محمدرضا نیکنژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،18 مرداد 93
گرفتاری جابهجایی خانه برای بسیاری از ما کابوسی دلهرهآور و آزاردهنده است. دو هفته پیش از جابهجایی و دو، سه هفته پس از آن، زندگی پا در هوا و بیسر و سامان است. بیگمان ترسناکترین روز این چند هفته، روز جابهجایی است. نگرانی از آسیب دیدن وسایل خانه، گم شدن و ناپدید شدن آنها، پایش کارگران برای دقت بیشتر آنها در جابهجایی و... به سوهان جان میماند. ما نیز چند هفتهای است که گرفتار این کابوسیم. اسبابهای ما – به جز یخچال، اجاق گاز، ماشین لباسشویی، فرش و... که در خانواده، کارکردی مشترک دارند- از سنگین به سبک و به ترتیب علاقه، کتابها برای من، ظرفها پیامد تلاشهای چندینساله همسر، ابزارهای موسیقی، عشق فرزند نخست و اسباببازیها، زندگی فرزند دومم هستند. پس از چندینسال تجربه جابهجایی و جلوگیری از آسیبهای احتمالی، این بار روی کارتنها، با رنگ قرمز درونمایههای آنها را نوشته بودیم، کتاب، شکستنی، ظرف و... تنها یکی از کارتنهای کتاب فراموش شده بود. کارگر نگونبختی که این کارتن را از طبقه سوم پایین میآورد، پرسید: «در این کارتن سنگ ریختهاید!؟» من هم با سادگی معمولم گفتم: «نه بابا، کتابه». اسبابها یکی یکی در کامیون جا داده شدند و ماشین به آرامی پر شد. یکی از کارگران گفت: «چندتا کارتن دیگه بالاست، اگه بخواید دور بعد اونارو بیاریم، ۲۸۰هزار تومن دیگه باید بدید! وگرنه خودتون با ماشین میتونید اونارو به خونه تازهتون بیارید». من هم که نمیخواستم هزینهای دیگر بپردازم، سپاسگزاری کردم و با دیدن زحمت فراوان کارگران و البته پافشاری یکی از آنها، ٣٠هزارتومان نیز انعام دادم. وقتی به خانه پیشین برگشتم، با صحنه وحشتناکی روبهرو شدم. دیدم که کارگران خوشانصاف! همه کارتنهای کتاب را جا گذاشته و کارتنهای سبک را بردهاند. از شما چه پنهان، قلبم از این همه اعتماد و شاید سادگی! درد گرفت. اکنون غرغرهای همسر گرامی از سویی و از دیگر سو هم درماندن در جابهجایی این کارتنهای سنگین از طبقه سوم به طبقه سوم تازه، تنم را میلرزاند. با خواهش و تمنا از پسر بزرگم و با دو سه بار رفت و برگشت میان دو خانه، کتابها را جابهجا کردیم. هماکنون پس از نزدیک یک هفته تنم کوفته و زانوانم دردناک است. گاهی حتی در دهه ٥٠ زندگیام با خود میاندیشم که اعتماد خوب است یا بد؟ کسانی پیرامونم هستند که به هر کسی و هر رویدادی به دیده بدگمانی و شک مینگرند و البته گاهی درست میگویند و گاهی هم تیرشان به خطا میرود. من هم از اعتماد بیمرزم گاهی سود برده و گاهی هم زیان دیدهام. این بار نوبت زیانم بود. گمان نمیکنم دستکم تا مدتها از این اعتماد جانم آرامش و زانوانم آسایش یابند.
http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=19&pageno=20
یکی از نجیب ترین انسان هایی که من در زندگی ام دیده ام محمود باقری است. باقری،عضو هیآت مدیره ی کانون صنفی معلمان ایران است و البته هم اکنون 31 ماه است که در زندان به سر می برد. 13 ماه دیگر از مدت محکومیت اش مانده است. دو روز پیش برای شرکت در مراسم سالگرد درگذشت پدرش به یک مرخصی سه روزه آمد. امشب تلفنی باهاش صحبت کردم. فردا باید برود و خودش را به اوین معرفی کند و باز به بند 350 برود.
آنهایی که باقری را می شناسند و از نزدیک با او بوده اند نیک می دانند که باقری سراسر بی گناه است. درود بر شرفت باقری.
فرارسیدن 17 مرداد،روز خبرنگار،را به همه ی خبرنگاران زحمت کش و دلیر ایرانی شاد باش می گویم. گرچه می دانم بسیاری شان حال و روز چندان خوشی ندارند و در برابر تلاش ها ی خود،حتی از شرایط مالی و کاری بایسته هم برخوردار نیستند.
درود می گویم به همه ی خبرنگاران ارزنده ی ایرانی که می کوشند اندیشه و آگاهی مردمان این مرز و بوم را افزایش دهند، و روزگار خوب و خوش تری را برای شان آرزو دارم.
امروز پنجشنبه،شانزدهم مرداد 93،مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،نوبت دوم،تشکیل شد که به دلیل اختلاف آماری آشکار و چشمگیر میان کسانی که در مجمع حضور داشتند و شمار رای های اصالتی صادر شده، جلسه به هم خورد و با اعلام تنفس،به هفته آینده موکول گردید.
شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،پیرامون 180 هزار نفر عضو دارد اما نشست امروز با حدود تنها 90 نفر ! آغاز به کار کرد که البته از روی چهره ها،به روشنی نمایان بود که دست کم 40 – 50 نفر از همین 90 نفر هم فرهنگی نیستند و باید دانشجو و یا دانش آموز باشند. پس از گذشت یک ساعت،آمار به حدود 150 نفر رسید اما شمار رآی های اصالتی حدود 280 رآی بود. یعنی چیزی نزدیک به دو برابر کسانی که در نشست حضور داشتند رآی اصالتی صادر شده بود.
با اعتراض هایی که انجام گرفت و با همراهی هیآت رییسه،آمار نشست مخدوش اعلام شد و نشست به هفته آینده افتاد.
نکته مهم این است که اگر شمار فرهنگیان عضو ی که در مجمع های عمومی شرکت می کنند بیشتر باشد بی گمان امکان تقلب سخت تر خواهد شد؛اما دریغ که شمار اندکی از عضو ها شرکت می نمایند!
مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران،مرحله دوم،در تاریخ پنجشنبه شانزدهم مرداد 93 تشکیل می شود. در این نشست،افزون بر بررسی تراز مالی،بازرس شرکت نیز برای یک سال دیگر،تعیین خواهد شد. حضور فرهنگیان عضو می تواند باعث بشود که فرآیند انتخابات سالم تر برگزار گردد و احتمال تقلب هم کاهش یابد. متاسفانه هم اکنون سال هاست که از میان 200 هزار این شرکت، چیزی نزدیک به پانصد نفر شرکت می کنند که برخی حتی فرهنگی هم نیستند و با رآی وکالتی- هر نفر تا سه چهار رآی وکالتی- در انتخابات حضور می یابند. پیرامون این شرکت تعاونی و انتخابات آن،همواره بحث های زیادی وجود داشته و دارد که البته ریشه آن هم،تا اندازه زیادی،به حضور نداشتن،فرهنگیان عضو برمی گردد.
آدرس : خ شهید رجایی،سه راه نان ماشینی،خیابان ستاره،تالار شریعتی
زمان شروع : 9 صبح پنجشنبه شانزدهم مرداد 93
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،14 مرداد 93
پیرامون 9 ماه پیش،علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش در جلسه رای اعتماد مجلس شرکت کرد و برنامه های خود را برای مدیریت و بهبود وضع آموزش و پرورش به نمایندگان مجلس ارائه داد و توانست رای اعتماد آنها را به دست آورد. در یکی از بندهای برنامه های ایشان درباره ی وضع اقتصاد آموزش و پرورش چنین آمده بود : "اقتصاد آموزش و پرورش،در سنوات اخیر به یک چالش اصلی فراروی مدیریت این نهاد مولد سرمایه انسانی و اجتماعی تبدیل شده است. مدیریت بهینه منابع و مصارف، افزایش بهرهوری، استفاده حداکثری از مشارکتهای مردمی و افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی (GDP) در طراز کشورهای منطقه نیازمند همراهی و مساعده مراجع سیاستگذار فرادستی و شناسایی منابع مالی جدید و متنوع است."
با نگاهی به تارنمای بانک جهانی و پیگیری سهم آموزش و پرورش های جهان از GDP کشورهایشان،به نکته های درخور درنگی می رسیم. برای نمونه این که سهم آموزش و پرورش ایران از GDP کشور،در سال های 2009 تا 2012 از چهار و نیم درصد به سه و شش دهم درصد یعنی به اندازه نه دهم درصد کاهش یافته است. و جالب این که این نسبت در سال 2002،برابر چهار و نه دهم درصد بوده است. اما برابر آمارهای جهانی،در چند سال گذشته،میزان تولید ناخالص داخلی ایران رو به افزایش بوده است. برای نمونه سال 2012 با یک میلیارد دلار افزایش نسبت به سال پیش از آن، به عدد 483 میلیارد دلار،یعنی رتبه 23 جهان رسیده است. پس در واقع می توان چنین گفت که در چهار سال دولت دهم،تولید ناخالص داخلی کشور اقزایش یافته اما سهم آموزش و پرورش از آن رو به کاهش نهاده است- و این نکته ای است که چندی پیش،گویا یکی از نمایندگان مجلس هم به آن اشاره نموده اند. اما مساله دیگر این است سه و شش دهم درصد از GDP سال 2012 که برابر 483 میلیارد دلار بوده می شود چیزی نزدیک به هفده و نیم میلیارد دلار، یعنی بیش از 61 هزار میلیارد تومان. اما بودجه آموزش و پرورش در سال گذشته کمتر از 20 هزار میلیارد تومان بوده است!
برای درک معنای دقیق سخن فانی در جلسه رآی اعتماد به یک نکته دیگر هم باید توجه نمود. در منطقه خاورمیانه،کشور ترکیه ،از جمله کشورهایی است که می توانیم سهم آموزش و پرورش آن از GDP را با کشور ایران سنجید. در سال 2012 کشور ترکیه دو و هفتاد و پنج دهم درصد خود را به آموزش و پرورش اختصاص داده است،که می شود چیزی پیرامون 50 میلیارد یورو. متآسفانه در تارنمای بانک جهانی،GDP کشورهای دیگر منطقه و سهم آموزش و پرورش آنها،نوشته نشده اما روشن است که در شمار چشمگیری از این کشورها،این عدد نباید از یکی دو درصد بالاتر باشد.
اکنون پرسش این است که چرا در چهار سال گذشته، سهم آموزش و پرورش ایران از تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است؟ آیا به راستی آموزش و پرورش تنها در حرف به نزد دولت مردان ایرانی ارزش دارد و به هنگام بودجه،بایستی در سطح فقیرترین و ناچیزترین کشورهای جهان- شاید رتبه های نزدیک به صدم- از تولید ناخالص داخلی دریافت نماید؟ و پرسش دیگر این که حتی با این شرایط،اگر به راستی سهم ایران از GDP برابر سه و شش دهم درصد است – که آشکارا و به ظاهر نسبت به منطقه عددی درخور توجه و حتی بالاتر است- چرا باید تلاش کرد آن را به منطقه نزدیک ساخت؟! بی گمان معنای سخن فانی،کوچک تر ساختن این عدد نیست اما در این رو،آیا با وجود این آمارهای ناهمساز،نیاز به شفاف سازی بیشتر نیست؟ به ویژه این که – تا آنجا که این نگارنده به یاد دارد و در رسانه ها هم بازتاب یافته- فانی در جلسه رآی اعتماد،توضیح بیشتری درباره ی این بند از برنامه های خود نداد و روشن نساخت که به طور دقیق،سهم آموزش و پرورش از GDP چه میزانی است؟
http://etemadnewspaper.ir/Released/93-05-14/93.htm#284558
مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص آخر،13 مرداد 93
1. بیست و پنج سال بعد- یعنی چند روز پیش- با ماشین رفته بودیم بیرون. کیف را گم کردیم؛کیفی که گواهی نامه،کارت ماشین،بیمه نامه و چند جور مدرک دیگر،با بیست و پنج هزار تومان پول در آن داشتیم. بیرون که بودیم گمان مان این بود که در خانه،جا گذاشته ایم،به خانه که برگشتیم دیدیم که نیست و دانستیم که گم شده است. سه ساعت به همه جا سر زدیم و همه جا را گشتیم اما پیدا نشد. خسته و ناامیدانه با خودم می اندیشیدم که می شود الان کسی در بزند و کیف را بیاورد؟ همسرم گویی داشت فکر مرا می خواند و گفت نه بابا، ما از این شانس ها نداریم؛ خود را آماده کن فردا بیفتی دنبال المثنی گرفتن ها. به یک باره کسی زنگ خانه را زد. رفتم دم در، دیدم کیف دست اش است. از خوشحالی نزدیک بود پرواز کنم، دقیق تر بگویم نزدیک بود از پله ها بیفتم! دستم را گرفت و گفت چند ساعت پیش در خیابان پیدا کردم. روی بیمه نامه،آدرس خانه تان را دیدم و کیف را آوردم خدمت تان. هر چه گشتم شماره تلفنی در کیف نبود که زودتر اطلاع دهم،با خودم گفتم شب،که از سر ِ کار دارم می روم خانه، بیاورم در منزل تان. مردی بود بلند بالا و شاید چهل ساله. چندین و چند بار از ایشان سپاسگزاری کردم و خواستم بیاید خانه،دست کم شربتی بخورد، نپذیرفت. گفتم حداقل برای شیرینی هم که شده پول درون کیف را بردار،باز هم نپذیرفت و گفت اصرار کنی ناراحت می شوم؛خداحافظی کرد و رفت.
2. بیست و پنج سال پیش،دوستم جلوی دوچرخه ام نشسته بود و سر ظهر تابستان،داشتیم سرازیری خیابان مان را پایین می رفتیم. به تختی خیابان که رسیدیم دور زدم که دوباره خیابان را بالا بیاییم. به یک باره،نوری به چشمم خورد. تند از دوچرخه پایین آمدم و رفتم به طرف "شی نورانی". دیدم انگشتر زرد درشت مردانه ای است و به احتمال زیاد باید طلا باشد. دوستم گفت من هم شریکم. گفتم خودم دیدم و پیدایش کردم؛ فقط مال خودم هست. آمدم خانه،دادمش به خواهر بزرگم و گفتم قایمش کن. دو سه ساعت بعد دوباره با دوستم رفتیم سر خیابان. شیرینی فروشی سر خیابان،روبروی مغازه اش،منبع آب یخی گذاشته بود. رفتم آب بخورم دیدم پیرمردی با ریش های سفید بلند- همانند درویشان- خسته و ناامیدانه،کنار منبع نشسته است. خواستم آب بخورم. گفت پسرم انگشتری پیدا نکردی؟ گفتم چه انگشتری؟ شروع کرد مشخصات انگشتر را گفتن. دیدم درست همانی است که پیدا کردم. کمی مکث کردم و با خودم کلنجار رفتم که بگویم یا نه؟ گفتم آره. رفتم انگشتر را برای اش آوردم.
3. یکی گفت تو نیکی می کن و در دجله انداز. دیگری گفت خوبی،خوبی می آورد. خوبی کنید خوبی زیاد می شود و خوبی خواهید دید. سومی گفت پس خوبی ها را هم بنویسید تا شنیده شوند و بسا که زیادتر شوند.
http://www.shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=15&pageno=20
مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص جامعه،13 مرداد 93
"شهریه مصوب آموزش و پرورش به هیچ عنوان با برنامه های اجرایی و فوق برنامه ما همخوانی ندارد. به عنوان مثال معلمان ریاضی این دبیرستان از بهترین اساتید رشته ریاضی هستند که بالاترین دستمزد را از ما دریافت می کنند. ما مجبوریم که چک شهریه مصوب را به هنگام ثبت نام از والدین دریافت کنیم. پس از مهر ماه انجمن اولیا و مربیان تشکیل جلسه می دهد و فهرست هزینه های تمام شده را در اختیار والدین قرار داده و از طریق انجمن اولیا و مربیان مابه التفاوت هزینه ها را در طول سال تحصیلی دریافت می کنیم."
سخنان بالا را چند روز پیش یکی از مدیران منطقه یک تهران در گفت و گو با خبرگزاری مهر بیان داشته است،و در واقع تآکیدی آشکار است که کارگزاران مدرسه های پولی (غیردولتی یا غیرانتفاعی) توجه چندانی به نرخ های مصوب آموزش و پرورش ندارند و هر کدام با توجه به شرایط خود،شهریه ی مدرسه شان را تعیین می کنند. آموزش و پرورش البته مدعی است که با این افزایش های بی حساب و کتاب برخورد می کند اما در عمل،یا سراسر،چنین برخوردی انجام نمی گیرد و یا اگر هم انجام می گیرد جدی و فراگیر نیست. در واقع می توان گفت که چه بسا خود آموزش و پرورش هم از این افزایش شهریه ها چندان ناراضی نیست و به نوعی سود می برد چرا که در حال حاضر،خود تبدیل به رقیبی برای مدرسه های پولی شده است. با افزایش شهریه ی مدرسه های پولی،مدرسه های هیآت امنایی،نمونه مردمی،سمپاد و ... نیز که در نام و عنوان دولتی اند ولی هر کدام به میزانی از مردم پول دریافت می کنند،آسان تر می توانند شهریه بگیرند و آن را افزایش دهند. هنگامی که یک مدرسه پولی،برای نمونه،در منطقه پنج تهران برای نام نویسی در سال نخست دبیرستان،نه میلیون تومان شهریه می گیرد روشن است که مدرسه هیآت امنایی همان منطقه که 600 - 500 هزار تومان دریافت می کند راحت تر می تواند دریافت شهریه را توجیه نماید و حتی در طول سال تحصیلی،به روش های گوناگون بر آن بیفزاید.
اما در سخنان این مدیر منطقه یک- که در بالا آورده شد- نکته ی درخور درنگ دیگری هم نهفته است. بیشتر مدرسه های پولی سراسر جهان،راز "کامیابی" خود را بهره گرفتن از آموزگاران برتر اعلام می نمایند. البته به امکانات و مدیریت علمی و نوآورانه خود نیز می بالند. اما کمتر به یک نکته مهم اشاره می کنند و آن هم "گزینش دانش آموز" است. مدرسه های پولی که پشتیبانان ثروتمندی دارند در همان سال های آغاز کار خود،چندان دل نگران شمار کم دانش آموزان خود نیستند و از همان آغاز،به روش های گوناگون- و از آن میان برگزاری آزمون های ورودی- دانش آموزان درسخوان و باهوش منطقه را جذب می کنند. البته به وضعیت فرهنگی خانواده ها نیز توجه دارند و از نام نویسی دانش آموزی که خانواده پرحاشیه دارد خودداری می کنند. ناگفته پیداست که در این رو،از مدرسه های دولتی منطقه،که ناگزیرند همه ی دانش آموزان محدوده ی خود را نام نویسی کنند و یا دیگر مدرسه های پولی ای که پشتیبانان آنچنان پول داری ندارند و برای پیشبرد کار خود،بایستی شمار دانش آموزان بالایی داشته باشند و چندان امکان گزینش نمی یابند،جلوتر می افتند. در میان آموزگاران،این سخن کمابیش فراگیری است که اگر مدرسه ای به راستی ادعای ارائه آموزش درست و حسابی را دارد باید بتواند با دانش آموزان معمولی از انجام چنین کاری برآید و نه با دانش آموزان گلچین شده. ارائه آموزش تئوریک و فرمولی خوب و یا حتی سطح بالا- و البته نه پرورشی همه جانبه،که با تمرکز بر سنجشگرانه اندیشی و اخلاق انسانی، شهروندی فراخور زندگی نوین بار بیاورد و بی گمان در همه ی مدرسه های ما غایب است - به دانش آموزان زرنگ و باهوش،و آنگاه نتیجه گرفتن در آزمون هایی همچون کنکور،چندان کار سخت و دشواری نیست و ارزش نازیدن ندارد!
http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=15&pageno=16
جعفر ابراهیمی،تارنمای کانون مدافعان حقوق کارگر
یکشنبه 12 مرداد ماه نتایج اولیه کنکور سراسری 1393 اعلام خواهد شد بیشترین ظرفیت پذیرش به مراکز و دانشگاههای پولی و خصوصی مانند پیام نور، غیرانتفاعی و شبانه تعلق دارد یعنی بهجرات میتوان گفت آموزش عالی در ایران خصوصی شده است و تنها ظرفیت محدودی به پذیرش در دوره روزانه تعلق دارد دستاندازی سیاستهای نئولیبرالیستی در زندگی مردم در راستای آموزش عالی موفق عمل نموده و حالا نوبت عرصه آموزش عمومی است تا توسط مافیای اقتصادی بلعیده شود و دولت بنفش روحانی در حال تسهیل این روند است.
یک سال از عمر دولت روحانی میگذرد او که ادعا میکرد قصد دارد از طریق آموزش عمومی و رایگان فاصله طبقاتی را کاهش (1) دهد اینک دولتش با جدیت تمام در پی الغای بقایای آموزش عمومی و رایگان است. دولت روحانی به حدی در این زمینه پیش رفته است که میتوان گفت آموزش عمومی در ایران به تعلیق درآمده است.
اگر از هزینههای چند ده میلیون تومانی برخی مدارس خصوصی که با عنوان غیرانتفاعی فعالیت مینمایند صرفنظر نماییم، دولت روحانی با ادامه سیاستهای دولت پیشین اخذ شهریه در مدارس سمپاد، شاهد و نمونه دولتی را مجاز میداند و به مدارس هیئتامنایی نیز اجازه داده است تا برای کلاسهای فوقبرنامه از والدین دانش آموزان پول دریافت نمایند. در مدارس دولتی عادی نیز مدیران به اشکال مختلف و تحت عنوان کمک به مدرسه از دانش آموزان پول میگیرند، در هنگام ثبتنام همواره والدین با این مشکل روبرو هستند که چرا باید جهت ثبتنام پول پرداخت نمایند در مواردی مدیران با عنوان پول کتاب یا بیمه، گرفتن پول را توجیه میکنند در طول سال تحصیلی این روند به به اشکال مختلف ادامه می یابد و والدین مجبور میشوند به هنگام گرفتن کارنامه ماهانه یا کارنامه امتحانات دیماه یا نهایی به مدرسه پول پرداخت نمایند. عدم نظارت و مشارکت جدی انجمن اولیا و مربیان در اداره مدرسه زمینههایی برای سوءاستفاده برخی مدیران را نیز فراهم نموده است در مواردی مشاهدهشده است که دانش آموزان حتی برای گرفتن گواهی اشتغال به تحصیل مجبور به پرداخت پول شدهاند.
در آموزشوپرورش ایران به همان مقدار که معلمان از سوی وزارتخانه و اداره کل حمایت نمیشوند مدیران مورد حمایت بالادستیها هستند و ممکن نیست مسوولین از نحوه اخذ پول در مدارس که در مواردی شبیه اخاذی است بیخبر باشند. اگر هیات رسیدگی به تخلفات اداری بخواهد به وضعیت مدیران خاطی رسیدگی نماید با انبوهی از پرونده روبرو خواهد شد ولی به نظر می رسد ارادهای برای برخورد با این مدیران وجود ندارد چرا که آنان برنامههای وزارتخانه را پیش میبرند.
دولت در طی سال تحصیلی گذشته برای پیشبرد برنامه خصوصیسازی آموزش عمومی تنها به اخذ شهریه بسنده نکرده است، بلکه سیاست های دیگری را نیز به صورت جدی دنبال کرده است. به عنوان نمونه چندی پیش علیاصغر فانی اعلام نمود برای تقویت بخش خصوصی، 500 هزار صندلی خالی مدارس غیرانتفاعی را خریداری خواهد کرد این در حالی است که وجود مدارس غیراستاندارد و فرسوده، عدم تأمین تجهیزات و امکانات آموزشی، عدم تخصیص اعتبار بهصورت عادلانه ، از مشکلات عمده مدارس دولتی است.
در اقدامی دیگر وزیر آموزش و پرورش به بهانه کمبود اعتبار و بودجه و به جای حل مشکلات به صورت ساختاری و تامین اعتبارات لازم اعلام نمود قصد دارد مدارس دولتی با موقعیت تجاری را به فروش برساند تا از محل اعتبار بدست آمده مدارس جدیدی احداث نماید. ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که عایدات این اقدام عجیب و کاسبکارانه مستقیم در راستای گسترش مدارس دولتی سرمایهگذاری شود.
عملکرد دولت در پولی نمودن آموزشوپرورش فقط به فروش زیرساختها محدود نمیشود در تابستان سال جاری والدین برای ثبتنام فرزندانشان برای درسهای افتاده در مدارس دولتی با مشکل روبرو شدهاند. مدیران مدارس طبق تعرفه وزارتخانه از دانشآموزان برای شرکت در کلاسهای فوقالعاده تابستانی پول دریافت میکنند. در مناطق حاشیهای و محروم که با تعداد بیشتری از دانش آموزان درس افتاده و با تعداد درس بیشتر روبرو هستیم، این دروس در مواردی به بالای 5 درس میرسد، اگر خانوادهای بخواهد فرزند خود را در کلیهی دروس افتاده ثبتنام نماید باید مبلغی معادل 200 هزار تومان پرداخت نماید. این مبلغ اگرچه برای عده محدودی پول پیتزای یک جمع دوستانه 5 نفری است اما برای خانوادههای کارگری و فرودست مبلغ زیادی است. من خود شاهد مادران و پدرانی بودهام که بعد از شنیدن مبلغ شهریه کلاسِ تابستان، از ثبتنام فرزندان خود منصرف شدهاند، دولت هر روز بیشتر از گذشته از ارائه خدمات عمومی سرباز میزند و هزینهها را به سبد خانوادهها تحمیل میکند.
نکته مهم دیگر بحث هدایت تحصیلی دانش آموزان خانوادههای کمدرآمد و کارگری است درصورتیکه دانشآموزان خانوادههای کمدرآمد نتوانند در پایه اول متوسطه درسهای افتاده خود را قبول شوند با همان شرایط مجبورند به پایه دوم بروند و احتمالاً در یکی از رشتههای کاردانش برای ادامه تحصیل هدایت میشوند تا به عنوان کارگران ارزان و باسواد نیروی کار بازار را تأمین نمایند. در همین نقطه است که نه تنها آموزش موجب کاهش شکاف طبقاتی نمیشود بلکه در راستای بازتولید ساختار طبقاتی نیز عمل میکند.
برنامهی خصوصیسازی آموزش عمومی به دولت محدود نمیشود بلکه کمیسیون آموزش مجلس مطالعات و برنامههایش را در همین راستا بهپیش میبرد بهعنوان مثال میتوان به گزارشی (2) که توسط دفتر مطالعات اجتماعی (گروه آموزشوپرورش) به درخواست رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تهیه شده است اشاره نمود، در این گزارش بعد از بررسی و ارزیابی عملکرد سازمان مدارس غیردولتی که بهوضوح ناکارآمدی آن را مشخص می کند، عمده پیشنهادها در راستای تسهیل نمودن روند سرمایهگذاری بخش خصوصی در حوزهی آموزش و برطرف نمودن تنگناهای قانونی و دادن مشوق به سرمایهگذاران است. اگرچه تهیهکننده گزارش میخواهد با الفاظی مانند مشارکت مردمی، خصوصیسازی مدارس را به حاشیه ببرد اما روح گزارش در راستای ایجاد یک آموزشوپرورش رقابتی مبتنی بر سود بیشتر است تا مشارکت مردم در عرصههای آموزشی.
بند 11 پیشنهادات این گزارش به مساله شفاف نبودن برنامهها و توسعه دورههای پیشدبستانی اشاره دارد و توصیه میکند موانع قانونی برطرف گردد و تسهیلات لازم به سرمایهگذاران در این حوزه اعطا شود. در همین راستا در ماه گذشته معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش مطرح نمود که آموزش و پرورش قصد دارد در آینده به اجباری نمودن دوره پیش دبستانی اقدام نماید، این در حالی است که آموزش و پرورش به لحاظ کالبدی و فضای مناسب و نیروی انسانی با مشکلات جدی روبرو است و با توجه به مشکلات موجود به نظر می رسد دولت با طرح مزبور به دنبال زمینهای برای ورود بخش خصوصی به آموزش عمومی در پایهایترین سطح آموزش است و در صورت اجرا، این طرح هزینههای زیادی به خانوادهها تحمیل خواهد کرد. (3)
در حالی در سال گذشته نسبت به خصوصسازی هر چه بیشتر آموزش عمومی اصرار داشته است که به نظر میرسد دولت در سایر عرصههای آموزشی هیچ برنامهی مشخصی برای ارائه به افکار عمومی و معلمان ندارد، دولت کارگزار بخش خصوصی در عرصه آموزش شده است.
زیرنویسها:
1- روحانی در مصاحبهای در 13 خرداد 92 با سایت آفتاب میگوید:
یکی از کارکردهای آموزشوپرورش باید مبارزه با شکاف طبقاتی باشد. دولت باید از طریق آموزشوپرورش رایگان شرایطی برای طبقات ضعیفتر فراهم کند که بتوانند ضعفهای خود در سرمایه اقتصادی یا اجتماعی را از طریق رشد در نظام آموزشی و کسب منزلتهای بهتر جبران کنند. حالا همین آموزشوپرورش خودش طبقاتی و عامل شکاف طبقاتی شده است. این نظام منافع گستردهای هم برای افراد و گروههای خاص دارد. اگر آموزشوپرورش اینهمه طبقاتی و ناکارآمد نبود، صنعت بزرگ کلاس کنکور شکل نمیگرفت تا خودش ادامه و عامل شکاف طبقاتی از طریق آموزش باشد.
برای مشاهده متن کامل مصاحبه به آدرس زیر مراجعه نمایید:
2- عنوان گزارش: سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی- مرداد 1392
3 – برای ارزیابی تأثیرات منفی این طرح، مصاحبه مهدی بهلولی را در آدرس زیر بخوانید:
http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=190087
http://aftabnews.ir/fa/news/196155
بن گرفت :
http://www.kanoonm.com/1412#more-1412
ایلنا : در حال حاضر تعداد درمانگاههای در نظر گرفته شده برای فرهنگیان کمتر از گذشته است/ خدمات دندانپزشکی نیز از مراکز عمومی حذف شده و تنها در مراکز ویژه آموزش و پرورش این خدمات ارائه میشود.
یک عضو کانون صنفی معلمان با اشاره به تغییر قرارداد بیمه طلائی فرهنگیان از بیمه «ایران» به بیمه «آتیه سازان حافظ» عنوان کرد که قدرت بیمه جدید کاهش یافته است.
«مهدی بهلولی» در گفتگو با خبرنگار ایلنا در مورد وضعیت بیمه طلائی فرهنگیان گفت: تا اواخر فروردین ماه سال ۹۳ قرار داد بیمه طلایی فرهنگیان با بیمه ایران ادامه داشت که پس از اتمام آن، این قرار داد تا پایان خرداد ماه نیز تمدید شد؛ اما از تیرماه سال جاری بیمه طلایی فرهنگیان با بیمه آتیه سازان حافظ شروع به همکاری کرد.
وی ادامه داد: از آغاز قرار داد بیمه آتیه سازان حافظ حدود دوماه به طول انجامید تا هولوگرامهای جدید دفترچههای بیمه فرهنگیان تهیه شود و در این دو ماه که حق بیمه از حقوق فرهنگیان کاسته میشد، بیمه آتیه سازان اعلام کرد که افراد تحت پوشش میتوانند به صورت آزاد از خدمات درمانی استفاده کنند و پس از آن با مراجعه به بیمه هزینههای خود را دریافت کنند.
بهلولی در مورد ارزیابی بیمه جدید افزود: هنوز برای ارزیابی بیمه آتیه سازان حافظ بسیار زود است اما بر اساس آنچه تاکنون مشخص شده قدرت بیمه ایران بیش از بیمه آتیه سازان حافظ به نظر میرسد.
این فعال صنفی معلمان بااشاره به اینکه مشکلات بیمه طلایی فرهنگیان تشدید شده است، اظهار کرد: در حال حاضر تعداد درمانگاههای در نظر گرفته شده برای فرهنگیان کمتر از گذشته شده؛ برای نمونه در منطقه ۵ تهران هیچ درمانگاهی برای خدمات دهی به افراد تحت پوشش بیمه طلائی فرهنگیان وجود ندارد.
وی ادامه داد: همچنین خدمات دندانپزشکی نیز از مراکز عمومی حذف شده و تنها در مراکز ویژه آموزش و پرورش این خدمات ارائه میشود، که سبب ازدحام جمعیت در این مراکز و مشکلات بسیار برای گرفتن وقت از پزشک شده است.
بهلولی همچنین به یکی دیگر از مشکلات بیمه طلائی فرهنگیان اشاره کرد و افزود: مبلغی که بیمه برای خدمات دندانپزشکی و خرید عینک در نظر گرفته، از ۴ سال گذشته تاکنون افزایشی نداشته است. در سال ۸۹ مبلغ ۲۰۰ هزارتومان برای خدمات دندانپزشکی و مبلغ ۵۰ هزارتومان برای خرید عینک تعیین شد که با وجود افزایش قیمتها این مبالغ همچنان ثابت مانده است.
این عضو کانون صنفی معلمان با اشاره به برخی معوقات وزارت آموزش و پرورش به فرهنگیان گفت: از سال ۹۱، آموزش و پرورش ۱۰ ماه از سهم بیمه خود یعنی مبلغی حدود ۳۰۰ هزار تومان برای هر نفر را به حدود یک میلیون فرهنگی و حداقل ۲ میلیون نفر از خانوادههای آنها بدهکار است که انتظار میرود دولت جدید این بدهی دولت دهم را به فرهنگیان پرداخت کند.
پایان پیام
http://ilna.ir/news/news.cfm?id=191516