزشی پای می فشارد. در این مدل،با به کاربستن آموزش به زبان مادری،دانش آموزان اجازه می یابند تا از نظر آموزشی،همپای هم سن و سالانش پیش بروند،در همان هنگام که زبان رسمی را هم فرا می گیرند. این کار اغلب تا سه سال ادامه می یابد. در برخی از سندهای رسمی- آموزشی جمهوری اسلامی هم بر این مساله تآکید شده است. برای نمونه در مجموعه ی سندهای تحول بنیادین در آموزش و پرورش می خوانیم : "برای حمایت از یادگیری کودکان متعلق به اقوام غیرفارس زبانِ ایرانی و برخورداری آنان از فرصت برابریادگیری و رشد،نظام برنامه درسی باید یک دوره تعریف شده"انتقال" از زبان مادری به چرخه زبان رسمی(فارسی) را در کانون توجه قرار دهد. ویژگی های فرهنگی و زبانی مناطق مختلف در برنامه های درسی این دوره محوریت خواهد داشت." ناگفته نماند که در اصل 15 قانون اساسی هم آمده است : "زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران،فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی،باید با این زبان و خط باشد،ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس،در کنار زبان فارسی آزاد است."
اما از سوی دیگر،به گفته ای،هر آموزش درستی،از ابزاری که دانش آموزان از پیش در دست دارند به عنوان بنیانی برای پی ریزی مهارت های تازه و فراگیری دانش نوین،یاری می گیرد. بیشتر کودکان،با مهارت های پایه ای زبان مادری وارد مدرسه می شوند. این بستگی به آموزگار و سامانه ی آموزش و پرورش دارد که این مهارت ها را به کار گیرد تا به دانش آموز در پیشرفت توانایی آموزشی،یاری رساند. کودکان،اگر زبان رسمی را از رهگذر به کارگیری زبان مادری بیاموزند،یادگیری شان کارآمد تر است. زبان مادری،به آنها اجازه می دهد تا همپای گروه هم سن و سال شان پیش بروند .
گذشته از کارایی و کارآمدی،چندین نکته مهم دیگر نیز در آموزش زبان مادری نهفته است. نخست این که،از احساس غرور کودکان به زبان پدر- مادرشان محافظت می کند و به آنها اجازه می دهد تا در جامعه ای با زبان فرادست رسمی،ضمن نگه داشت پیوندی مهم با میراث فرهنگی و زبانی شان،به آسانی و بدون دردسر زبانی،رفت و آمد نمایند. آموزش زبان مادری،به حفظ احساس هویت کودکان،یاری می رساند؛احساسی که سخت با زبان و فرهنگ خانواده و میراث شان،همبسته است. این آموزش،یکی از شاخص های عدالت آموزشی هم به شمار آید که خود،یکی از آرمان های بسیاری از سامانه های آموزشی کنونی جهان است و پیاوردهای آموزشی- اجتماعی برجسته ای هم دارد. آموزش و نگهداشتِ زبان های بومی،همچنین بر ژرفای فرهنگی- تاریخی کشور می افزاید،و بر بالا بردن خودباوری دانش آموزان،کارگر می افتد. زبان،احساس نوآوری اندیشگی انسان را شکوفا و پیوند میان آموزش و زندگی را نیرومند می سازد و از این رهگذر،لذت یادگیری را،بیشتر و بهتر می چشاند. آموزش زبان مادری،احساس دلبستگی به سرزمین مادری را در دل ها ته نشین،و ریشه های فرهنگی او را استوارتر می نماید. زبان و فرهنگ بومی،بخشی از کیستی انسان هاست که شایسته ی سنجشگری و گرامی داشت است و براستی چه جایی بهتر از مدرسه و چه زمانی بهتر از سال های نخست زندگی را،می توان برای این گرامی داشت و سنجشگری یافت.
ریک آلن
برگردان : مهدی بهلولی
[توضیح : من چندی پیش،برگردان بخشی از این متن را بر این تارنگار گذاشتم. هم اکنون دوستان می توانند برگردان کامل آن را بخوانند.]
همه پسندی تلفن های هوشمند،همانند درویدها(Droids)،آیفن ها و بلک بری ها(BlackBerries)،که هم اکنون توانایی های چند رسانه ای،GPS،پیامک و صدا دارند،اصلاح گران صنعت و آموزش و پرورش را واداشته تا تلفن همراه را همچون ابزاری فراخور دگرگونی آموزش 12 پایه ای در سده ی بیست و یکم ببینند. گرچه آنها در کنار سودهای نهفته ی این تلفن ها،چالش هایی را هم مطرح می کنند با این رو کارشناسان آموزش چنین می اندیشند که این رایانه های کوچک نیرومند،به دانش آموزان انگیزه می دهند؛ دسترسی همیشگی به ثروت دانش،ابزارها،و کارشناسان اینترنتی را فراهم می سازند؛و از لپ تاپ ها یا رایانه های رومیزی،ارزان تر و فراوان ترند.
کریستفر د ِده،استاد تکنولوژی های آموزشی در دانشکده ی تحصیلات تکمیلی آموزش و پرورش دانشگاه هاروارد می گوید : "گزینشی بزرگ پیش روی ماست : ابزاری سخت انعطاف پذیر داریم،بسیار همانندتر به چاقوی ارتش سوئیس تا یک چکش. اما ما می خواهیم برای چه کاری از آن بهره بگیریم؟" در سنجش با لپ تاپ ها و رایانه ها،تلفن های همراه ارزان ترند،آسان تر جابجا می شوند،و از نظر فیزیکی،به ویژه به هنگام کارگروهی،آزاردهندگی کمتری دارند. د ِ ده می گوید : "بچه ها دوست دارند با تلفن های همراه در دستان شان با همدیگر کار کنند تا با لپ تاپ های شان. اگر شما دور یک میز بنشینید و آنها همه لپ تاپ داشته باشند،حسی از دیوار پدید می آید."
در پژوهشی در سال 2009 نزدیک به سیصد هزار دانش آموز،گزینه ی نخست شان را بهره گیری از تلفن های همراه بیان نمودند. در گزارش "پدیدآوردن آینده مان : دانش آموزان درباره ی یادگیری در سده ی بیست و یکم،بلندتر سخن می گویند" یک گروه آموزشی غیرانتفاعی(فردا پروژه)- که از سوی مراکز گوناگونی،همچون دانشگاه ها،گروه های انسان دوستانه،شرکت های فن آوری همانند اپل و بلک بورد،پشتیبانی می شد- روشن گشت که دانش آموزان در آموزش،و برای درگیرشدن با کارگروهی با هم سن و سالانشان،خواهان به کارگیری برنامه درسی دیجیتالی اند. این پژوهش همچنین نشان داد که آموزگاران و مدیرانی که در خانه یا در کلاس درس،فعالانه از تلفن همراه استفاده می کنند موافق اند که تلفن های همراه یا رایانه های جابجا شدنی،باید در آموزش و در مدرسه ی سده ی بیست و یکم به کار گرفته شوند. مجریان طرح دریافتند که برای رسیدن به این بینش،به موضوع هایی باید پرداخته شود،از آن میان رشد حرفه ای آموزگاران،سیاست های برای توجه به امنیت شبکه اینترنتی،و برابری دسترسی دانش آموزان. در این پژوهش،برخی آموزگاران همچنین این نگرانی را به میان آوردند که تلفن های همراه،ذهن ها را از فرایند اصلی تدرس منحرف خواهد ساخت و درباره ی درآمیختن کارآمد و سودمند تلفن همراه با آموزش،پرسش هایی را پیش کشیدند. اما در یک جامعه ی جهانی به هم پیوسته ی دیجیتالی- با وجود چالش "چگونگی" آموزش به دانش آموزان- درک و به کارگیری ابزارهای فن آوری پیچیده،یک نیاز اقتصادی است. برنامه ملی فن آوری آموزشی در وزارت آموزش و پرورش آمریکا(NETP)،که در ماه نوامبر منتشر گردید،یادآوری می کند که "فن آوری،در عمل،هسته ی اصلی بسیاری از جنبه های زندگی و کار روزانه ی ماست". این برنامه ما را به " نیرومندسازی فن آوری[در آموزش]برای فراهم ساختن تجربه و درون مایه ی آموزشی گیرا و قدرتمند" فرامی خواند. این برنامه همچنین می افزاید که فن آوری بایستی بهتر به کار گرفته شود تا موفقیت تحصیلی دانش آموزان را با "شیوه های کامل،درست و بامعناتر" اندازه گیری نماید.
د ِده،که او نیز یکی از مشاوران NETP بود،می گوید ابزار دیجیتالی همانند رایانه ها و تلفن های همراه،می توانند درباره ی عملکرد دانش آموزان،داده ها را گردآوری نمایند و "سنجی برای ارزیابی شناختی" بدست دهند که می تواند برای نشان دادن این که چگونه دانش آموزان می اندیشند و چه چیزی را درک می کنند،واکاوی گردند. اما برخی پژوهشگران می گویند برای گسترش بیش از پیش طرح های پیچیده به کارگیری تلفن های همراه در چنین واکاوی های شناختی،نیاز به انجام کار بیشتری است.
از آنجایی که برخی مدرسه ها،درباره ی به کارگیری تلفن های همراه،سیاست های آسان گیرانه تری دارند،چه بسا تاکنون،شماری از آموزگاران به دانش آموزان اجازه داده باشند که برای نمونه،درس های اسپانیایی شان،یا گفت و گو درباره ی یک موضوع برای تولید نسخه صوتی برای پروژه ی تاریخ شفاهی،را ضبط نمایند. حتی برخی آموزگاران از دانش آموزان می خواهند تا پاسخ های خود به پرسش های آزمون های کوتاه را[ در تلفن های همراه] یادداشت کنند- این کار،نمودار میله ای می سازد که عکسی فوری از درک دانش آموز بدست می دهد. به هر رو،در تنوعی از پروژه های آزمایشی و نوآوری های جاری در مدرسه ها،دانش آموزان دارند تلفن های همراه را به کار می گیرند تا بسیار بیشتر به آرزوی شان دست یابند.
نوآوران
به مدرسه های ناحیه آنسلاو در کالیفرنیای شمالی،بودجه ای داده شد که به طور آزمایشی،صنعت بی سیم[wireless] برای استفاده از تلفن های هوشمند را به کار گیرند تا آموزش ریاضی ارتقاء یابد. با آغاز در سال 2008،در درس های جبر 1،جبر 2،و هندسه،به دانش آموزان دبیرستان های دیکسون و ساوس وست،تلفن های هوشمند با دسترسی به اینترنت،پیامک،امکانات ویدئو و عکس،و ماشین حساب برای به کار گرفتن در پروژه ی برنامه درسی K-Nect (برنامه ای ویژه که آموزش ریاضی را با تلفن های همراه،همبسته می سازد) داده شد.
نمره های این دانش آموزان،در آزمون های پایان دوره ی زیر نظر دولت در کارولینای شمالی(EOC)،در درس های جبر2 و هندسه،ده درصد،و در جبر1،بیست درصد،از میانگین کشوری بالاتر بود. جالب این که،برابر گزارش ارزشیابی بنیاد "فردا پروژه"،دانش آموزان،از ارتباط افزایش یافته با آموزگاران و هم سن و سالان هم سخن گفتند. دانش آموزان همچنین از درگیر شدن بیشتر در یادگیری ریاضی گفتند،و برخی از آنها تصمیم گرفتند که درس های ریاضی بالاتر را ادامه دهند. آنهاهمچنین گفتند که دستگاه های بی سیم شان را به کار بسته اند تا اطلاعات بر روی اینترنت را جست و جو کنند و با دیگر دانش آموزان وارد گفت و گو شوند و راه حل های پیشنهادی مسآله ها را به اشتراک گذاشته یا دریافت شان از مفهوم ها را با آموزگار،توضیح دهند.
ارتباط دادن دانش آموزان با محیط بازی خانه شان و ساختن یک مسآله برای انگیزه دادن به کسانی که با آموزش سنتی در کلاس درس درگیر نمی شوند،شش سال پیش یک مدرسه را بر آن داشت تا بهره گیری از گوشی های همراه را آزمون نماید. هم اکنون دبستان جیم استون در آرلینگتون،شماری از گوشی های همراه،از آن میان آی پد،آی پد لمسی،آی پاد،و Nintendo Ds را به کارمی گیرد تا در طول برنامه درسی،یادگیری را پشتیبانی نمایند. برابر گفته ی کامیلا گاگ لیو لو،سرپرست تکنولوژی آموزشی مدرسه،پرورش انتقال معنا،آفرینشگری[خلاقیت]،و همکاری،هدف های این پروژه هستند.
این مدرسه،جعبه ابزاری دارد دربرگیرنده مجموعه ای هشت تایی از هر دستگاهی که می تواند در طول برنامه درسی با دانش آموزان در هر سطح آموزشی،به کار بسته شوند. ابزارها در مرکزهای یادگیری در کلاس درس با یک وایت بورد دوسویه به کار گرفته می شوند که همچنین با گوشی های همراهی در پیوند می باشند که دانش آموزان در خانه دارند؛گوشی هایی همچون Nintendo DS که دستگاه های بازی دستی همه پسندی هستند که نرم افزار آموزشی ریاضی،علوم،و مطالعات اجتماعی را در اختیار دارند. گاگ لیولو،در ضمن یادآوری می کند که این دستگاه ها،بیش از هر چیز،برای مهارت های زبانی و کارهای ریاضی به کار گرفته شده اند. او می گوید این دستگاه ها " شیوه های فراوانی برای یادگیری یک مفهوم" در اختیار دانش آموزان می گذارند و به آنها امکان فرق گذاری میان آنها را می دهد.
برای نمونه،با نرم افزار Word Warp در آی پاد یا آی پد،دانش آموزان مهارت های املایی شان را تمرین می کنند. با کار کردن در گروه ها،هر دانش آموز باید بکوشد تا با کارگرفتن حرف های معین،هر شمار از واژه هایی که ممکن است را روی دستگاه خودش بنویسد و هجی کند. گروه ها با دو نمونه دیگر از هجی کردن ها،در بازه های زمانی 15 دقیقه،به کار خود ادامه می دهند و سرانجام با یک آزمون،روی 25 واژه برگزیده،کارشان به اوج خود می رسد. گاگ لیولو،می گوید این گوشی ها "در میان آموزگاران و دانش آموزان،شور و هیجان زیادی" پدید آورده اند و از راه بازی و سرگرمی،دانش آموزان را با درون مایه های برنامه درسی درگیر نموده اند. اما او یادآوری می کند که یک دشواری،کارکردن با گوشی های همراه و به روز کردن آنها با نرم افزارها و برنامه های گوناگون می باشد.
افزودن به واقعیت(Augmenting Reality)
در بخش پیشرو پژوهش فنآوری آموزشی با گوشی های همراه،دانش آموزان دارند برای دست یابی به اطلاعات دیجیتالی،تلفن هایی را به کار می گیرند که به جهان واقعی پیرامون شان چیزهایی می افزایند یا بر روی آن می ریزند؛همان اصطلاح "واقعیت افزوده"(augmented reality) برای توصیف این مدل.[مترجم : خوانندگان گرامی می توانند برای اطلاعات بیشتر در این زمینه اصطلاح "واقعیت افزوده" را در اینترنت جست و جو نمایند.] برای نمونه در TimeLab2100،ساخت موسسه فنآوری ماساچوست(MIT)،دانش آموزان باید،با گزینش و پژوهش بر پنج قانون محیط زیستی که 90 سال پیش وضع شده اند پیامدهای منفی گرم شدن جهان در سال 2100 را کاهش دهند. با آمیختن عناصری از بازی رایانه ای و مفهوم های برنامه درسی،این کار به دانش آموزان کمک می کند تا برای گردآوری اطلاعات،به کار گروهی بپردازند. آنها اغلب از ویژگی های واقعی ای یاری می گیرند که از نقطه های جغرافیایی برگزیده شده،بر گوشی های همراه شان پدیدار می گردد.
مات دان لوِی،استاد آموزش در دانشگاه رادفورد در ویرجینیا،پروژه ی واقعیت افزوده در فضای باز را سرپرستی می کند. در این پروژه،دانش آموزان رایانه های دستی با امکانات GPS را به کار می گیرند تا اطلاعات را از جاهای گوناگون یک محیط باز،همچون یک زمین بازی یا یک کشتزار،به دست آورند. برای نمونه در یک بازی به نام شکار بوفالو،دانش آموزان دبستانی،رایانه های دستی را به کار می گیرند تا رد بوفالو را برای قبیله سرخ پوست گرسنه شان پی گیرند. بازی هایی اینچنین،که چندین بازیکن دارند،برای رسیدن به یک هدف،بازیکنان را در کاری گروهی(یا رقابت جویانه) درگیر می سازند. در شبیه سازی شکار بوفالو،دانش آموزان در زمین های مدرسه،به هدف های گوناگونی نزدیک می شوند و با به کار انداختن دستگاه های دستی شان به متن های روایی،اطلاعات دیداری،شنیداری و اضافی دسترسی می یابند- برای نمونه این که گله های بوفالو،دارند به سرعت کاهش می یابند.
با فراهم ساختن پیش زمینه های شبیه سازی و کامل نمودن آن با گوشی های همراه،دانش آموزان،با مقایسه درون مایه دانش قبیله های گوناگون سرخ پوست به استانداردهای یادگیری رسمی از بیشه زارها و دشت های شرقی ِ گونه گون،و منطقه های جنوب غربی دست می یابند و درباره ی این که چگونه قبیله ها در هر منطقه ای با محیط زیست سازگار می گردند،سنجشگرانه می اندیشید.
دان لوی،بر این امید است که پژوهش اش به این پرسش پاسخ دهد که آیا به کارگیری گوشی های همراه می توانند یادگیری را افزایش دهند یا نه. او می گوید : "من از پژوهشی طرح – بنیاد بهره می گیرم تا به شرح این نزدیک شوم که چرا و چگونه یادگیری با تلفن همراه،دانش و مهارت های دانش آموزان را افزایش می دهد- البته اگر از بنیاد افزایشی انجام پذیرد. نخستین هدف من،پدید آوردن و به اشتراک گذاشتن پژوهش های موردی بسیار- تا جایی که ممکن است- می باشد؛پژوهش هایی که نشان می دهند آموزگاران نوآور در کلاس های درس با فراهم آوردن مجموعه ای از آی پاد یا آی پد های لمسی چه کارهایی دارند انجام می دهند." دان لوی همچنین می گوید : "اگر ما بتوانیم اجتماع آموزشی آنلاین دو سویه و چند رسانه ای از آموزگارانی پدید آوریم که راهبردهای کلاس های درس در به کارگیری از رایانه های همراه را،بی درنگ و یکراست،به اشتراک می گذارند این گستره[پژوهشی]بسیار تندتر حرکت خواهد نمود. به ویژه هنگامی که با مدل های رشد و پژوهش سنتی سنجیده شود که،بنا به معمول،سال ها طول می کشند تا اطلاعات سنجیده را در دسترس درصد بسیار کوچک،و اغلب کم اهمیت،مردمی بگذارند که نشریه های نقد و بررسی مربوطه را می خوانند."
د ِ ده می گوید خواه راستین باشد خواه قلابی و ساختگی،به کارگیری گوشی های همراه،به دانش آموزان اجازه می دهد تا یادگیری را تا آن سوی دیوارهای کلاس های درس گسترش دهند. اما هنوز پژوهش های زیادی باید انجام پذیرد تا بهترین روش به کارگیری گوشی های همراه در آموزش و پرورش روشن شود،تازه اگر از مسآله قطع و وصل شدن های گهگاهی و سرعت های پایین بگذریم.
د ِده می گوید : "برجسته ترین توانمندی گوشی های همراه،می تواند در آموزش بیرون از کلاس درس باشد،که شیوه ای است ارزان تر از آموزش تک به تک،و دانش آموزان،منحنی یادگیری کوتاه تری خواهند داشت زیرا به این دستگاه ها خو گرفته اند. امیدهای فراوانی هست اما برای دست یافتن به آنها،مانع هایی هم هست که باید بر آنها چیره گشت."
آدرس متن انگلیسی :
فرهنگیان همچنان منتظر دریافت مطالبات
روزنامه اعتماد،10 بهمن 92
آنچه تحت عنوان «میراث بدهی دولت قبلی» این روزها زیاد تکرار می شود آموزش و پرورش را با حجم مطالبات و معوقات انباشت شده معلمانی روبه رو کرده است که بی صبرانه منتظر اجرای قول وزیر هستند. علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش و معاونان او قول پرداخت مطالبات فرهنگیان را تا پایان این هفته داده اند. بودجه آموزش و پرورش در این دوره 19 هزار میلیارد تومان بود. در قالب این بودجه کمیسیون تلفیق مجلس طرح آموزش و پرورش مبنی بر «خرید خدمت از مدارس غیردولتی» را تصویب کرد و طرح سرانه یی شدن بودجه مدارس و آنچه تحت عنوان «مدرسه محوری» مطرح است، از سوی آموزش و پرورش دنبال می شود. این طرح های جدید و سازوکار اجرایی آن با توجه به کسری بودجه چهار هزار میلیارد تومانی آموزش و پرورش برای فرهنگیان ابهاماتی دارد و آنها را بیش از پیش نگران معوقاتی همچون سهم آموزش و پرورش در پرداخت حق بیمه طلایی فرهنگیان، سرانه مدارس، پاداش بازنشستگان، حق الزحمه ها و... که از دولت قبلی تلنبار شده است، می کند.
اسماعیل عبدی، دبیر کل کانون صنفی معلمان در گفت وگو با «اعتماد» از آخرین وضعیت مطالبات فرهنگیان می گوید.
مطالبات عقب مانده فرهنگیان که وزیر قول پرداخت بخشی از آن را تا پایان هفته داده است، شامل چه مطالباتی است؟
پرداخت حق التدریس آموزگاران و دبیران مدارس که از اردیبهشت سال گذشته تاکنون پرداخت نشده است. اضافه کار نیروهای ستادی مدارس مثل معاونان، مدیران هم بخشی از مطالبات است. سهم بیمه طلایی فرهنگیان شاغل در سال 91 و پاداش پایان خدمت بخشی از فرهنگیان شاغل هم پرداخت نشده. سرانه آموزشی مدارس به طور کامل ابهام دارد و وضعیت مشخصی ندارد. بودجه سال 93 هم ابهام دارد. درباره امتحانات نهایی امتحانات خرداد ماه 92 و دی ماه 92 هر مراقبی به طور متوسط 200 تومان طلب دارد. حوزه های تصحیح و اجرا هم بین 400-200 هزار تومان طلب دارند.
فرهنگیان بابت بیمه طلایی چقدر از آموزش و پرورش طلب دارند؟
هر خانواده حدودا 300 هزار تومان بابت حق بیمه طلایی از آموزش و پرورش طلب دارند که اگر در تعداد معلمان دارای بیمه طلایی ضرب شود رقم قابل توجهی می شود.
سرانه مدارس از چه زمانی پرداخت نشده است؟
پرداخت سرانه مدارس حدود دو سال است که ابهام دارد و پولی هم که پرداخت می شود صرف هزینه های جاری مدارس مثل هزینه آ ب و برق و کاغذ می شود. سال گذشته پنج هزار دانش آموز بازمانده از تحصیل به دلیل پرداخت نشدن سرانه آموزشی مدارس داشتیم.
چه میزان از این معوقات مربوط به دوره قبلی است؟
اضافه کار معلمان از مهر امسال به دوش دولت جدید است. یک بخشی از ماه فروردین و اردیبهشت سال گذشته هم باقی مانده است. حق الزحمه امتحانات نهایی سال گذشته خرداد ماه هم به این معوقات باید اضافه کنیم. درباره مطالبات مهم ترین بحث اضافه کاری معلمان است. فرهنگیان در این سال ها چون حقوق شان متناسب با نرخ تورم نبود، برای حل مشکلات مالی شان به گرفتن اضافه کار رو آوردند. متاسفانه این اضافه کاری ها از اردیبهشت سال گذشته پرداخت نشده است. خیلی از جاها تومارهایی جمع شده که همکاران سر کلاس حاضر نشوند و این به آموزش لطمه می زند. حجم بدهی هایی که دولت پیشین برای این دولت در بخش های مختلف گذاشته خیلی زیاد است.
پاسخ آموزش و پرورش برای پرداخت معوقات و مطالبات چیست؟
آقای فانی در 10 آذرماه 92 در تلویزیون اعلام کرد معوقات معلمان را به طور قطع پرداخت می کنیم. علاوه بر آن آقای عمادی، معاون وزیر در خراسان گفته بود معوقات معلمان حق الزحمه یی در دی ماه پرداخت می شود که هنوز پرداخت نشده است. قائم مقام وزیر هم چند روز پیش اعلام کرد با اعتبارات مکملی که به استان ها فرستاده می شود این مشکل را حل می کند. به هر حال الان فضای آموزش و پرورش کمی ملتهب است و ما نگران این موضوع هستیم. البته ما دولت را هم درک می کنیم یعنی می دانیم میراث بدهی وجود داشته است اما در هر صورت حق اعتراض برای معلمان حق درستی است و باید نسبت به پرداخت نشدن حقوق خودشان این اعتراض را به گوش مسوولان برسانند.
به نظر شما با اجرای طرح سرانه یی شدن بودجه و مدرسه محوری در آموزش و پرورش پرداخت مطالبات فرهنگیان سریع تر نمی شود؟
آموزش و پرورش طرحی را دنبال می کند که بر اساس آن با رعایت اصول قانون اساسی اموال منقول غیر مازاد را از طریق انتشار آگهی به مزایده عمومی بگذارد و حتی تغییر کاربری دهد. پیش بینی شده مدیر مدارس حقوق معلمان را بدهند و اختیارات مالی به مدیران تفویض شود. این طرح یادآور طرح های شتابزده آموزش و پرورش در دوران پیشین است. با توجه به اینکه به شکل متناسب نیروی انسانی مان توزیع نشده است و برخی مدارس بهره مند هستند و برخی نیستند، این موضوع نگران کننده است که آیا این تفویض اختیارات به مدیران قابلیت اجرایی دارد. ساز و کار اجرای این طرح ها مشخص نیست و مسوولان باید درباره این ابهامات توضیح دهند.
اختصاص بودجه آموزش و پرورش برای بخش های مختلف در لایحه بودجه 93 را چطور ارزیابی می کنید؟
در حال حاضر حدود 2400 میلیارد تومان میراث بدهی دولت قبلی است. 30 هزار میلیارد تومان برای فرهنگ تصویب کردند که 20 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش و شش هزار میلیارد تومان به وزارت علوم می رسد. با توجه به افزایش بودجه ما شاهد کسری بودجه هستیم. این از سال های قبل وجود داشته است. یک بخشی از بودجه را برای سند تحول بنیادین که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است هزینه می کنند .830 میلیارد تومان بودجه پیشنهادی عمرانی برای آموزش و پرورش داشتیم. این بودجه در سال 92، 930 میلیارد تومان بوده و امسال به جای افزایش کاهش داشته است. 440 میلیارد تومان بابت تخریب مدارس و مقاوم سازی بوده است. 200 میلیارد تومان هم برای استاندارد سازی سیستم گرمایشی مدارس در نظر گرفته شده است. فضای آموزشی ورزشی برای هر دانش آموز کمتر از 17 صدم است. لازم است مسوولان به این بخش توجه داشته باشند.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،9 بهمن 92
هفتم بهمن ماه گزارشی از همایش "میثاق جامعه مدنی با مسئولان برای آسمان آبی" در روزنامه آرمان منتشر شد. در این همایش،گروهی از شخصیت های شناخته شده هنری،دانشگاهی،سیاسی،کنشگران زیست محیطی مانند زرین کلک،زیبا کلام،فاطمه راکعی،منیژه حکمت،رویا طلوعی و ... سخنرانی کردند و هر یک از پنجره نگاه خویش نگرانی از هوای آلوده تهران- کشور- را بیان نمودند. بنابر گزارش روزنامه آرمان،سه تن از وزیران دولت تدبیر و امید نیز به این همایش فراخوانده شده بودند که هیچکدام نیامدند! در کنار این گزارش گفتگوی خوب و سودمندی با معصومه ابتکار،رییس سازمان محیط زیست نیز انجام گرفته بود. گرچه گفتگو و گزارش پیرامون پاسداری و گرامیداشت محیط زیست به ویژه از میان بردن آلودگی هوا بود،اما یک چیز در هر دوی آنها نادیده گرفته شده بود. در همایش میثاق جامعه مدنی،وزیر آموزش و پرورش و یا حتی نماینده ای از تشکل های فرهنگیان دعوت نشده بود. در گفتگوی خانم ابتکار نیز جایگاهی برای آموزش و پرورش و تربیت زیست محیطی نسل آینده دیده نمی شد. تنها در یک جای همایش و آن هم لابه لای سخنان علی رضا معماریان- دام پزشک پلنگ تنکابنی- بود که با جمله "می شود فرهنگ سازی را از بچه ها آغاز کرد " یادی از آموزش و بچه های سزاوار آن شده بود که آن هم در ادامه با جمله "اما حیات وحش ایران آنقدر فرصت ندارد که به آن زمان برسد..." بی اثر گردید. جدا از این که ممکن بود وزیر آموزش و پرورش نیز رفتاری مانند دیگر همکاران اش نشان می داد و به همایش نمی آمد! این بی توجهی به آموزش در همایش و گفتگوی رییس،نشان از دردی ژرف در جامعه ما دارد. درد،از آن رو که با توجه به کارکردهای نوین آموزش و تاثیر بی مانند آن بر زندگی انسان امروزین،نه تنها فرادستان،که اندیشمندان، روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان و ... همچنان بر نقش بی همتای آموزش در دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و از همه ارزنده تر زیست محیطی بی توجه و تا اندازه ای بی خبرند! امروزه یکی از ارزنده ترین هدف های آموزش،پرورش شهروندان دانا بر حقوق خویش و دیگران و توانا بر زیستی اجتماعیِ استوار بر پاسخگویی و پرسشگری است. تجربه ی کشورهای کامیاب در توسعه فراگیر،نشان از توجه محوری بر آموزش شهروندان دارد و بی گمان راه شکوفایی هر جامعه ای از پشت نیمکت های کلاس و صف های مدرسه می گذرد. در این میان یکی از بنیادی ترین بخش آموزش های شهروندی،نهادینه کردن پاسداشت و گرامیداشت زیست بوم است. امروزه با روش های گوناگون از جمله گفتگو در کلاس های حلقه ای،بازدیدهای گروهی از طبیعت و باغ وحش ها،ساخت و نمایش فیلم های کارتونی،نوشتن انشاء، بازی در نمایش و یا دیدن آن،همکاری گروهی در پاکیزه کردن مدرسه،کلاس،مکان های عمومی،تفریحگاه ها،کوه ها و ... بیش از پیش کودکان را با جهان بیرون از مدرسه و خانه آشنا کرده و با طبیعت آشتی می دهند. پیامد پیوندِ زیبا و آرامش بخش انسان با طبیعت،پاسداری از منابع گیاهی و جانوری کره زمین و دراز تر کردن عمر این دُردانه آبی رنگ جهان و به دنبال اش نسل انسان است. بی گمان بسیاری از آسیب های زیست محیطی کره زمین پیامد سودجویی و ندانم کاری های انسان است. انسانی که باید راه های بهربرداری از منابع طبیعی را بیاموزد و به دیگران نیز بیاموزاند. اگر امروز همه ما در شهرهای بزرگ و متوسط ایران دود و آلودگی– سم – را در شش های خویش حس می کنیم و به دیگران نیز می خورانیم،بی گمان ریشه در عدم آموزش در گذشته یمان دارد. شهروندی که با حقوق خویش آشنا باشد،نه خود سبب آلودگی و نابودی زیست بوم می شود و نه به دیگران اجازه ی چنین کاری را می دهد. خانم ابتکار در بخشی از سخنان اش می گوید آلودگی شهری مانند تهران چیزی نیست که یکی دو روزه حل شود،پاک سازی هوا نیاز به برنامه و راه حل دارد.ایشان شهرهایی مانند توکیو،لندن و مکزیکو را مثال می زند که در فرآیندی بیست ساله پاکیزه شده اند و با این گفته به زمانبر بودن برنامه ها اشاره می کند. خانم ابتکار باید بداند که برنامه هایی به این اهمیت و فراگیری،بدون همکاری و همیاری شهروندان پیاده شدنی نیست. تا شهروندان به حدی از آگاهی نرسند که به اندازه ی یک تن در آلودگی محیط زیست نقش دارند و باید وظیفه خویش را در برابر خود و شهروندان دیگر انجام دهند،بهترین برنامه ها،پایانی نگران کننده خواهند داشت. راه آشنایی با حقوق و وظایف شهروندی هم،آموزش کارا و فراگیر کودکان،نوجوانان و جوانان است. خانم ابتکار و برگزار کنندگان همایش باید بدانند که امروز،همان بیست سال آینده است با شرایطی بسیار بدتر از گذشته! نسل امروز تشنه یادگیری زیستِ آگاهانه،آرام و پاک در آینده است. پس امروز و آموزش کودکان و نوجوانان کنونی را هم از دست ندهیم،که شاید فرصتی باقی نباشد!
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،8 بهمن 92
موجودی کوچک، زرد رنگ و تپل با سبیلهای پُرپشت در مسیری نورانی از آسمان فرود میآید و پند و اندرز را میآغازد. او خویش را نگهبان درختان میخواند و بیهیچ زور و فشار و دستافزاری، جوان جویای نام و نان را از نابودی درختان منع میکند و میترساند. همان جوانی که کامیابیاش در گرو بریدن درختان زیبا با برگهای سرخِ پنبهای است. اما جوان سرمست از کامیابیهای پیدرپی! شورش بر طبیعت را آنقدر ادامه میدهد که از سرزمین سبز و زیبای خیالی! چیزی جز دود و سیاهی و زشتی بر جای نمیماند. فیلم کارتونی «لوراکس» یکی از ارزشمندترین فیلمهای آموزشی در پیوند با گرامیداشت و پاسداشتِ محیطزیست است. داستان بیآنکه از گچ و تخته و مدرسه و امر و نهی و فرمول و نمره! بهره بگیرد، به ژرفترین و گستردهترین گرفتاری امروزِ جهان، یعنی نابودی زمین میپردازد و کودکان را در فرآیندِ نجات زمین با خود همراه و همدل میکند. ابزار این شخصیت کارتونی دوست داشتنی، آینهای از آینده است و بازنمایی سرنوشتی که سیاره نیلگون ما، گیاهان و جانورانِ روی آن را به پایانی دردناک نزدیک میکند. امروزه یکی از کارکردهای ارزنده آموزشوپرورش را شهروندپروری و آموزشهای شهروندی میدانند و یکی از بخشهای مهم این گونه آموزشها هم، پاسداری از زیستبوم و گرامیداشت آن است. این آموزشها از آنرو است که امروزه نگین منظومه شمسی، یعنی زمین بیش از هر زمان دیگری نیاز به یاری دارد. آلودگی هوا، آب و خاک، بهرهبرداری بیش از اندازه از جنگلها، افزایش بیش از اندازه گازهای گلخانهای و بالا رفتن دمای زمین، آب شدن یخهای قطبی و دگرگونی ناخوشایند زیستگاههای طبیعی انسان و جانداران و... اندیشمندان را بر آن داشته است تا شهروندان امروز و نسلهای فردا را بهگونهای آموزش دهند که بیش از گذشتگان بر زیستگاه خویش دل بسوزانند و با همیاری و همکاری جهانی، زمینِ به نفسافتاده را جانی تازه دهند. از اینرو سزاوارترین کسانی که باید همزیستی با زمین و گیاهان و جانداران روی آن را بیاموزند، کودکان، نوجوانان و جواناناند. اما این کار آیا از ساختار آموزشی ما
بر میآید؟ دیدگاه حاکم بر فرهنگ آموزشی ما نمرهگرا و مدرکمدار است. این دیدگاه در پستوهای فرهنگ آموزشی ما لانه کرده است و شوربختانه بسیاری از کاربهدستان آموزشی نیز هیزم بر این آتش فراگیر میریزند و بر آن دامن میزنند، تا جایی که برای درس ریاضی و علوم دوم دبستان کلاسهای تقویتی میگذارند و با خشنودی خبر از انتشار کتابهای کمکدرسی برای دبستانیها میدهند! تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل، آموزش را از مهمترین کارکرد آن یعنی پرورش شهروندان دانا و توانا غافل کرده که پیامدهای ناگوار آن را هر روز در کوچه و پسکوچههای شهرهایمان میبینیم و حس میکنیم و باز هم در را بر پاشنه پیشین میگردانیم! بیگمان جای چنین آموزشهایی در ساختار آموزشی ما خالی است. برای نمونه میتوان در برنامه درسی دبستانها زنگی را گنجاند و در آن با برپایی گفتوگوهایی درباره دشواریهای زندگی روزمره مانند آلودگی هوا، خشونت، بریدن گسترده درختان، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و... اندیشههای کودکان و نوجوانان را به بازی گرفت و برای برونرفت از این گرفتاریها از آنها راهحل خواست یا در این زنگها فیلمهایی مانند لوراکس، پاندای کونگفوکار، بالا (Up) عصر یخبندان و... را نمایش داد و پس از پایان نمایش، از آنها خواست درباره پیامهای آن گفتوگو کنند و بیندیشند. در فیلم لوراکس، جوانی خام سبب نابودی درختان میشود و جوانی دلداده و آگاه، درختان را با تنها «نهال» برجامانده از گذشته از نابودی میرهاند! شاید واپسین پیام لوراکس توجه دوباره به «نهالِ» نهان در نهاد کودکان امروز باشد و اینکه گره گرفتاریهای محیطزیستی، به دست آنها گشوده میشود و باید با نگاهی دوباره و تازه، این «نهال» را پرورش داد و به بار نشاند. امیدوارم.
مریم بابایی،روزنامه اعتماد،8 بهمن 92
آموزش و پرورش قصد دارد 500 هزار صندلی خالی مدارس غیردولتی را به مرور زمان بخرد. در همین راستا کمیسیون تلفیق طرح خرید خدمت آموزشی از مدارس غیرانتفاعی در لایحه بودجه 93 را تصویب کرده است. اگرچه آموزش و پرورش تاکنون توضیحی در مورد آییننامه اجرایی این طرح و مکانیسم انتخاب مدارس غیرانتفاعی و دانشآموزانی که قرار است هزینه تحصیل آنها در این مدارس از سوی دولت پرداخته شود، نداده اما این طرح قرار است از مهر 93 به صورت پایلوت اجرا شود. موافقتها و مخالفت از هماکنون و قبل از رسیدن این طرح به صحن علنی مجلس شروع شده است. مدیران مدارس غیرانتفاعی و آموزش و پرورش از این طرح حمایت میکنند اما خواستار اداره مدرسه با ضوابط و قوانین خودشان هستند. در مجلس هم موافقان و مخالفان از کسری بودجه آموزش و پرورش و تبعیض در اجرای این طرح صحبت میکنند. کارشناسان هم نگران مکانیسم اجرایی این طرح و کیفیت آموزشی هستند. در کنار همه اینها قانون اساسی و اساسنامههای وزارت آموزش و پرورش را داریم. اصل 30 قانون اساسی بر توسعه رایگان آموزش و پرورش تاکید دارد و در اساسنامهها و قوانین داخلی آموزش و پرورش صحبت از حمایت از مدارس غیردولتی شده است. خصوصیسازی یا دولتی بودن آموزش هم از سالهای گذشته محل بحث و جدل بوده است.
مدارس غیردولتی با شهریه بالا و سرسامآور شناخته میشوند؛ شهریهیی که با هزینهها و کلاسهای جانبی گاه به رقمی میرسد که از شهریه دانشگاههای آزاد هم پیشی میگیرد. این شهریه در تهران به 12 میلیون تومان هم میرسد. با این وجود مدارس غیردولتی از مدتها پیش اعلام ورشکستگی کردهاند. مسوول مدارس غیردولتی آموزش و پرورش میگوید روزانه حداقل یک مورد از موسسان این مدارس برای درخواست توقف کار مراجعه میکنند. براساس دیگر آمار اعلام شده از سوی مسوولان آموزش و پرورش 500 هزار صندلی خالی در این مدارس وجود دارد. استیجاری بودن ساختمان بسیاری از این مدارس در کنار افزایش هزینههای جاری بعد از طرح هدفمندی یارانهها و حذف یارانه، دو راه را پیش روی موسسان این مدارس گذاشت؛ توقف کار یا افزایش شهریه. مسوولان این مدارس میگویند اجرا نشدن بندهای حمایتی قانون تاسیس مدارس غیردولتی و اجرا نشدن 10، 11، 12 و 13 قانون تاسیس مدارس غیردولتی مشکلات مالی مدارس غیردولتی را افزایش داده است. پیشنهاد خرید خدمت از مدارس غیردولتی در این دوره از سوی علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش در راستای حمایت از این مدارس غیردولتی و جلوگیری از ورشکستگی آنها مطرح شد. تراکم مدارس دولتی از یک طرف و صندلیهای خالی مدارس غیردولتی از طرف دیگر دلیل آموزش و پرورش برای ارائه این طرح در لایحه بودجه 92 بود. جبار کوچکینژاد یکی از اعضای کمیسیون تلفیق در گفتوگو با «اعتماد» در مورد جزییات طرح خرید خدمت از مدارس غیردولتی میگوید: «آموزش و پرورش برای اینکه مدارس غیردولتی از وضعیت رکود بیرون آیند و تقویت شوند، قرار است از مدارس غیرانتفاعی خرید خدمات کند؛ یعنی به نسبت دانشآموزانی که این مدارس جذب میکنند، بخشی از شهریه را پرداخت میکند.» به گفته او این طرح قرار است در مناطق و مدارسی که دولت و آموزش و پرورش کمتر نفوذ کرده، اجرا شود. بدینترتیب که بخش خصوصی آنجا مدرسه بسازد و دانشآموزان را تحت پوشش قرار دهد.
مکانسیم اجرایی طرح چیست
اما مکانیسم اجرای این طرح چیست. کوچکینژاد میگوید: بستگی به ظرفیت واحد آموزشی دارد. هر تعداد دانشآموزی که این مدارس جذب کنند دولت متعهد میشود بخشی از شهریهشان را پرداخت کند. به گفته او جنبههای مثبت این طرح از دو منظر قابل بررسی است. هم از این نظر که به مدارس غیردولتی کمک میکند. هم اینکه دانشآموزان بیبضاعت که به مدارس غیردولتی بروند از این طرح میتوانند بهرهمند شوند. کوچکینژاد در توضیح چرایی مطرح شدن این طرح در لایحه بودجه 93 میگوید، تراکم دانشآموزان در مدارس دولتی بالاست و در برخی مدارس دولتی به دلیل تعداد بالای تراکم دانشآموزان در کلاس درس شاهد مشکلاتی هستیم و از سوی دیگر در مجاورت این مدارس فضاهای آموزشی غیردولتی قرار دارند که از استانداردهای اموزشی برخوردارند اما به دلیل غیردولتی بودن مردم فرزندانشان را در این مدارس ثبت نام نمیکنند. او میگوید پیشنهاد ما در کمیسیون آموزش و تلفیق اجرای این طرح برای دانشآموزان بیبضاعت کمیته امداد و بهزیستی است. «بر این اساس قانون میگوید در جاهایی که آموزش و پرورش قدرت تحت پوشش قرار دادن را ندارد مدارس غیردولتی وارد شوند و آموزش و پرورش در مقابل پول این مدارس را بدهد.»مرضیه گرد، رییس سازمان مدارس غیردولتی هم میگوید آموزش و پرورش قصد دارد در قالب تفاهمنامه با این مدارس به صورت توافقی تعدادی سهمیه از این مدارس بخرد و با دادن معلم و نیروی انسانی به این مدارس هزینههای این مدارس را کاهش دهد. در حال حاضر آموزش و پرورش معتقد است خرید خدمت از مدارس غیردولتی ارزانتر از ساخت و ساز و نوسازی یکسری مدارس و امکانات آنهاست. از طرف دیگر این وزارتخانه در نظر دارد بعد از خرید خدمت از این مدارس سیاستگذاری و برنامهریزی آن را هم در دست بگیرد. عبدالوحید فیاضی از نمایندگان مخالف این طرح در کمیسیون آموزش است. او به «اعتماد» میگوید با این طرح مخالفیم چون مدارس باید طبق قانون دولتی باشند: «اگر قرار است غیردولتی باشند بخش کمی از این مدارس باید باشد. نه اینکه مدارس دولتی را تبدیل به مدارس غیردولتی کنند و خدمات را واگذار کنند. این در جامعه ما بازتاب خوبی ندارد.» او میگوید آموزش و پرورش بهتر است به مدارس دولتی کمک کند و هزینهیی که قرار است به مدارس غیردولتی بدهد را به مدارس دولتی بدهد تا تراکم در این مدارس کاهش پیدا کند. کوچکینژاد هم میگوید: «در حال حاضر سرانه سالانه هر دانشآموز در مدارس دولتی 3 میلیون تومان در تهران و دو میلیون تومان در شهرستان است که دولت میپردازد. دولت میتواند به جای این طرح برای کمک به مدارس غیردولتی 50 درصد هزینه هر دانشآموز در مدارس غیردولتی را به این مدارس بپردازد. این طور تبعیض هم قائل نمیشود و بهطور یکنواخت پرداخت میشود.» او البته میگوید متاسفانه این قسمت از حرف ما در کمیسیون تلفیق رای نیاورد و امیدواریم در صحن مطرح کنیم.
شهریههای 12 میلیونی مدارس غیردولتی
فراهانی، مدیر یکی از مدارس غیردولتی تهران است که در دو مقطع راهنمایی و دبیرستان دانشآموز دارد. مدرسهاش 30 صندلی خالی دارد. در مورد طرح خرید خدمت از مدارس غیردولتی آموزش و پرورش به «اعتماد» میگوید: برای پر کردن صندلیهای غیردولتی طرح خوبی است. به شرطی که اجرا شود. او نگران است که این طرح هم همانند قانون حمایت از مدارس غیردولتی اجرایی نشود.
2 میلیون و 600 هزار تومان در مقطع راهنمایی، سه میلیون و 200 هزار تومان در مقطع متوسطه و شش میلیون و 200 هزار تومان در دوره پیش دانشگاهی، شهریهیی است که در این مدرسه از دانشآموزان گرفته میشود. این نرخ مصوب آموزش و پرورش است که البته با توجه به منطقه و امکانات مدارس تا دو میلیون هم در هر مقطع افزایش پیدا میکند. به گفته رییس سازمان مدارس غیردولتی این نرخ در تهران به 12 میلیون هم میرسد. فراهانی در مورد افزایش صندلیهای خالی مدارس غیردولتی و ورشکستگی این مدارس میگوید: پیش از این توان مالی مردم بهتر از این بود. بیشتر در مدارس غیردولتی ثبت نام میکردند. الان تعداد مدارس افزایش پیدا کرده و از طرف دیگر رشد دانشآموز منفی است.»به گفته او کاهش تعداد دانشآموزان در حال حاضر به مقطع متوسطه رسیده و با تغییر ساختار 3-3-6 آموزش و پرورش این کاهش محسوستر میشود. موضوع دیگری که مدیر مدارس غیردولتی به آن اشاره میکنند رشد مدارس وابسته به افراد و نهادهای خاص مثل مدارس «سلام» است که با رایزنی و ارتباطاتی که دارند درصد زیادی از دانشآموزان را جذب میکنند. اما آموزش و پرورش گفته است در کنار پرداخت شهریه دانشآموزان در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی برای این مدارس ورود پیدا میکند. موضوعی که تاحدودی نگرانی مدیران مدارس غیردولتی را به دنبال داشته است. یکی از این مدیران میگوید: ما همین الان هم براساس سیاستهای کلی آموزش و پرورش عمل میکنیم. اما اینکه بهطور جزیی این برنامهریزی قرار باشد صورت بگیرد، عملا برای دولت و آموزش و پرورش امکان پذیر نیست. به گفته او فردی که اقدام به راهاندازی یک مدرسه غیرانتفاعی با کسب مجوز از آموزش و پرورش و سرمایهگذاری خودش میکند، برای بهرهوری سیاستهای خاص خودش را میخواهد دنبال کند. او تاکید دارد اگر آموزش و پرورش به دنبال سیاستگذاری و نفوذ در این مدارس است بهتر است مدارسی مثل نمونه دولتی و فرزانگان را توسعه دهد.
کسری بودجه و هزینه خرید خدمت
اما در این میان موضوعی که نگرانی کارشناسان از اجرای این طرح را بیشتر کرده است. کسری بودجه آموزش و پرورش و مطالبات عقب مانده فرهنگیان است. حقوق و مزایای معلمان و کارکنان، نوسازی و مقاومسازی مدارس، مسائل جاری فرهنگی، سرانه عقب مانده مدارس، حقالتدریس و اضافه کاری نیروهای ستادی، سهم بیمه طلایی شاغلان، پاداش پایان خدمت فرهنگیان بازنشسته همه از مطالبات عقب مانده فرهنگیان است. از طرف دیگر در حال حاضر آموزش و پرورش 2400 هزار میلیارد تومان بدهی از دوره قبل دارد و چهار هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. اعضای کمیسیون تلفیق میگویند خرید خدمت از فروش اموال و دارایی دولت یا از محل صرفهجویی و کاهش دانشآموزان و تعطیلی برخی مدارس روستایی میتواند هزینه شود. قاسم جعفری یکی از مخالفان اجرای این طرح در کمیسیون آموزش مجلس است. به «اعتماد» میگوید «ما نگران این هستیم که مدارس غیردولتی علاوه بر سرانهیی که از دولت میگیرند از اولیا هم پول اضافی بگیرند. او به گزینشی انتخاب شدن مدارس و دانشآموزان اشاره میکند و میگوید: نتیجه این طرح ممکن است باعث شود طبقهیی ضعیف که امکان رفتن به مدارس با امکانات بالا را ندارد باز بیشتر ضربه بخورند. میگوید این دغدغهها وجود دارد و ما نمیدانیم مسوولان آموزش و پرورش چه فکری برای آن دارند. به همین دلیل همه این موارد را در صحن مطرح خواهیم کرد.»مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش هم نگران ضعف بعد کارشناسی این طرح و تعجیل در اجرا است. او در مورد جوانب اجرای این طرح به «اعتماد» میگوید: این کار به یک بررسی کارشناسی از تجربه جهانی و گذشته تاریخی چنین طرحهایی نیاز دارد. به گفته او قرار بود مدارس غیردولتی به کیفیت آموزشی کمک کنند اما یکسری مدارس غیرانتفاعی عملکرد ضعیفی دارند که منجر به خالی ماندن صندلیها شده است. بهلولی از عملکرد آموزش و پرورش در این زمینه انتقاد میکند و میگوید آموزش و پرورش چه زمانی در مورد این موضوع وارد کار کارشناسی و مشورت با فرهنگیان شد. او معتقد است این طرح نهایتا به سود آموزش و پرورش نیست.
حمایت از مدارس غیردولتی یا توسعه آموزش رایگان
در ماده 10 قانون تاسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی آمده است: بانکهای کشور موظفند طبق قانون عملیات بانکی بدون ربا با معرفی وزارت آموزش و پرورش، 50 درصد از نیاز مالی موسسان این مدارس را که از کارکنان آموزش و پرورش هستند، جهت تهیه فضای آموزشی و تامین تجهیزات و امکانات به صورت وام قرضالحسنه و برای سایر اشخاص از منابع اعتبارات بانکی تامین کند. در حال حاضر هشت و نیم درصد، یعنی یک میلیون دانشآموز در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند، فانی میگوید اگر تسهیلاتی را قایل شویم و از بخش غیردولتی حمایت کنیم، این 5/8 درصد تا ?سال آینده به 12 درصد قابل افزایش است. اگر بتوانیم دانشآموزان غیردولتی را به یک و نیم برابر برسانیم و 500 هزار نفر از دانشآموزانی که از مدارس دولتی خدمات میگیرند به سمت مدارس غیردولتی سوق بدهیم با هزینههای آن میتوانیم آموزشوپرورش را بهتر اداره کنیم. او معتقد است توسعه بخش غیردولتی در اداره آموزشوپرورش موثر است. کارشناسان اما معتقدند تعداد دانشآموزان کاهش پیدا کرده و از 18 میلیون به 12 میلیون، رسیده است و با رشد منفی دانشآموزان به احتمال زیاد تا سالهای آینده به زیر 10 میلیون میرسد که این تعداد برای جمعیت 75 میلیونی جمعیت بالایی محسوب نمیشود. از همین رو آموزش و پرورش مطابق قانون اساسی موظف است آموزش رایگان باکیفیت را برای این دانشآموزان توسعه دهد. در حالی که سیاست آموزش و پرورش تقویت مدارس غیردولتی و ایجاد نوعی شکاف و تبعیض در کیفیت آموزشی است. مطابق اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی هم: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.»
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،7 بهمن 92
سخن از آلودگی هوا و نسبت اش با آموزش و پرورش که می شود ناخودآگاه نخستین چیزی که به ذهن می رسد تعطیلی مدرسه هاست. این که در هوای آلوده،کودکان از هر قشر دیگری،بیشتر در خطر انواع گوناگون بیماری ها هستند و از این رو باید در خانه بمانند. و البته این در خانه ماندن،به آموزش چه آسیب ها که نمی رساند- بگذریم از این که اگر مدرسه تعطیل هم نشود آموزش در هوای آلوده،آن کیفیت بایسته و شایسته را نخواهد داشت،و هم آموزگار و هم شاگرد،یکریز با احساس خستگی های فراوان و سوزش چشم و ... روبرو خواهند شد. اما اگر از تعطیلی و پیامدهای آموزشی اش بگذریم آنچه از نسبت آموزش و پرورش و مسآله ی آلودگی هوا به ذهن می رسد،آموزش است : این که در مدرسه باید به دانش آموزان بگوییم و بیاموزیم آلودگی هوا چه زیان ها و پیامدهایی برای زندگی بر روی کره زمین دارد و چگونه می توان و می بایست از آن جلوگیری نمود و یا دست کم،آن را کاهش داد. و در اینجا یکی از درخواست های بجا و همیشگی،ورود این درون مایه هاست به کتاب های درسی.
اما شاید آموزش در هوای آلوده،ناخواسته،فرصتی باشد برای گونه ای آموزش مدنی- فرصتی که نباید از دست داد! روشن است در شهری همانند تهران،که در سراسر یک سال،تنها در چهل پنجاه روز آن از هوای پاک برخوردارست ،فرصت آموزش در هوای آلوده،بی گمان،فرصتی کمیاب نخواهد بود! به یمن گسترش چشمگیر رسانه ها،آلودگی هوا و زیان های گوناگون اش برای سلامتی انسان ها،چیزی نیست که بتواند از چشم و گوش دانش آموزان پنهان بماند. نمونه اش چند روز پیش،در آغاز یکی از کلاس هایم،دانش آموزی برخاست و پرسید که چرا امروز را تعطیل نکرده اند؟ و چرا در میان شهرهای بزرگ جهان،این پایتخت ایران است که باید اینچنین آلوده باشد؟ گفت من امروز را به زور مادرم به مدرسه آمده ام،وگرنه نمی خواستم بیایم. دیروز هم همه اش سرم درد می کرد و چیزی از درس ها یاد نگرفتم. الان هم حال و حوصله ی گوش دادن به درس را ندارم. درس چه فایده ای دارد وقتی که سرطان خون بگیرم!؟
دیگران هم البته هر کدام چیزهایی گفتند و پیش از این که من سخنی بگویم همهمه ای درگرفت. دیدم فرصت درخوری است و بچه ها خودشان به نکته ارزنده ای "رسیده اند"- گونه ای آموزش وجودی- همان عدو شود سبب خیر. گفتم از دید من هم،سلامتی انسان ها و حفظ جان آنها،بر هر چیز دیگری اولویت دارد و از آن میان بر آموزش. و این بر عهده فرادستان مدیریتی کشور است که حفظ جان شهروندان خود را در اولویت نخست سیاست هایشان بنشانند. از حقوق بشر و حقوق شهروندی همگی ما،یکی هم تنفس هوای پاک است. هوای آلوده،این حق مسلم ما را زیر پامی گذارد. گفتم این پرسش من هم هست که آموزش،به چه کار می آید هنگامی که هوای آلوده ی آن،همگی مان را بیمار می کند؟ اما یک نکته امیدوار کننده است،این که خودتان به این مسآله رسیده اید و از این رو به گمانم از من و از نسل من،پیش اید. باری اگر هوای پاک می خواهیم باید آن را "بخواهیم" و به سان یک حق پایه،درخواست کنیم. باید در کانون اندیشه هایمان،انسان،حفظ جان و تندرستی او،و حقوق بنیادین اش بنشیند.
چند تنی هم اجازه گرفتند و هر کدام سخنی گفتند و پیشنهادهایی دادند. این که در هوای آلوده،زنگ های ورزش،بهتر است ورزش نکنیم و اگر زنگ اول بود آن زنگ را مدرسه نیاییم،و یا مراسم صبحگاه برگزار نشود،یا زنگ های تفریح،به زور همه ی دانش آموزان را بیرون نکنند،یا آموزش و پرورش در میان دانش آموزان،ماسک های بهداشتی پخش کند،شیر به دانش آموزان دبیرستانی هم داده شود،و...
به هر رو،دیدم زنگ کلاسم شد "زنگ گفت و گو"،و به دور از برنامه درسی رسمی،آموزش هم در هوای آلوده شد آموزش حق و حقوق انسان- که بی گمان،یکی از آنها هم،هوای پاک است- و نسبت دیگری هم برای آموزش و پرورش و هوای آلوده پیدا شد : هوای آلوده و آموزش حقوق انسانی و گفت و گو درباره ی آنها.
رقیه رضایی
روزنامه آرمان،6 بهمن 92
پای صحبت بزرگترها که مینشینی میگویند بچهها امروز بیسوادند، دیپلم ردی ما میارزد به هزار لیسانس اینها، میگویند ما مسالههای فیزیک و ریاضی و شیمی را مثل آب خوردن حل میکردیم. خانوادهها دغدغه سیر نزولی دانش فرزندان خود را دارند. برخی دانشآموزان ضعفهایی در برخی از حوزههای آموزشی دارند و بهنظر میرسد این همه نتیجه بعضی بخشنامههای آموزشی شفاهاً تصویبشده وزارت آموزش و پرورش در دولت دهم بوده است که هماکنون نیز درحال اجرا شدن است. به گفته برخی معلمان طی چند سال اخیر و پیش از امتحانات هر نیمسال، مدیران برخی مدارس تعهدنامههایی را به امضای معلمان میرسانند که در آن معلم متعهد میشود که میانگین مشخصی از نمره که عموماً توقع میرود بالای 17 باشد و درصد قبولی مشخصی که معمولاً بالای 95 درصد است را تضمین کند. بسیاری از معلمان با این طرح مخالفت میکنند و همین امر باعث شده است که مدیران مدارس به این منظور به سراغ معلمان سختگیر نروند، ولی این طرح کماکان در اغلب مدارس کشور درحال اجراست. ف.ت دبیر یکی از مدارس راهنمایی استان تهران در گفتوگو با آرمان ضمن اشاره به نارضایتی بسیاری از معلمان از این طرح میگوید: این امر هرچند از هزینههای آموزش و پرورش که برای دانشآموزان مردودی صرف میکرد، میکاهد، اما باعث میشود که افراد کمسواد به مدارج بالاتر بروند و در کل سطح علمی کشور را پایین میآورد. وی که خود از کسانی است که این تعهدنامهها را امضا میکند، میگوید: این امر عواقب بسیار بدی دارد. در واقع برخی دانشآموزان بهطور ضمنی متوجه شدهاند که تلاش آنها در قبولی یا مردود شدنشان نقشی ندارد و از همینرو، تلاشی انجام نمیدهند و به کلاس، معلم و مدرسه اهمیت نداده و احترامی قائل نمیشوند. وی همچنین میافزاید: بهنظر نمیرسد که هدف از این طرح حرکت سیستم آموزشی کشور به سمت شیوههای کیفی ارزشیابی باشد، بلکه تنها درصد قبولی منطقه را آن هم بهطور صوری بالا میبرد و آمار و ارقام نادرست به بار میآورد و در نهایت سطح سواد دانشآموزان و فارغ التحصیلان فردا را پایین میآورد. وی درباره علت مشارکت خود در این طرح میگوید: به نظرم فقط میتواند هزینههایی که دانشآموزان مردودی به دوش خانوادهها و سیستم آموزشی میگذارند را کم کند و من برای همین موضوع این کار را انجام میدهم. دانشآموزی داشتم که به خاطر نمره درس ریاضی در پایه اول مقطع راهنمایی سه سال مردود شده بود و هیچ تغییری دروضعیت درسیاش ایجاد نمیشد. به همین خاطر فکر میکنم که مردودشدن هم نقشی در بهبود وضعیت این دانشآموزان ندارد. بنابراین این تعهدنامه را امضا میکنم. ا.ر نیز که پیش تر مدیر مدرسه بوده است و درحال حاضر نیز دبیر دبیرستانهای تبریز است، در گفتوگو با آرمان میگوید: متاسفانه این طرح حالت قانونی ندارد و مدیریت مدارس بنا به بخشنامههایی از مناطق که حتی سربرگ وزارتخانه را هم ندارند، از برخی معلمان میخواهند که این کار را انجام دهند. او همچنین میگوید: این طرح تنها بازدهی بدون توجه به پیشرفت علمی، یعنی آمار غلط و صوری پیشرفت را به مقامهای بالا و افکار عمومی منتقل میکند و این موضوع باعث میشود که دولت از کار اصلیاش که توجه به زیرساختها و مسائل زیربنایی که همان ایجاد زمینه مشاغل فنی و حرفهای برای اینقبیل دانشآموزان ضعیف است، غافل شود. او ضمن اعلام مخالفت خود با این طرح میگوید: فکر میکنم پیشرفت نشان داده شده در این طرح، موضوعی بیهویت است و نتیجهبخش نیست و در درازمدت به ضرر جامعه است. این معلم در ادامه میگوید: درست است که این طرح ممکن است از هزینههای دولت کم کند، اما در کانال دیگری به جامعه هزینه وارد میکند. مسئول مقطع راهنمایی یکی از شهرستانهای جنوب تهران در گفتوگو با آرمان در این خصوص میگوید: این طرح تعهدنامه نیست و توافقنامه است. در این طرح هیچگونه اجباری در کار نیست و به نوعی ما از مدرسه میخواهیم که پیشبینی انجام دهد و چنانچه به آن پیشبینی نرسد، هیچگونه توبیخی در کار نیست. از مدرسه میخواهیم که تمام تلاشش را برای کسب بالاترین میانگین انجام دهد ولی خوب اگر به آن میزانی که توافق کرده است نیز نرسد، هیچ مشکلی برای مدیر و معلمان مدرسه پیش نخواهد آمد. او میافزاید: اتفاقا در همین چند روز اخیر ما جلساتی با دبیران داشتیم و به تجزیه و تحلیل اطلاعات امتحانات پرداختیم و تقریباً همه دبیران ما توجیه هستند. فکر میکنم که دبیران تفاوت بین توافق و تعهد و اجبار را بدانند.
مسئولان بیاطلاع هستند
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در گفتوگو با آرمان از این موضوع در حوزه شهر تهران اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید: این موضوع اگر صحت داشته باشد، ما حتما با آن برخورد میکنیم. اینگونه کارها از آن دست اقدامات فراقانونی است که خطرناک است. مسعود ثقفی، ضمن اعلام عدم وجود چنین توافقنامه یا تعهدنامهای در حوزه کاری خود میگوید: چنین موضوعی شفاهی یا غیرشفاهی در حوزه شهر تهران اتفاق نیفتاده است ولی ما از سایر ادارات خبر نداریم. مهدی بهلولی، کارشناس آموزش نیز در گفتوگو با آرمان میگوید: در مدارسی که من تدریس میکنم چنین موضوعی را ندیدم. اما سال گذشته از یکی از همکاران شنیدم که در برخی مدارس تهران مدیران به صورت سلیقهای چنین کارهایی را انجام میدهند. وی درخصوص زیانهای چنین طرحی میگوید: این طرح کیفیت آموزش را قربانی میکند و بیشترین تاثیر آن بر جامعه خواهد بود. یکی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش در حوزه مدارس ابتدایی در گفتوگو با آرمان در این زمینه اظهار بیاطلاعی کرده و میگوید: این خبر نوعی خطر است زیرا ما با دانشآموزانی روبهرو هستیم که دارای گوناگونیهای بسیاری در حوزههای مختلف مانند شخصیت، هوش، احساسات، جسم و روان هستند. نادیده گرفتن این تفاوتها مثل این است که از معلم بخواهیم که خرگوش و لاکپشت را در یک زمان به خط پایان برساند و این چنانچه واقعیت داشته باشد، خطری جدی است. بهمن قرهداغی ضمن تاییدنکردن این موضوع گفت: ممکن است برخی مناطق به شکلی خودسرانه دست به این کار بزنند، ولی من در حوزه ابتدایی مطمئن هستم که وزارتخانه چنین طرحی را حتی بهصورت شفاهی نیز تصویب نکرده است. با این اوصاف، این طرح چه توافقنامه باشد و چه تعهدنامه، از میزان خطرات آتی آن کاسته نخواهد شد. طرحی که میرود تا سیستم آموزشی کشور را از چاله سیستم ارزشیابی کمی و آزمون محور به سمت چاه سیستم ارزشیابی نادرستی سوق دهد که دود آن به چشم فردای جامعه خواهد رفت.
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه آرمان 5 بهمن 92
جمله " آوار وحشت در دبستان دخترانه" در صفحه حادثه یکی از روزنامه ها،نگاهم را به سوی خود کشاند. خواندن خبر،دل آشوبم کرد و نگران. در بخشی از خبر می خوانیم " خطر حادثه ی ریزش آوار از سقف کلاسهای درس در یک دبستان دخترانه در زرند کرمان از بیخ گوش ۹۰ دانشآموز گذشت. بر اثر بارندگی ۲ روز گذشته بخشهایی از سقف کلاسهای درس مدرسه ۴ کلاسه "شهید اکبر مومنی ریحان" شهر زرند فروریخت. ریزش ناگهانی بخشی از سقف کلاسهای درس این دبستان باعث رعب و وحشت دانشآموزان شد و بلافاصله دانشآموزان با کمک معلمان کلاس را ترک کردند. یکی از دانشآموزان درحالیکه بسیار پریشان بود، گفت: درحالیکه در کلاس درس بودیم، ناگهان سقف ریزش کرد و لباسهایمان پر از گل شد. یکی دیگر از دانشآموزان گفت: نمیتوانم به درستی گوش به حرفهای معلم بدهم. هر لحظه فکر میکنم سقف بر سرم ریزش میکند. یکی دیگر از دانشآموزان هم میگوید: از مسئولان میخواهم به فکر جان ما دانشآموزان باشند. او گفت: این مدرسه فرسوده است، سرویس بهداشتی درستی ندارد و کلاسها سرد هستند. نایبرئیس انجمن اولیا و مربیان این دبستان دخترانه هم گفت: ۲۷سال از قدمت این مدرسه میگذرد. احمد بذی افزود: این واحد آموزشی باید در اعتبارات زلزله چهارم اسفندماه سال ۸۳ بازسازی شود اما مسئولان کوتاهی کردند و حالا جان ۹۰ دانشآموز آن در خطر است"(1).
اگر در این رویداد دانش آموز یا آموزگاری زخمی یا خدای ناکرده کشته می شد،چه رخ می داد؟ فردای روز حادثه همه روزنامه ها در صفحه های نخست خود،خبر آن را منتشر می کردند و کارشناسان و کاربدستان آموزشی با رسانه های تصویری،مجازی و نوشتاری گفتگو می کردند و پس از تاسف خوردن و همدردی با آسیب دیدگان از اختصاص بودجه عمرانی ویژه برای بهسازی و بازسازی آن دبستان و دیگر مدارس کشور خبر می دادند و وزیر در رسانه ملی از پیگیری رویداد به گونه ای ویژه می گفت و نمایندگان نیز از فراخوانی وزیر به مجلس و حتی استیضاح او در روزهای آینده باخبرمان می کردند! اما پس از مدتی آب ها از آسیاب می افتاد و مدارس و کلاس های فرسوده و ناامن فراموش می شدند و جامعه و کاربدستان و نمایندگان و ... چشم به راه حادثه ای دیگر می نشستند! حادثه های برآمده از ناامنی ساختمان مدرسه ها و فراهم نبودن امکانات اولیه در آنها،چند دانش آموز دیگر را باید به سرنوشت دانش آموزان و سفیلانی و شین آبادی و .... دچار کند، تا جامعه ما به این دشواری خطر خیز و هولناک،حساسیت در خور را نشان دهد؟ چرا باید در این زمینه همه نگاه ها به سوی خیرین مدرسه ساز باشد؟60 تا 65 درصدی ساختمان مدارس فرسوده اند و 35 درصد آنها تخریبی اند و هر لحظه خطر زلزله و ریزش دست کم 35 درصد دانش آموزان یعنی بیش از چهار میلیون تن از آنها در خطرند. بی گمان بازسازی و بهسازی این همه بافت فرسوده در توان خیرین نیست. اما نگرانی از جایی بیشتر می شود که آموزش و پرورش در بودجه سال 93 با کسری فراوانی روبرو است. کسری بودجه سر راست بر هزینه های جاری مدرسه ها و از آن میان بازسازی و مقاوم سازی آنها کارگر می افتد. برای نمونه عطاءا... سلطانی صبور،نماینده مجلس، از کسری 2500 میلیاردی بودجه آموزش و پرورش گله دارد و از کاهش 43 درصدی بودجه عمرانی در بودجه پیشنهادی دولت!خبر می دهد و مرتضی رئیسی،رییس سازمان نوسازی مدارس کشور نیز می گوید در سال 1390 بودجه عمرانی آموزش و پرورش 1170 میلیارد تومان بود، اما در بودجه سال جاری که در کمیسیون تلفیق در حال بررسی است، بودجه عمرانی 970 میلیارد تومان در نظر گرفته شده که کاهش چشمگیری دارد. وی می افزاید برای بازسازی و استاندارد نمودن چهار میلیون متر مربع سازه فرسوده به 3 هزار میلیارد تومان بودجه نیاز است. با همه این ها در این روزها که بودجه در مجلس در دست بررسی است امیدواریم نمایندگان مجلس و دولت در یک هم اندیشی و همکاری همدلانه برای کاهش پیامدهای نگران کننده فرسودگی و خطرخیز بودن ساختمان مدرسه ها بکوشند. امروز خطر در کمین شمار فراوانی از دانش آموزان و فرهنگیانی است که دست کم 5- 6 ساعت از روز خویش را در مدرسه ها می گذرانند،اگر خدای ناکرده رویدادی مانند دبستان رزند کرمان رخ دهد و کسی در آن آسیب ببیند،بی گمان دولت،آموزش و پرورش و وزیر آن،نمایندگان مجلس باید پاسخگوی آن باشند! امروز می توان جان و تندرستی دانش آموزان آسیب دیده فردا را نجات داد اما پس از حادثه،سر و صداهای رسانه ای،همدردی وزیر و کاربدستان آموزشی و خط و نشان های نمایندگان مجلس،درد آسیب دیدگان را درمان نمی کند و سودی در پی ندارد. همچنان که زیبایی چهره های کودکان شین آبادی به سختی باز می گردد و جان دو هم کلاسی آنها و سیزده دانش آموز سفیلانی آرمیده در آرامگاه ابدیشان،برگشتنی نیست. هشدارهای گاه و بی گاه را کی باید جدی گرفت؟
1- روزنامه شهروند،25 دی ماه 92