افت بیشتر آموزش ریاضی با سال ششم دبستان

 

 مهدی بهلولی،دوماهنامه ی چشم انداز ایران،شماره 76،دی و بهمن ماه 1391

 افت و کیفیت پایین آموزش در همه ی پایه ها و مقاطع تحصیلی،از دبستان گرفته تا دانشگاه،پدیده ای انکار ناکردنی در سامانه های آموزشی ایران است،یعنی باید پذیرفت که روی هم رفته آموزش در ایران،کارکردهای بنیادین عمومی و تخصصی خود را،آنچنان که باید و شاید،ندارد. در درستی این سخن،البته به روش های گوناگون می شود استدلال نمود؛برای نمونه این که بیشتر نیروهای انسانی پرورش یافته ی این سامانه ها،از توانمندی های بایسته برخوردار نیستند و در گستره ی جامعه،زندگی و کار،نمی توانند انتظارهای گوناگون فرهنگی،اندیشگی،سیاسی،اقتصادی و ... را برآورده نمایند. یا روش دیگر،تمرکز بر خود فرآیند آموزش و نتیجه ی آزمون های تحصیلی است. شمار کودکانی هم که در سن آموزش اند اما از آن بی بهره اند- کودکان بازمانده از تحصیل- هم می تواند یکی دیگر از شاخص های نشانگر وضعیت آموزشی به شمار آید،به ویژه این که بخشی از ریشه های این پدیده افسوس برانگیز رو به رشد،به کیفیت پایین آموزش برمی گردد.

این نوشته اما،پیرامون وضعیت آموزش ریاضی در دبستان،و به ویژه آموزش ریاضی سال ششم می باشد،و ادعای اصلی آن این است که آموزش ریاضی در ایران- و در این جا در دبستان- آموزشی ناکارآمد و کم بار و بازده است و با افزوده شدن سال ششم به دوره ی دبستان،نه تنها بهبود نخواهد یافت بلکه به احتمال بسیار- به ویژه اگر شرایط کنونی ادامه یابد- بدتر نیزخواهد شد،که در نهایت به زیان آموزش ریاضی کشور خواهد انجامید.

آزمون های تیمز

آزمون های تیمز(TIMSS) شاید بهترین گواه شرایط نابسامان و ناامید کننده ی آموزش ریاضی در کشور باشند. تیمز،آزمون هایی جهانی اند که از سال 1995 هر چهار سال یک بار در برخی از کشورهای جهان- توسعه یابنده و توسعه یافته- برگزار می شود و میزان فراگیری دانش آموزان پایه های چهارم و هشتم را در دو درس ریاضی و علوم روشن می سازد. از هر کشور،به گونه ای تصادفی شماری از دانش آموزان برگزیده می شوند و از آنها آزمون به عمل می آورند. در جدول های زیر رتبه و میانگین نمره ی دانش آموزان ایرانی را در چهار آزمون تیمزمی بینیم :

جدول رتبه بندی دانش آموزان چهارم و سوم راهنمایی(هشتم) :

درس- پایه

رتبه ایران در تیمز 1995

رتبه ایران در تیمز 1999

رتبه ایران در تیمز 2003

رتبه ایران در تیمز 2007

ریاضی پایه چهارم

25م از 26 کشور

-

22م از 25 کشور

28م  از 36 کشور

علوم پایه چهارم

25م از 26 کشور

-

22م از 25 کشور

27م  از 36 کشور

ریاضی پایه هشتم

37م از 41 کشور

33م از 38 کشور

34 از 46 کشور

34 از 49 کشور

علوم پایه هشتم

38م از 41 کشور

31م از 38 کشور

31 از 46 کشور

29 از 49 کشور

جدول میانگین عملکرد دانش آموزان چهارم و سوم راهنمایی(هشتم) :

درس- پایه

میانگین نمره ایران به میانگین جهانی در سال 1995

میانگین نمره ایران به میانگین جهانی در سال 1999

میانگین نمره ایران به میانگین جهانی در سال 2003

میانگین نمره ایران به میانگین جهانی در سال 2007

ریاضی پایه چهارم

387 به 520

-

389 به 495

402 به 500

علوم پایه چهارم

380 به 501

-

414 به 489

436 به 500

ریاضی پایه هشتم

418 به 519

422 به 487

411 به 467

403 به 500

علوم پایه هشتم

463 به 516

448 به 488

453 به 474

459 به 500

با نگاهی به جدول بالا،روشن می شود که ایران،هم در رتبه و هم در میانگین،به هیچ رو جایگاه درخوری ندارد و حتی برای نمونه در سال 2007 ریاضی پایه چهارم دبستان 98 نمره از میانگین جهانی کمتر است. بد نیست یادآوری کنیم که بسیاری از کارگزاران فرادست آموزشی ایران،به هنگام سخن گفتن از وضعیت آموزشی ایران،رتبه های دانش آموزان المپیادی کشور را نمونه می آورند،در حالی که المپیاد و نتایج آن،به هیچ رو نمی تواند شاخص درست ارزیابی وضعیت آموزش کشور به شمار رود. دانش آموزان المپیادی،از میان بسیاری از دانش آموزان برتر کشور برگزیده می شوند و با آموزش های ویژه،آماده ی آزمون های جهانی می گردند. از این رو،نتیجه ی المپیاد نمی تواند نشانگر چیزی باشد که در پهنه ی آموزش ایران می گذرد.

اما آزمون های تیمز را تجربه آموزگاران و آزمون های داخلی کشور هم تآیید می کند. کافی است که در یک نشست هم اندیشی آموزگاران ریاضی شرکت کنید و به سخنانی که آموزگاران بر زبان می آورند،گوش فرا دهید،آن گاه متوجه خواهید شد که وضعیت آموزش ریاضی در ایران چگونه است و با آزمون های تیمز هماهنگ می باشد یانه. یکی از پایه هایی که افت ریاضی در آن بسیار نمایان است سال نخست دبیرستان می باشد. به جرآت می توان گفت که میانگین کشوری شمار قبولی ریاضی در هر کلاس 35 نفره ی این پایه،در بهترین حالت ده نفر است. در بسیاری از دبیرستان های 500- 400 نفره ی تهران،با 8- 7 کلاس اول دبیرستان،به زور می توان یک کلاس سی – چهل نفره ی دوم ریاضی تشکیل داد. و شاید هم به همین دلیل باشد که از سال تحصیلی 91-90 ،از بیخ و بن،امکان رفوزه شدن دانش آموزان را در این پایه برداشتند- همان پاک کردن صورت مسآله به جای حل آن- تا این آمار نگران کننده و افسوس برانگیز،و این افت آموزشی،به گونه ای پوشیده و پنهان شود. یعنی از سال گذشته قرار بر این شد که به جز خرداد و شهریور،چندین بار دیگر از دانش آموزان آزمون گرفته شود تا به گونه ای قبول گردند!

آسیب شناسی آموزش ریاضی در ایران و ارائه راهکار

 از هدف های مهم آموزش ریاضی در دبستان می توان به این موارد اشاره کرد : تخمین یا تقریب عددی- اندازه گیری و استفاده از ابزار ساده- الگویابی،یش بینی و مدل سازی- استفاده از نمودار ها و شهود هندسی- کشف و استدلال- فرضیه سازی- شمارش- محاسبات عددی  و عملیات ذهنی- حل  مسئله. گرچه "ریاضی اندیشی و ریاضی ورزی" بیشتر پیرامون مدل سازی و حل مساله می چرخد و شاید بتوان گفت هسته ی بنیادین "ریاضی"،همین حل مساله و الگویابی است؛که متآسفانه بیشترین کمبود و کاستی آموزش ریاضی ما نیز در همین جا خود را نشان می دهد.   

 در آسیب شناسی آموزش ریاضی در ایران،آنچه بسیار شنیده می شود شیوه ی آموزش نادرست ریاضی در کشور است. گرچه در چند سال گذشته،تلاش هایی شده و همچنان می شود که شیوه های آموزش سنتی که بر پایه ی سخنرانی آموزگار و گوش سپردن دانش آموز است،دچار دگرگونی هایی شود و روش هایی به کار رود که در آنها،دانش آموز کنشمندانه با کلاس درس برخورد می کند و آموزگار بیشتر نقش راهنما را به عهده می گیرد.

افزون بر این آموزگار- محوری،می توان از دلیل های دیگری هم نام برد. برای نمونه این که  در برخی از کلاس های درس ریاضی "بیشتر به نکته های امتحانی توجه می شود که در این صورت،دانش آموزان ریاضیات را سطحی یاد می گیرند و چیزی از اندیشه ی ریاضی باقی نمی ماند. در حال و هوای آماده شدن برای آزمون،مفاهیم و مطالب اصلی و بنیانی ریاضیات کنار می روند. آموزگار در این روش ها،اساسی ترین موضوع ها را،به درد نخور می داند و شتابان خود را به یاد دادن  روش های حل مسائل امتحانی می رساند...  برخی از روش های مورد استفاده در مدارس ما،آنچنان  هستند که گویی ذهن دانش آموزان را لوح سفید می پندارند در حالی که آن ها هرگز ایده ها را زمانی که آموزگاران آن ها را نمایش می دهند،جذب نمی کنند.در عوض،دانش آموزان،آفرینندگان دانش خویش اند. باید آنها را با ایده های نوین روبرو ساخت،به تلاش برای جفت و جور کردن آن ها با شبکه های موجود ذهنی خود و چالش با ایده های خود و دیگران تشویق کرد که در روش های قدیمی میسر نمی شود."*

 به هر رو،آنچه روشن است و به نزد همگان پذیرفته،این است که دانش آموزان ما در دوره ی دبستان کمتر دوستدار ریاضی بار می آیند و اغلب اگر هم نمره ی خوبی از ریاضیات دبستانی در کارنامه ی خویش دارند،از سر انگیزه و دوست داشتن به ریاضیات نمی باشد. یکی از دلیل های مهم دیگر این کم انگیزگی- که از زبان کارشناسان آموزش ریاضی بسیار شنیده می شود- پیشینه ی تحصیلی آموزگاران دبستان می باشد،که درصد چشم گیری از آنها،خود در رشته های علوم انسانی درس خوانده اند و از شور و شوق درونی ریاضی ورزیدن،کم بهره اند. از این رو گهگاه شنیده می شود که برای بهبود وضعیت ریاضی،باید در مقطع دبستان،از کارشناسان ریاضی یاری گرفت. برای نمونه دکتر رجب زاده،عضو هیات علمی دانشکده علوم ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد می گوید : "آموزش و پرورش می تواند مدرسینی که دارای تحصیلات عالی هستند در مقطع دبستان استخدام کند تا مشکلات یادگیری ریاضی از پایه رفع شود." و یا دکتر جلال الدین ایزدیان،رئیس دانشکده علوم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد می نویسد : "از مهم ترین وظایف مسئولین،گزینش دبیران خوب ریاضی در مقاطع ابتدایی و راهنمایی و فراهم کردن زمینه هایی برای برگزاری سمینارها و ارائه مقالات کوچک بوسیله دانش آموزان است تا علوم پایه و کاربرد ریاضیات در زندگی اجتماعی و علمی شناخته شود." علی رجالی از دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی اصفهان و خانه ریاضیات اصفهان نیز بر این باور است که "تنها راه ایجاد علاقه به علوم و ریاضی در فرزندان،از طریق معلمانی است که نه فقط به رشته خود علاقه دارند،بلکه به اصول خود اعتقاد دارند و آموزش‌های حرفه‌ای مناسب دیده‌اند تا بتوانند معلمانی باشند که این موضوعات را خوب تدریس کنند." در برخی تجربه های جهانی نیز،می توان این نگاه به جایگاه ویژه ی آموزگاران را دید. در همان آزمون های تیمز،پاره ای کشورها،پس از نتیجه ی ضعیف دانش آموزانشان در ریاضی،با ارزیابی شکست،به نقش کلیدی آموزگار رسیدند. دکتر کیامنش،برگزارکننده ی دو دوره ی نخست آزمون های تیمز در ایران،می نویسد : " نروژ وقتى دید نظام آموزشى،انتظارات را در زمینه درس ریاضى برآورده نمى کند،با تحقیقاتى متوجه شد خود معلمان ریاضیاتشان خوب نیست و در نتیجه به دروس ریاضى تربیت معلم افزود."

من البته نمی خواهم مشکل آموزش ریاضی را در دانش ناتخصصی برخی از آموزگاران دبستان خلاصه کنم- پیش از این هم از دلایل دیگر گفتم- و این را هم می دانم که پاره ای از این عزیزان،هم نیک به مفاهیم ریاضی آشنایند و هم در آموزش،از جان و دل مایه می گذارند،اما با توجه به سخنان بالا،که نمونه ای است از دیدگاه های دست اندرکاران آموزشی،که بسیار گفته و شنیده می شود،نمی توانم شگفتی و تآسف خودم را پنهان سازم هنگامی که می شنوم ریاضی سال ششم را،البته در کنار 9 درس دیگر،مانند فارسی،علوم تجربی،مطالعات اجتماعی،دینی،قرآن،کار و فناوری،تفکر و پژوهش،در سال آینده گویا قرار است که یک تنه،یک آموزگار،آموزش دهد! ریاضی ششم دبستان،کتابی است با درون مایه ای میان پنجم دبستان و اول راهنمایی سال های پیش،اما از نظر کیفیت،به ویژه در فصل های 1،2،4،6  که به آموزش کسرها،عددهای اعشاری،درصد و نسبت و تناسب می پردازند- یعنی همان حل مسآله و الگویابی- به کتاب سال اول راهنمایی نزدیک تر است. از دید من،به عنوان یک آموزگار ریاضی،کتاب ریاضی سال ششم،کتابی است که باید از سوی یک آموزگار ریاضی تدریس شود و من با شناختی که از برخی آموزگاران دبستان دارم و از سر گفت و گوهایی که با برخی از آنها داشته ام- به ویژه در دو- سه ماه گذشته،و با آنانی که در تابستان گذشته، دوره ی یک ماهه ی آمادگی را برای تدریس کلاس ششم گذرانده اند- بر این باورم که به هیچ رو درست نیست که آموزش این درس را از آموزگار ریاضی اول راهنمایی بگیریم و به آموزگاران دبستان بسپاریم؛گرچه آنگونه که در بالا گفتم بی گمان برخی از آموزگاران با انگیزه و کارکشته ی دبستان،توانمندی این کار را دارند. پیگیری و گسترش شیوه ی آموزش ریاضی نوین- که چندین سال است از آن سخن ها می رود و در برخی کتاب های درسی تازه ی دبیرستان نیز نمود یافته است- با این سیاست که آموزگاران پنجم،ریاضی ششم را آموزش دهند،ناهمساز می نماید. در روش نوین،آموزش ریاضی،با به میان کشیدن پرسش،آغاز می شود و آموزگار باید،از آنچنان آگاهی ای برخوردار باشد که بحث را به درستی به پیش ببرد،پاسخ های درست و نادرست شاگردان را به گفت و گو بگذارد و شماری دیگر از شیوه های گوناگون پاسخ گویی را به دانش آموزان یادآور شود. ناگفته پیداست که در این روش،آموزشگر بایستی از توانمندی بالای علمی برخوردار باشد تا بتواند درست از انجام کار برآید. پس به هیچ رو نمی توان گفت که هم اکنون،آموزگاران پنجم،با یک دوره ی فشرده در ده درس- برای ریاضی دو،سه روز- توانسته اند به چنین آمادگی و توانایی دست یابند؛بگذریم که برابر پاره ای شنیده ها،گویا برخی از آنها چندان هم راضی به این کار نبوده و به گونه ای،به ناگزیر در این دوره شرکت نموده اند و یا این که برخی از شرکت کنندگان،آموزگاران پایه های سوم و چهارم بوده اند.

 من بر این باورم که جامعه ریاضی کشور،نباید در برابر این تصمیم گیری شتابزده و ناکارشناسانه خاموش بنشیند. به راستی جا دارد و بایسته است که استادان و آموزگاران ریاضی،و انجمن های علمی آنها در سرتاسر کشور،به بررسی این دگرگونی نوین در آموزش ریاضی دبستان بپردازند و دیدگاه های خویش را منتشر نمایند تا این رویداد از زاویه های گوناگون وارسی شود و چنانچه نادرستی آن پذیرفته گردد،هر چه زودتر،راهکاری درخور،اندیشیده شود.

* بهبود وضعیت آموزش ریاضی و چالش های پیش روی روش های یاد دهی و یاد گیری ریاضی(در دوره ی ابتدایی(  مقاله ارایه شده در نهمین کنفرانس آموزش ریاضی ایران،زاهدان 1386،امیر عباس ریحانکار

ادامه مطلب ...

داستان هوشمندسازی مدرسه ها

 

 مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،14/11/91

(این یادداشت در روزنامه متآسفانه با اندکی حذف چاپ گردید.)

هوشمندسازی مدرسه های ایران،که در این چند ساله،بسیار از آن گفته و شنیده می شود ما را به یاد داستان کهنه ی برخورد  ایرانیان با فن آوری غربی می اندازد : همان که ابزار فن را بخریم و بیاوریم و آن را در فرهنگی بنشانیم به دور از آنچه که در آن زاده شده،رشد یافته و رشد می یابد. از سال 85 که هوشمندسازی مدرسه ها آغاز گردید و به ویژه در این دو- سه ساله ی گذشته،شاید کمتر هفته و یا حتی روزی سپری شده باشد که یکی از کارگزاران آموزش و پرورش،درباره ی این برنامه،سخنی نگفته و بر انجام و اجرای آن پای نفشرده باشد. از آغاز سال 91 نیز تاکنون، آنگونه که اعلام گردیده،گویا پیرامون هفت هزار مدرسه هوشمند شده است- البته بگذریم که این مدرسه ها،تا چه اندازه ای هوشمند شده اند. اما آنچه از سخنان فرادستان و برنامه ریزان آموزشی برمی آید،و برابر آنچه که تاکنون انجام گرفته،هوشمندسازی مدرسه،یعنی تنها ورود رایانه و اینترنت به مدرسه. یعنی در آموزش به جای به کارگیری گچ و تخته سیاه و کتاب و دفتر کاغذی،رایانه و تخته ی الکترونیکی و تبلت و ... به کار رود،همچنین درون مایه ی کتاب های درسی نیز،با اسلاید(پاورپوینت)،واژه نگار و صفحات گسترده،در دست دانش آموز و آموزگار قرار گیرد. روشن است که خود این کارها هم چیز کمی نیست و هم مدیریت درست می خواهد و هم بودجه ای فراخور. در همه ی مدرسه های هوشمند کنونی هم،همه ی این کارها انجام نپذیرفته،و برخی از آنها با گذاشتن چند لپ تاپ در برخی کلاس ها و نصب چند تخته ی الکترونیکی،شده اند مدرسه ی هوشمند. اما آنگونه که دریافت می شود،معنا و برداشت هوشمندسازی مدرسه به نزد کاربدستان را،بایستی پیرامون همین دگرگونی سخت افزاری آموزش جست و جو نمود. خود واژه ی smart انگلیسی،که به هوشمند فارسی برگردان گردیده نیز،افزون بر هوشمند و باهوش و زیرک،معنای شیک و مد روز را هم می دهد. از این رو چنین انگاشته می شود که به نزد کارگزاران آموزشی کنونی،مدرسه ی هوشمند یعنی مدرسه ی  شیک و تر و تمیز!

 اما آنگونه که برخی کارشناسان آموزشی می گویند تنها ورود فن آوری های نوین به مدرسه،نمی تواند دستاورد چشمگیری در پی آورد : " اگر فرهنگ یاددهی و یادگیری در نظام آموزشی دگرگونی نپذیرد،ورود فن آوری اطلاعاتی،نه تنها تحولی ایجاد نخواهد کرد،بلکه به تقویت سنت های محافظه کارانه ی آموزشی خواهد انجامید. از این رو،دگرگونی در مدرسه ی سنتی به سوی مدرسه ی هوشمند،نیازمند دگرگونی در نظام آموزش و پرورش کشور می باشد."(مدارس هوشمند ایرانی،مدارس فردا،شماره 7) در واقع،نکته ی اصلی در هوشمندسازی مدرسه ها،و البته چشم اسفندیار آن،همین است که اگر با دسته ای از دگرگونی های راستین مدیریتی- آموزشی همراه نباشد و نگردد،بی گمان در افزایش کیفیت آموزشی،کارگر نخواهد افتاد. با نگرش به این سخنان،مدرسه ی هوشمند،آموزشگاهی است که به توان و هوش دانش آموز و آموزگار و مدیر،باور دارد و به آن ارج می نهد. مدرسه ی هوشمند،با هوش و اندیشه ی همه ی دست اندرکارانش به پیش می رود،یعنی هوشمندی راستین،خود- سامانی و خود- رهبری است. هوشمندی،با سامانه ی بسته و متمرکز جور در نمی آید. هنگامی که در فرآیند آموزش مدرسه ی هوشمند،نقش دانش آموز و آموزگار دگرگون می گردد و  دانش آموز،به آسانی می تواند از منبع های گوناگون بهره مند گردد و بیش از آن که دریافت کننده ی صرف دانش از آموزگار باشد کنشمند می شود و در فرآیند آموزش،درگیر می شود و نقش می آفریند،و آموزگار هم بیشتر،نقش یک راهنما را برعهده می گیرد و یاری رسان دانش آموز می شود در پژوهش،آنگاه چگونه می توان انتظار داشت که آموزشگاه،تنها اجراکننده ی دقیق بخشنامه های وزارتی و منطقه ای باشد و بماند؟ آموزشگاه هوشمند،بی گمان با آموزشگاه سنتی "گوشمند" یکسان نیست و نخواهد بود،این دو،از فرآیندهای مدیریتی،یاددهی- یادگیری و ارزشیابی های گوناگون برخوردارند و بنابراین به دو گونه ساختار آموزشی هم نیازمندند.

 پس می توان از مدرسه ی هوشمند،دو برداشت داشت . یکی مدرسه ای با ابزاری شیک و به روز،اما با درون مایه و فرهنگ آموزشی- مدیریتی بسته و سنتی،که مانند گذشته و با همان شیوه های پیشین آموزشی آموزگار- محور،به انتقال دانش می پردازد،ولی در این انتقال دانش،از ابزار نوین رایانه ای هم بهره می گیرد. یکی هم مدرسه ای خود رهبر،با فرهنگ آموزشی – مدیریتی باز و دموکراتیک،که در آن مفهوم و معنای آموزش،تنها انتقال دانش نیست و بیشتر بر گرد پژوهش می چرخد. آنچه که در زبان کارگزاران آموزشی روان است و با شیوه ی مدیریتی شان سخت همخوان،همان برداشت نخست است؛که بی گمان دستآورد چندانی نخواهد داشت. اما آنچه که هوشمندسازی راستین می نماید و به هیچ رو نه سخنی از آن می رود و نه نشانه ای از آن دیده می شود،برداشت دوم است. در همین راستاست که می بینیم هوشمندسازی مدرسه ها،به نزد وزیر- با همه ی تآکید زبانی ای که بر آن می نماید- کاری فوق برنامه به شمار می آید،که هزینه ی آن را بایستی خانواده ها بپذیرند: " دریافت پول برای هوشمندسازی مدارس در صورتی که برای برنامه های فوق برنامه باشد بلامانع است و مدیران می‌توانند هزینه های لازم را از اولیا دریافت کنند...‌گاهی در این کلاسهای فوق برنامه،معلمان می‌خواهند از روشهای تدریس مدرن استفاده کنند و مدیران ناچار به هوشمندسازی کلاس‌ها و دریافت پول از اولیا هستند...هر اقدامی که به ارتقاء کیفیت کلاس و مدرسه کمک کند به عنوان فوق برنامه‌ها حساب شده و هوشمدسازی نیز از این قاعده مستثنی نیست."  از سوی دیگر،برداشت دوم از هوشمند سازی،معنای سواد و آموزش را دگرگون می سازد و کاربست رایانه و فن آوری های نوین را،ضرورت آموزش و پرورش به روز و کارآمد به شمار می آورد. در پرتو این بحث،اصل سی ام قانون اساسی  :"دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ی ملت تا پایان دوره ی متوسطه فراهم سازد" نیز می تواند تفسیری دیگر بیابد. اگر با ورود به دوران رسانه ها و رایانه ها،هم شیوه و ابزار آموزش و هم هدف آن،دستخوش دگرگونی می شود،هوشمندسازی مدرسه ها نیز،از وظایف مهم و قانونی دولت به شمار خواهد رفت که بایستی رایگان انجام دهد. 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=238&pageno=7

ادامه مطلب ...

طرح جدیدتر برای طرح جدید اما شکست‌خورده تغییر نظام آموزش‌وپرورش

 

گزارشی از روزنامه بهار،14/11/9 

 محمود احمدی‌نژاد تحول در نظام آموزش‌وپرورش را برنامه‌ای ملی اعلام کرد که همه ملت‌ باید برای آن بسیج شوند. سخنان او در حالی است که همزمان وزارت آموزش‌وپرورش اعلام کرده نظام آموزشی کشور در سال تحصیلی آینده باز هم تغییر می‌کند این بار از 3-3-6 به 3-3-3-3. به گزارش بهار، معلمان و دانش‌آموزان هنوز از پیچ‌وخم‌های شش‌ساله‌شدن دوره آموزش ابتدایی در ایران عبور نکرده‌اند که وزارت آموزش‌وپرورش اعلام کرده از سال تحصیلی آینده طرح جدیدی درمیاندازد و آن تقسیم دوره شش‌ساله ابتدایی به دو دوره سه ساله است، سخنانی که احتمالا موج جدیدی از انتقادات را متوجه وزیر آموزش‌وپرورش خواهد کرد که پیش از این‌ بارها به دلیل اجرای شتابزده طرح‌ها مورد انتقاد قرار گرفته است. دیروز در مراسم افتتاح از پروژه‌های آموزشی و پیش از این‌که انتقادها آغاز شود، رییس‌جمهوری به پشتیبانی از وزیرش بلند شد و گفت: «پیشرفت کارها در آموزش‌وپرورش خوب است اما تغییر و تحول در آموزش‌وپرورش کار یک وزارتخانه نیست بلکه محور آموزش‌وپرورش است اما همه ملت، استادان، دانشگاهیان و رسانه‌ها باید بسیج شوند. فرزندان ما باید قله‌های علم بشری را هدف قرار دهند.» حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌وپرورش که در حضور احمدی‌نژاد سخن می‌گفت از این هم فراتر رفت و اقدامات دولت دهم در حوزه آموزش‌وپرورش و مدرسه‌سازی را «رنسانسی» خواند که نتایج آن 10 سال بعد روشن می‌شود. سخنان اخیر حاجی‌بابایی و رییس‌جمهوری درباره تحول در نظام آموزشی کشور در حالی است که وزارت آموزش‌وپرورش یکی از چالش‌برانگیزترین وزارتخانه‌های دولت دهم بوده است، آن‌قدر که نمایندگان مجلس به دفعات وزیر را تا آستانه استیضاح برده و برگردانده‍‌اند. از آتش‌سوزی مکرر بخاری‌های نفتی در مدارس و واژگون شدن مرتب اتوبوس‌های راهیان نور و اعتراض معلمان در پرداخت با تاخیر مطالبتشان گرفته تا اجرای طرح تحول آموزشی در مدارس که به طرح 3-3-6 (شش‌سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و سه سال دبیرستان) معروف است. طرحی که با اصرار حاجی‌بابایی اجرا شد. فاطمه قربان، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش‌وپرورش دیروز از آغاز اجرای طرح دو دوره سه‌ساله ابتدایی در مدارس کشور (3-3) از سال تحصیلی آینده خبر داده و گفته است که این طرح در 30‌درصد از مدارس ابتدایی کشور اجرا می‌شود. براساس این طرح، دانش‌آموزان اول تا سوم ابتدایی به یک دوره و از چهارم تا ششم ابتدایی نیز به یک دوره دیگر تقسیم می‌شوند و مقرر شده با ساماندهی فضا و نیروی انسانی، مدارس جداگانه‌ای برای این دانش‌آموزان تعریف شود. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش در عین حال تاکید کرده این طرح هم در ادامه طرح 3-3-6 اجرا می‌شود. طرحی که از نگاه منتقدان شتابزده و بدون فراهم کردن زیرساخت‌ها و آموزش کافی معلمان اجرا شده و مشکلات متعددی را در ساختار نظام آموزشی ایجاد کرده است. آن‌ها می‌گویند تقسیم دوره شش‌ساله ابتدایی به دو دوره سه‌ساله به معنای شکست خوردن این طرح و عقب‌نشینی آموزش‌وپرورش در اجرای آن است. علی عباسپورتهرانی، رییس کمیسیون آموزش مجلس ششم، با بیان این‌که در سند جامع تحول آموزش‌وپرورش نظام آموزشی در چهار دوره سه‌ساله دیده شده، به بهار گفت: در هیچ مقطعی در شورای‌عالی فرهنگی اجرای نظام 3-3-6 به تصویب نرسید و اقدام آموزش‌وپرورش برای اجرای عجولانه این طرح مشکلاتی ایجاد کرد و الان هم برای تبدیل نظام آموزشی فعلی به چهار دوره سه‌ساله باز هم شاهد عملکرد عجولانه وزارت آموزش‌وپرورش هستیم و این‌ها پس از این‌که از اجرای طرح شش‌ساله کردن دوره آموزش‌وپرورش نتیجه نگرفتند حالا می‌خواهند این طرح را اجرا کنند و نتیجه این برنامه‌های شتابزده نگرانی و دلسردی خانواده‌ها و سرگردانی معلمان و مشکلات بیشتر برای نظام آموزشی است. چنان‌که عباسپور می‌گوید، اجرای این طرح یعنی تقسیم دوره ابتدایی به دو دوره سه‌ساله نیازمند جدا‌سازی دانش‌آموزان در فضاهای آموزشی و مدارس جداگانه است در حالی که اکنون چنین امکانی در مدارس وجود ندارد. بنا به گفته مسئولان آموزش‌وپرورش برنامه‌های جدید برای نظام آموزشی مقطع ابتدایی تنها در بخشی از مدارس کشور اجرا می‌شود که این موضوع هم مورد انتقاد کارشناسان است. به گفته عباسپورتهرانی، این‌که ‌درصدی از آموزش‌وپرورش را با یک نظام جدیدی و بخشی را با نظام دیگری آموزش دهیم مشکلات جدیدی ایجاد می‌کند. از سوی دیگر افرادی چون مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران، با اشاره به مشکلاتی که با اجرای طرح 3-3-6 در مدارس به وجود آمده به بهار گفت: همه مشکلاتی که منتقدان در اجرای طرح 3-3-6 پیش‌بینی کرده بودند الان خود را نشان داده از جمله این‌که دانش‌آموزان سال ششم در کنار دانش‌آموزان سال اول قرار گرفتند و این موضوع مشکلاتی را ایجاد کرده به همین دلیل هم هفته گذشته گفتند می‌خواهند زنگ تفریح دانش‌آموزان اول تا سوم را از دانش‌آموزان چهار تا ششم جدا کنند. او با بیان این‌که طرح جدید آموزش‌وپرورش به معنای شکست خوردن طرح 3-3-6 است و حالا که دانش‌آموزان به دلیل اجرای این طرح دچار افت آموزشی شدهاند می‌خواهند دوباره آن را تغییر دهند، گفت: آقای وزیر پارسال در پاسخ به منتقدان گفتند که این طرح در 123 کشور در حال اجرا است البته ما هرچه در سیستم‌های کشورهای دارای نظام پیشرفته آموزشی گشتیم مصداقی در این زمینه پیدا نکردیم اما اگر همین‌طور بوده که آقای وزیر گفتند حالا پس چرا می‌خواهند عوض کنند؟ یکی از نتایج ملموس شش‌ساله‌شدن دوره آموزش ابتدایی، شلوغ شدن دبستان‌ها بود در حالی که تعداد زیادی از کلاس‌های مقطع اول راهنمایی پس از اجرای این طرح خالی ماندند. از سوی دیگر هر چند که حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌وپرورش که مصرانه از اجرای طرح 3-3-6 دفاع می‌کرد و می‌گفت این طرح نتیجه هفت‌سال مطالعه 500 پژوهشگر حوزه و دانشگاه است اما اجرایی‌شدن آن در مدارس پرسشهای زیادی را متوجه آقای وزیر کرد از جمله «اختلاف سنی، جسمی، روحی و روانی زیاد بین پایه‌های ابتدایی، پایه اول تا پایه ششم»، «مشکلات توانایی آموزگاران ابتدایی برای آموزش تعداد متنوع کتاب‌های درسی» و «پیش‌بینی‌نشدن امکانات مورد نیاز چون رایانه برای تدریس درس‌هایی چون کتاب و کامپیوتر». در عین حال یکی از فرهنگیان شاغل در مدارس تهران که از مدافعان طرح شش‌ساله‌شدن دوره ابتدایی به دلیل توجه بیشتر به موضوع خلاقیت دانش‌آموزان است، به بهار گفت: این طرح به صورت یک‌باره وارد آموزش‌وپرورش شد و علامت سوال بزرگی برای همه ما ایجاد کرد. مشکل دیگر این‌که کتاب را دقیقا با بچه‌ها دریافت کردیم، اگر همزمان با همان دوره‌ها می‌دادند خیلی بهتر بود. من معتقدم اگر همراهی معلمان نبود طرح صددرصد با شکست مواجه می‌شد و اگر هنوز این طرح سرپا است به دلیل صبوری معلمان بوده است.

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/91/11/14/13

ادامه مطلب ...

نامه ی کانون صنفی معلمان ایران به دوماه نامه ی"چشم انداز ایران"

 

 نامه ی کانون صنفی معلمان ایران به دوماه نامه ی "چشم انداز ایران" منتشر شده در شمار ی 76،دی و بهمن 1391                                                    

                      به نام خداوند جان و خرد

بسیاری از اندیشمندان،جهان کنونی را دهکده ای کوچک شده در روزگار انفجار اطلاعات می دانند که در آن پیچیدگی و آشفتگیِ داده های اجتماعی،سیاسی،علمی و ... موجب پریشانی اندیشه هاست. بر کسی پوشیده نیست که بخشی از این پیچیدگی و پریشانی، پیامد پیشرفت های باور نکردنی ابزارهای رسانه ای صوتی و تصویری و مجازی است. در این دریای مواج و هراس آورِ اطلاعات،رسانه های سنتی مانند کتاب،مجله و کم و بیش روزنامه ها به دلیل پردازش داده ها،ورزِ اندیشه ها و ژرفا بخشی به دانسته ها،توانسته اند خود را در زندگی انسان کنونی حفظ کرده و روان های تشنه و حقیقت یابِ جوینگان را سیراب کنند.

 در فضای رسانه های نوشتاری،سخت گیری های برخی فرادستان از سویی و کج سلیقگی مخاطبان از سویِ دیگر،از ایفای نقش مناسب و دگرگونی های عمیقِ فرهنگی- اجتماعی بسیاری از آنها جلو گیری کرده است. در روزگاری که نشریه ها به هر شیوه ای و با طرح موضوعات همه پسند،به دنبال جذب مخاطب و پیامدهای مالی افزون تر می باشند، اثرگذار بودن و ماندن، کاری بس دشوار،پر سنگلاخ و ناهموار است. در این میان شاید شمار اندکی از نشریات،با سرسختیِ متعهدانه،بر آگاهی رسانی و روشنایی بخشی به اندیشه ها،پای می فشارند و ناگفته پیداست که هزینه هایی هم پرداخت می نمایند. این سرسختی در پیگیری و پافشاری،ریشه ای جز دلسوزی و راست کرداری مدیران ندارد،چرا که هم رنگی با جماعت بسیار کم خطر،آسان و پر فایده است.

    اما بی گمان یکی از نشریه های مستقل و آگاه به رسالت مطبوعاتی، "چشم انداز ایران" به مدیریت جناب "مهندس لطف الله میثمی" است. این "دو ماهنامه" وزین،نقش راهبردی خویش را در آشفته بازار سیاست و فرهنگ،به خوبی بازی کرده و با بیان حساس ترین موضوعاتِ سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و ... کاری می کند که بی گمان از هر نشریه ی مستقلی بر نمی آید. برای نمونه می توان به بررسی رویدادهای دهه شصت در چند شماره،ویژه نامه کردستان،وارسی رخدادهای هجده تیر،ریشه های پنهان کودتای سال 32 و سرنوشت غم انگیز دکتر مصدق،روسپی گری بعنوان یک بیماری اجتماعی و ... اشاره نمود. در شرایطی که سطح تحمل در مسئولان بسیار پایین است و سالهاست که هر یک از موضوعات یاد شده به تنهایی می تواند پیامدهای ناگواری برای یک رسانه و دست اندکاران آن در پی داشته باشد"چشم انداز ایران" توانسته است با بررسی موضوع از زاویه های گوناگون،مخاطبان را به داوری نشانده و در این زمینه ها  ذهن ها را روشنایی بخشد. این ویژگی ها ما را بر آن می دارد که صادقانه سپاس گزاری و تبریک خود را از تلاش های بی دریغ همه دست اندرکاران این مجله وزین،به ویژه مدیریت هشیارانه ی جناب"مهندس لطف الله میثمی" تقدیم داریم.

 اما چند شماره ای است که بخش جامعه ی "چشم انداز ایران" به شکل گسترده تری به نهاد آموزشی و دشواری های آن می پردازد،آن هم در روزگاری که این نهاد گسترده ی اجتماعی مورد بی مهریِ نه تنها مسئولان،بلکه روشنفکران، اندیشمندان و نظریه پردازان فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. بر خلاف این رویه،امروزه آموزش و پرورش،دغدغه ای جهانی بوده و حتی کشورهای توسعه یافته با نهادهای آموزشی پیشرفته و توانمند،برای عقب نماندن از رقابت های اقتصادی،اجتماعی و سیاسیِ جهانی- منطقه ای،در آن سرمایه گذاری می کنند. اما بر خلافِ تعارف های همیشگی،بی گمان،آموزش و پرورش از آغاز تاکنون در اولویت های نخستین ایشان قرار نداشته است. شوربختانه باید گفت که این دو گروه در همگامیِ کم سابقه ای،سامانه آموزشی را از رهگذر نقش اش در گسترش اقتدار سیاسی و بسط نگاه رسمیِ فرهنگی- سیاسی نگریسته و به هیچ عنوان زیربنای توسعه پایدار ندانسته و نمی دانند. اما شما بعنوان دست اندرکاران نشریه ای با خوانندگانی از طبقه متوسط،به خوبی و روشن بینی پاشنه آشیل واپسگرایی و گرفتاری های زیربنایی جامعه ایران را که همانا دشواری های فراگیر فرهنگی- اجتماعی است،دریافته و یکی از کاراترین شیوه های مبارزه با این گرفتای ها را که توانمندسازی شهروندان در نهاد گسترده ی آموزشی می باشد،برگزیده اید. از این رو با رویکردی اصلاح گرایانه،راهبردی و دلسوزانه به بررسی ریشه های ناکارآمدی سامانه آموزشی از گذشته تا کنون پرداخته و جستجوگرانه به دنبال راه های برون رفت از بن بست های روزمره ی آموزش و پرورش برآمده اید. دست اندرکاران این رسانه با علم به اینکه تجربه راهگشای آینده است در چند شماره ی پی در پی با چند تن از وزیران پیشن آموزش و پرورش گفتگوهایی بسیار سودمند و خواندنی انجام دادند و به این ترتیب افزون بر به چالش کشیدن نسبی دوران مدیریتی آنها،برای معلمانی که دست پختِ مدیریتیِ آنها را چشیده اند،اطلاعاتی سودمند به دست دادند. از سوی دیگر با بازتاب دیدگاه های گوناگون کارشناسانی که در آموزش و پرورش دستی بر آتش دارند، این نهاد را بیش از گذشته به زیر ذره بین نقد و برسی کشیدند. در کنار اینها،طی دو گفتگویی که با برخی از عضوهای "کانون صنفی معلمان ایران" بعنوان فراگیرترین نهاد مدنی حال حاضر معلمی کشور داشتید،برخی از دغدغه های آموزشی بخشی از جامعه مدنی فرهنگیان را نیز منعکس نمودید؛که همه این تلاش ها ستودنی اند. ما امیدواریم که این نشریه ی پرمایه و متعهد،راهی را که در گام های نخستین آن است ادامه داده تا شاید این دغدغه های آموزشی،فرهنگی،اجتماعی را به دغدغه های جامعه تبدیل نمایند، تا از این رهگذر نخبگان جامعه نیز به اهمیت آموزش و پرورش پی برده و با این کار زمینه های داشتن آموزش و پرورشی پویا و کارآمد را فراهم نمایند.

در پایان بار دیگر از شما بخاطر پیگیری مسائل و مشکلات آموزشی سپاس گزاری کرده و امیدواریم در راهی که برگزیده اید کامیاب و پیروز باشید و همچنین برای همه دست اندرکاران این نشریه ی وزین به ویژه مهندس میثمی آرزوی تندرستی و شادی را داریم.

                                                                  کانون صنفی معلمان ایران

                                                                          مهرماه 1391    

      

ادامه مطلب ...

افزایش سرانه فضای آموزشی نتیجه کاهش جمعیت است نه مدیریت آموزش

 

افزایش سرانه فضای آموزشی نتیجه کاهش جمعیت است نه مدیریت آموزش و پرورش

محمد رضا نیک نژاد،تارنمای نامه نیوز،11/11/91

آموزش و پرورش معتقد است که موفق شده سرانه فضای آموزشی کشور را هشت دهم افزایش دهد، امایک عضو کانون صنفی معلمان معتقد است، کاهش جمعیت دانش آموزان موجب این اتفاق شده است.

به گزارش خبرنگار نامه، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور اعلام کرده که سرانه فضای آموزشی هر دانش آموز از سال 1384 تاکنون، هشت دهم مترمربع افزایش یافته است.

مرتضی رئیسی همچنین اضافه کرده که در حال حاضر 12 میلیون و 300 هزار دانش آموز در کشور مشغول تحصیل هستند که با تقسیم کردن این تعداد دانش آموز بر 54 میلیون متر مربع فضای آموزشی سرانه فضای آموزشی به 4.3 مترمربع رسیده است.
این در حالی است که محمد نیک‌نژاد، عضو کانون صنفی معلمان با توجه به این آمار معتقد است که افزایش سرانه فضای آموزشی مورد ادعای سازمان نوسازی مدارس، به‌دنبال کاهش جمعیت دانش آموزان در سال‌های اخیر رخ داده‌است «سال 85 جمعیت دانش آموزی کشور 19 میلیون نفر بود که و این جمعیت در سال تحصیلی فعلی به 12 میلیون نفر رسیده است.»

به گفته این عضو کانون صنفی معلمان جمعیت دانش‌آموزی کشور به یک‌سوم کاهش یاففته یعنی حدود 6 تا 7 میلیون نفر کمتر شده‌است. «یعنی در فضای آموزشی که سال 85، 19 میلیون نفر تحصیل می‌کردند الان 12 میلیون دانش‌آموز حضور دارند این نکته نشان دهنده این موضوع است که تلاشی برای افزایش 8 دهمی سرانه آموزشی صورت نگرفته است. »

از سوی دیگر این معلم برمبنای مشاهدات خود از مدارس نقاط مختلف می‌گوید این افزایش سرانه در تهران و کلان‌شهرها رخ نداده و میانگین افزایش سرانه در کل کشور است که قطعا در کلان‌شهرها میزان سرانه پایین‌تر است.

نکته قابل توجه دیگر موضوع مدارس غیر مقاوم و تخریبی کشور است که اخیر وزیر آموزش و پرورش چنین آماری در موردش اعلام کرد:«30 درصد مدارس کشور تخریبی است و 30 درصد دیگر مدارس نیز باید مقاوم سازی شود.»

محمد نیک‌نژاد عضو کانون صنفی معلمان معتقد است بر مبنای آمار اعلام شده وزیر آموزش و پرورش 65 درصد مدارس کشور ایمن نیستند و باید از چرخه آموزش حذف شوند، با حذف این مدارس سرانه آموزشی 3.5 که به 4.3 رسیده دوباره کاهش پیدا می‌کند.

این در حالی است که بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برای هر دانش آموز 9متر فضای آموزشی تعریف می‌شود؛ سرانه‌ای که اکنون میانگین سرانه آموزشی به نصف آن رسیده است.

 بر مبنای این سند، تعداد دانش آموز در مقطع ابتدایی 26 نفر، د رمقطع متوسطه اول 24 نفر و در مقطع متوسطه دوم باید 22 نفر باشد. همچنین نسبت معلم به دانش آموز در مقطع ابتدایی، 1 به 18، در مقطع متوسطه اول 1 به 16 و در مقطع متوسطه دوم 1 به 13 باید باشد.

سند تحول بنیادین تعداد کلاس مدرسه در مقطع ابتدایی را 10، در مقطع متوسطه اول و دوم نیز 9 محاسبه کرده و ظرفیت مدرسه نیز به ترتیب 216 نفر، 198 نفر ، 198 نفر اعلام شده است. این در حالی است که فضای آموزشی ابتدایی 2400 متر و متوسطه اول و دوم هر کدام 3600 متر تعیین شده است.

نیک‌نژاد معتقد است که بر مبنای تکلیف سند تحول بنیادین سرانه فضای آموزشی باید 9 متر باشد و اکنون به نیم آن دست یافته‌ایم.
این عضو کانون صنفی معلمان معتقد است که افزایش سرانه آموزشی در تهران،‌و کلان‌شهرها تا حدود زیادی شدنی نیست و با توجه به در بخش‌های زیادی مدارس کلنگی هستند و در برخی مناطق به ویژه مناطق مرکزی شهر امکان افزایش متراژ وجود ندارد.
رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور نیز درباره اقدامات این سازمان برای تخریب و نوسازی مدارس شهر تهران گفت: متاسفانه و به رغم اینکه مدارس تهران به عنوان پایتخت کشور، وضعیت مناسبی ندارند و براساس سرشماری سال 1385 ،13 درصد فضاهای تخریبی متعلق به شهر تهران است درصدد هستیم تا با اقدامات مناسب و اختصاص بودجه این مدارس را نوسازی و مقاوم سازی کنیم.

به گفته رئیسی، استان تهران دارای یک میلیون و 700 هزار متر مربع زیربنای فضاهای آموزشی تخریبی بوده که تقریبا نیمی از آن متعلق به شهر تهران و مابقی هم در شهرستان های استان تهران بوده است.

وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی مقاوم سازی و نوسازی مدارس کشور به اتمام می رسد، گفت: بررسی و مطالعات لازم برای مقاوم سازی کلاس‌های درس انجام شده است و تاکنون نیز 22 هزار کلاس درس مقاوم سازی شده و 6 هزار و 500 کلاس درس نیز تا پایان سال مقاوم سازی خواهد شد.

ادامه مطلب ...

راهیان نور اختیاری است

 

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،11/11/91

 از آغاز سال تحصیلی 90-91 تاکنون،در اردوهای راهیان نور،و در چهار رخداد پیاپی واژگونی اتوبوس،نزدیک به صد نفر کشته و زخمی شده اند- که از این میان،23 دانش آموز،دو آموزگار،و دو تن از رانندگان اتوبوس جان باخته اند . واپسین این تصادف ها،یکشنبه هشتم بهمن ماه روی داد که بر اثر واژگونی اتوبوس،شوربختانه یک دانش آموز ارومیه ای جان باخت و شانزده تن دیگر راهی بیمارستان گردیدند. ناگفته نماند که این اردوها،در چارچوب برنامه ی درس "آمادگی دفاعی" سال دوم دبیرستان انجام می پذیرد؛برنامه ای که دانش آموزان دوم سراسر ایران را برای بازدید منطقه های جنگی،به جنوب ایران می برد.  گرچه این اردوها،پیش از حاجی بابایی،وزیر کنونی آموزش و پرورش نیز اجرا می شد اما از سه سال پیش و با ورود ایشان به آموزش و پرورش،شمار این اردوها و دانش آموزانی که به منطقه های جنگی برده می شوند،افزایش بسیار چشمگیری داشته است- از سی،چهل هزار نفر تا یک میلیون نفر در سال. حاجی بابایی،بارها،این افزایش را یکی از برنامه ها و دستاوردهای ویژه ی وزارت خویش  دانسته است. اما یکی از نکته های مبهم در این اردوها،اختیاری بودن و یا نبودن این سفرهاست. در درآمد خود کتاب درسی "آمادگی دفاعی"- که البته امسال دستخوش دگرگونی های فراوانی شده و سراسر از نو به نگارش درآمده - زیر عنوان " سخنی با دبیران و دانش آموزان گرامی"  در بند یازده چنین آمده است : " با توجه به اختیاری بودن حضور دانش آموزان در اردوهای راهیان نور،دبیران گرامی می توانند با استفاده از نکات مطرح شده در درس های سوم[حماسه ی هشت سال دفاع مقدس]و چهارم[راهیان نور]و سایر مواردی که مناسب می دانند،انگیزه های لازم را برای شرکت حداکثری دانش آموزان در این اردوها،به منظور بهره برداری از فضای معنوی دوران دفاع مقدس ایجاد کنند." اما با این که متن کتاب آشکارا بر اختیاری بودن این اردوها تآکید می کند چند روز پیش حسین هژبری، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در سخنانی شگفت و ناساز با یادآوری کتاب درسی،گفت : "... اگر دانش‌آموزی در این اردوها شرکت نکند،از هشت نمره عملی این آزمون برخوردار نمی‌شود."  آنچه که در برخی مدرسه ها هم روی می دهد خود گواه این است که متآسفانه پاره ای از مدیران و دبیران نیز،به روش های گوناگون،گونه ای اجباری بودن این اردوها را به دانش آموزان و خانواده ها،القاء می کنند.

 اما در هر برنامه ی آموزشی- چه اختیاری،چه اجباری- آموزش و پرورش موظف به حفظ جان و سلامت دانش آموزان است. روشن است که جان دانش آموز بر آموزش برتری دارد. از این رو،آموزش و پرورش نباید با گرفتن رضایت نامه ای از پدر- مادر دانش آموز،پاسخگویی را،سراسر،از گردن خویش براندازد. آموزش و پرورش بایستی بیندیشد که اگر می خواهد برنامه ای را اجرا کند که میانگین کشته و زخمی شدن انسانی آن،دست کم ده نفر در ماه است- اگر تنها همین امسال را درنگریم- می تواند پاسخگو باشد یا نه؟ و آیا به راستی با شیوه های دیگر نمی توان به همان هدف های آموزشی دست یافت؟ چند روز پس از کشته شدن 26 دانش آموز و آموزگار بروجنی - که پیرامون سه ماه پیش و براثر واژگونی اتوبوس اردوهای راهیان نور رخ داد- مدیر مدرسه ای به من گفت که گویا قرار شده شیوه ی انجام این اردوها تغییر یابد و بدین گونه انجام گیرد که دانش آموزان به جای برخی منطقه های جنوب کشور،به موزه های جنگ برده شوند؛موزه هایی که در درون شهرها ساخته شده است. تا به این شیوه،هم دانش آموزان را با فضای جبهه و جنگ آشنا سازند و هم آنها را از خطر تصادف های رانندگی در جاده ها- که متآسفانه گویا مرگ بارترین جاده های جهان است- دور نگه دارند. در همان روز هم،در یکی از روزنامه ها خواندم که حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش،در پاسخ به ادامه یافتن یا نیافتن این اردوها سکوت کرده،که در همان زمان،این سکوت  نشانه ی تآیید درستی خبر دانسته شد. اما پنداری اینچنین نیست و افزون بر این،با واکنشی که تاکنون کاربدستان آموزش و پرورش به این پیشامد تازه نشان داده اند- که در واقع هیچ واکنشی نشان نداده اند!- آموزش و پرورش گویی می پندارد با گرفتن رضایت نامه ای که از پدر- مادر دانش آموز می گیرد،دیگر به هیچ رو پاسخگو نمی باشد.

 به هر رو،با دگرگونی های فرهنگی در سطح جهان،آموزش و پرورش نیز دگرگونی می پذیرد و روز به روز انسانی تر می شود و احترام به جان و شخصیت شاگرد از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. اگر روزگاری پدر و مادر،خود اجازه ی تنبیه فرزندشان را به آموزگاران می دادند اکنون به هیچ رو اینچنین نیست. از سویی،آموزش و پرورش هم اکنون تنها یکی از نهادهایی است که به آموزش کودکان می پردازد و دست یابی به نتیجه کار این نهاد،کمابیش به روش های دیگر هم شدنی است. آموزش و پرورش اگر می خواهد در این روزگار زنده، پویا،گیرا و معتبر برجا بماند بایستی به دیدگاه های خانواده ها و دانش آموزان توجه بیشتری نماید و به حقوق آنها احترام بیشتری بگذارد. آموزش و پرورش نوین،آموزش و پرورش پاسخگوست و نمی تواند نسبت به حفظ جان دانش آموزانش بی تفاوت بماند و در همان هنگام از دگرگونی بنیادین سخن بگوید! 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=236&pageno=7

 

    

ادامه مطلب ...

اردوهای راهیان نور اختیاری اند اما...

 

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،11/11/91

 با واژگونی اتوبوس راهیان نور دانش آموزان آذربایجان غربی و کشته شدن یکی از دانش آموزان و زخمی گشتن شانزده تن دیگر از آنها،در روز یکشنبه هشتم بهمن ماه،یکی از پرسش هایی که دوباره به میان آمد این بود که آیا به راستی این اردوهای راهیان نور،اجباری هستند و یا اختیاری؟ آیا مدیران مدرسه ها و دبیران این درس،می توانند دانش آموزان را،به نوعی،ناگزیر از رفتن نمایند به گونه ای که اگر دانش آموزی در این اردوها شرکت نکند زیانی درسی ببیند،یا رفتن و نرفتن به این اردوها یکسان است؟ آشکار است که پاسخ به این پرسش ها،به خودی خود،نبایستی کار سختی باشد و با مراجعه به بخشنامه های مربوط به این درس،باید بتوان موضوع  را روشن نمود. اما با شنیدن سخنان گوناگون و ناسازگار کارگزاران وزارتی،نمایان می شود که کار بدین آسانی ها هم نیست . برای نمونه واپسین پاسخ،از زبان حسین هژبری، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش شنیده شده است که : "... اگر دانش‌آموزی در این اردوها شرکت نکند،از هشت نمره عملی این آزمون برخوردار نمی‌شود." چنین سخنی البته با اختیاری بودن این اردوها،ناساز است. اما شاید بهترین منبع پاسخ به این پرسش،خود کتاب درسی "آمادگی دفاعی" سال دوم دبیرستان باشد. کتاب- که امسال دستخوش دگرگونی های فراوانی شده- درآمدی دارد با عنوان " سخنی با دبیران و دانش آموزان گرامی" که در بند یازده آن چنین آمده است : " با توجه به اختیاری بودن حضور دانش آموزان در اردوهای راهیان نور،دبیران گرامی می توانند با استفاده از نکات مطرح شده در درس های سوم[حماسه ی هشت سال دفاع مقدس]و چهارم[راهیان نور]و سایر مواردی که مناسب می دانند،انگیزه های لازم را برای شرکت حداکثری دانش آموزان در این اردوها،به منظور بهره برداری از فضای معنوی دوران دفاع مقدس ایجاد کنند." همانگونه که می بینیم کتاب آشکارا از اختیاری بودن این اردوها سخن گفته،پس نمی توان هشت نمره از آزمون این درس را،در پیوند با رفتن و یا نرفتن به اردوی راهیان نور دانست. آنچه از کتاب برمی آید،گونه ای سفارش و انگیزه بخشی به دانش آموزان است برای رفتن و نه بیش. 

 اما هم از نوشته ی کتاب و هم از رفتار کارگزاران آموزشی- به ویژه در این دو- سه ساله گذشته- می توان چنین برداشت نمود که آموزش و پرورش،در انجام این اردوها بی طرف نیست و نظر به فرستادن دانش آموزان دارد. پس این اردوها،اختیاری هستند اما انجام شان بر انجام نگرفتن شان،برتری دارد،پس برای آموزش و پرورش از ارزش بالایی برخوردار می باشند و دبیران هم باید تلاش کنند که دانش آموزان را به رفتن برانگیزند. پس حال که چنین است آیا نباید نتیجه گرفت که آموزش و پرورش بایستی پاسخگوتر باشد و با یک برنامه ی بسامان و سنجیده تر رفتار کند؟ گرچه آموزش و پرورش در همه حال،مسئول سلامت دانش آموزان است : "درانجام هر اقدامی،که به گونه ای به کودک مربوط می شود،چه در بخش عمومی،خصوصی،اداری،غیر اداری و یا هر بخش دیگری،رعایت نفع و تامین سلامت کودک بر دیگر مسائل تقدم دارد."( بند 1 ماده 3 کنوانسیون جهانی حقوق کودک) اما هنگامی که خودش بر انجام کاری پای می فشارد،انتظار می رود که بر درستی اجرای آن هم،حساس تر باشد،اما آشکارا اینچنین نیست و بی گمان شمار بالای کشته و زخمی شدن دانش آموزان و آموزگاران این سفرها،در چهار ماه گذشته،نشانی است از برنامه ی نادرست و نسنجیده ی این اردوها.

 اما نکته ی فرجامین این یادداشت کوتاه این که،در واژگونی اتوبوس راهیان نور دانش آموزان بروجنی،که در روزهای پایانی مهرماه رخ داد و به کشته شدن 26 دانش آموز و آموزگار انجامید،شماری از دانش آموزان جان باخته،تک فرزند بودند. آری،در این روزگار،و با توجه به کاهش فرزند خانواده ها،از دست دادن فرزند – گرچه همه گاه تلخ و اندوبار بوده است- سخت و مصیبت آورتر از پیش گردیده است. هم اکنون بسیاری از خانواده ها بیش از یک یا دو فرزند ندارند و از دست دادن فرزند به بهای نابودی کل خانواده تمام می شود. دست اندرکاران آموزشی نباید بر این دگرگونی های فرهنگی چشم بپوشند. آموزش،روز به روز انسانی تر می شود و احترام به جان و شخصیت شاگرد از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. اگر روزگاری پدر- مادران،خود اجازه ی تنبیه فرزندشان را به آموزگاران می دادند اکنون به هیچ رو اینچنین نیست و شمار چنین پدر- مادرانی رو به کاهش است. بنابراین سامانه ی آموزشی این روزگار نیز،اگر می خواهد کارآمد و گیرا بماند،نبایستی چشم خویش را بر دگرگونی های فرهنگی- اجتماعی جامعه ببندد.   

(این یادداشت با کمی حذف از سوی روزنامه،چاپ گردید.)

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/91/11/11/9

ادامه مطلب ...

دیوار معلم کوتاه است دیوار حاشای مدیریت ناکارآمد بلند

 

محمد تقی فلاحی،تارنمای نامه

 پس از سخنان چندی پیش رئیس دادگستری آذربایجان غربی که گفته بود: با کارشناسی‌های انجام شده در حادثه‌ی آتش سوزی در مدرسه «شین‌آباد»، تاکنون هیچ شخص یا نهادی به عنوان مقصر شناخته و معرفی نشده است. اکنون حسین‌علی شهریاری، رییس کمیسون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خود بر مسند قضا نشسته و اعلام کرده معلم مدرسه به‌دلیل بی‌تدبیری‌اش مقصر است... یا کسی‌که بخاری را جلو در رها کرده است هم می‌تواند جزو مقصرین حادثه باشد.

 به نظر می‌رسد این نماینده محترم، ضمن ارائه راهکار قانونی وظیفه‌ی دادستان را نیز به او آموزش می‌دهد: اما در مجموع به نظر می‌رسد قوه قضاییه به دنبال این موضوع است که یک نفر برود و مثلا از مدیر مدرسه یا معلم شکایت کند در حالی‌که در این مورد دادستان به‌عنوان مدعی‌العموم خود باید وارد قضیه شود و بداند که مردم منطقه به‌دلیل بافت فامیلی ممکن است نخواهند از کسی شکایت داشته باشند.و در نهایت حکم نهایی را نیز صادر می‌کند!

در مجموع حادثه ناگوار مدرسه شین‌آباد را می‌توان به قتل غیرعمدی تشبیه کرد که اگرچه تعمدی در انجام آن نبوده است اما بی‌تدبیری عامل اصلی به وقوع پیوستن آن است در جریان این حادثه بیان شده است که اگر مستخدم مدرسه به جای این‌که بخاری را بیرون اندازد، دانش آموزان را به بیرون هدایت می‌کرد شاهد تلفات کمتری بودیم. یا این‌که اگر در مدرسه کپسول آتش نشانی وجود داشت با استفاده از آن، می‌شد جلوی این حادثه را گرفت. چنین تقصیراتی مطرح است که به گفته رئیس دادگستری آذربایجان غربی، این‌گونه تقصیرات، تقصیرات قضایی محسوب نمی‌شود.

شاید به لحاظ قضایی سخنان رئیس دادگستری پذیرفتنی می‌نماید اما این ماجرا جنبه‌های دیگری نیز دارد که در سخنان ایشان نیز دیده می‌شود و دامنه‌ اما و اگرها را گسترش می‌دهد.

اگر در مدرسه کپسول آتش‌نشانی وجود داشت،(چرا وجود نداشته است؟ چند مدرسه در کشور فاقد چنین امکانات حداقلی در برابر حوادث هستند؟ چه شخص یا واحدی در آموزش و پرورش مسئول رسیدگی به این امور است؟ با کدام ردیف بودجه ای؟) اگر با توجه به ساختار ابداعی وزیر، مدیر از این مدرسه حذف نشده بود،(در حال حاضر با طرحی که آقای حاجی بابایی- برخلاف قانون - داده مدارس به‌طور جداگانه از داشتن مدیر محروم شده‌ا‌ند. چون با تصمیمات وزیر تنها برای مجتمع‌های تحصیلی مدیر قرار می‌دهند. یک مدیر برای تمام مدرسه‌های یک مجتمع)

اگر مدیر آموزش و پرورش منطقه دومیلیارد تومان بودجه سال قبل را خرج بهبود شرایط مدرسه های منطقه می‌کرد و آن را بازپس نمی فرستاد، اگر کلاس های درس مدرسه شین آباد و مدارسی مانند آن قبل از حادثه بازسازی می‌شدند و پکیج برای آن‌ها نصب می‌شد و نه چند هفته پس از حادثه، اگر آن‌گونه که نماینده پیرانشهر می‌گوید در حالی‌که تنها در سطح استان آذربایجان غربی 3000 و در سطح شهر پیرانشهر 88 کلاس تخریبی وجود دارد؛ تنها به‌عنوان نمونه آموزش و پرورش 390میلیارد تومان صرف ساخت استخر دانش‌آموزی نمی‌کرد و بخشی از این پول صرف بهبود شرایط مدارس می‌شد.

اگر منابع و سرمایه‌های انسانی موجود، در سطح کشور درست و عادلانه توزیع می‌شد و سیاسی شدن آموزش و پرورش، مسائل غیرآموزشی را در این وزارتخانه در اولویت قرار نمی‌داد. اگرها ... ادامه دارد.

استیضاح که در این شرایط به مصلحت نیست! اگر تا چند هفته‌ی دیگر حادثه‌ جدیدی رخ ندهد -که امیدوارم چنین باشد-همه چیز به روال عادی باز خواهد گشت.

اما سخنان خضری نماینده پیرانشهر نیز شاید جنبه‌ی دیگری از ماجرا را روشن نماید: " قانونا، شرعا و عرفا آموزش و پرورش مسئول این حادثه است چرا که این اتفاق در یک فضای آموزشی رخ داده و کسی جز آموزش و پرورش مسئول حفاظت از جان این دانش آموزان نبود."


ادامه مطلب ...

معلمان : وزیر فقط شعار می‌دهد

 

تاخیر 4 ماهه آموزش‌وپرورش در پرداخت اضافه‌کار و حق‌التدریس

روزنامه بهار،صفحه نخست 8/11/91

 

سه روز پس از انتشار بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران،در اعتراض فرهنگیان به پرداخت نشدن مطالبات معلمان،مدیرکل آموزش‌وپرورش تهران از پرداخت عیدی فرهنگیان با حقوق بهمن‌ماه خبر داد، معلمان اما می‌گویند: «از چهار ماه پیش هر هفته می‌گویند هفته دیگر، اما سال رو به اتمام است و خبری از پرداخت معوقات ما نیست.»به گزارش بهار، سیدعلی ایزدخواه، مدیرکل آموزش‌وپرورش استان تهران دیروز اعلام کرد: «براساس اعلام مسئولان مالی کشور، عیدی کارمندان دولت با حقوق بهمن‌ماه پرداخت شود که فرهنگیان نیز جزو کارمندان دولت محسوب می‌شوند.» دولت عیدی امسال کارکنان دولت را 402‌هزار و 500‌تومان اعلام کرده است و به معلمان هم همین مقدار پرداخت می‌شود. وعده دولت برای پرداخت عیدی کارمندان دولت در این ماه در حالی است که آموزش‌وپرورش تقریبا به همه معلمان چه رسمی‌ها، چه حق‌التدریس‌ها و چه معلمان بازنشسته بدهکار است. مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران، به بهار گفت: «چهار ماه است اضافه‌کار و حق‌التدریس معلمان پرداخت نشده است. از خرداد‌ماه قرار بوده است حق الزحمه معلمان را برای شرکت در حوزه‌های امتحانات نهایی پرداخت کنند و هر هفته که برای پیگیری این موضوع مراجعه می‌کنیم، می‌گویند هفته بعد. نه‌تنها معلمان که مطالبات مدیران و معاونان هم در مدارس پرداخت‌نشده، آموزش‌وپرورش به همه فرهنگیان بدهکار است.»


معاونان و مدیران مدارس به دلیل پست‌هایی که دارند افزون بر حقوق معلمیشان مبلغی حدود ۸۰ تا۱۰۰هزار تومان در ماه دریافت می‌کنند، اما به گفته بهلولی یک سال است این مبلغ به آن‌ها داده نشده است.
او با بیان این‌که این تنها مشکل معلمان در تهران نیست و یک مسئله سراسری است افزود: «وزارت آموزش‌وپرورش هم معلمان را به امان خدا رها کرده است و هم مدرسه‌ها را. مدیران نمی‌توانند مدرسه را بچرخانند و به روش‌های گوناگون از خانواده‌ها پول دریافت می‌کنند.»


بهلولی با تاکید بر این‌که معلمان به شدت از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند و این نارضایتی به کلاس مدارس کشیده می‌شود، ادامه داد: «وزیر آموزش‌وپرورش شعار می‌دهد می‌خواهیم معلم پژوهشگر داشته باشیم و چندی پیش هم گفته بود ما با معلمان قرار داد پولی نبستیم و قرارداد ما اخلاقی است. مگر وزیران دولت حقوق نمی‌گیرند؟ فقط معلمانند که قرارداد اخلاقی دارند یا این شامل دیگر گروه‌های جامعه هم می‌شود؟ وزیر گفته است که ما 10هزار مدرسه را در سراسر کشور هوشمندسازی کرده‌ایم. در حالی که آموزش‌وپرورش اعتباری برای طرح هوشمندسازی ندارد و اجرای این طرح به قراردادن تنها یک کامپیوتر در یک کلاس درس محدود شده است، اما هر کلاس درس نیازمند هفت‌میلیون تومان اعتبار است تا امر هوشمندسازی انجام شود، نه این‌که یک کامپیوتر برای یک مدرسه.»
وزیر آموزش‌وپرورش در خرداد گفته بود به همه فرهنگیان بازنشسته یک هفته پس از بازنشستگی پاداش می‌دهد، این در حالی است که به گفته بهلولی معلمانی که خرداد و شهریور بازنشسته شده‌اند، باوجود گذشت چندین ماه هنوز پاداش بازنشستگی خود را نگرفته‌اند. 

ادامه مطلب ...

معلمی شغل اول یا آخر؟

 

علی بهشتی نیا/ روزنامه آرمان 8/11/91

 می گویم این معلم‌ها هم برای خودشان دایرهٌ المعارفی هستند. امروز وقتی زنگ تفریح خورد بچه‌ها طبق روال با جیغ و داد و شادی از کلاس به سمت حیاط دویدندتا نفسی چاق کنند. معلمان همچون دانش آموزان خوشحال از اینکه یک زنگ دیگر هم گذشته به دفتر مدرسه آمدند، البته فرق خوشحالی معلمان با دانش آموزان این بود که آنها نمی‌توانستند مانند دانش آموزان از خوردن زنگ تفریح جیغ بکشند. معلمان بعد از کمی صحبت درباره آموزش و پرورش و کتاب و از این دست حرف‌های بی‌حساب و کتاب به سمت حساب و کتاب زندگی رفتند. بحث در بین معلمان داغ بود و همه به یک نوعی می‌خواستند رضوان - ورودی جدید تربیت معلم- را به سمت شغلی که خود در آن هستند سوق بدهند، البته نه شغل معلمی؛ شغل اصلی که در آن مشغول هستند.بهرام معلم ریاضی مدرسه که علوم تدریس می‌کند، گفت: رضوان جان سوپر مارکت و مغازه داری درآمد خوبی دارد و شغل تمیزی هم است، اگر می‌توانی یه مغازه ای، دکه‌ای چیزی بازکن‌. مرتضی معلم ادبیات مدرسه که سال هاست مرغ فروشی دارد و از این راه هم برای خودش کسی شده و ماشین و خانه‌ای خریده گفت: بهرام جان شغل سوپر مارکتی حوصله می‌خواهد و برای من یکی زوره که به خاطر یه لواشک و آدامس، ازجام بلند بشم و پول بگیرم و بقیه پول بدهم، ببین رضوان جان عزیزم اگه می‌تونی برو تو کار لوازم التحریر؛ این شغل هم در ارتباط با شغل معلمی است و هم سر و کارت با کاغذ و قلم و کتابِ و یه کار فرهنگی نون و آب داره .حمید رضا دبیر زبان مدرسه که 3 ساعت دفاعی مدرسه رو هم بهش دادند، گفت: من هیچ علاقه ای به کاری که در ارتباط با شغل معلمی است ندارم؛ آقا جان کار لوازم التحریر به چه دردی می‌خورد ؟ اولا که الان کار فرهنگی و کتاب و قلم و کاغذ ارزشی نداره ، تازه الان مگه سر و کار ما با همین‌ها نیست عزیزم؟ به خدا اگه این مدرسه‌ها نبودن این پدر و مادرها سالی یه بار هم به ویترین لوازم التحریر و کتاب و کاغذ و قلم سرک هم نمی‌کشیدن. مهدی معلم ورزش مدرسه که هر سال درس‌های اضافی و زائد املا و انشا و هنر رو بهش میدن گفت: رضوان‌جان آژانس بهتر از همه این پیشنهادهاست. تو آژانس خودت آقای خودت هستی و هر موقع که عشقت کشید و خواستی میری یه سرویس جابه‌جا می‌کنی و بر می‌گردی. تونستی با قرض و وام هر جور که شده یه ماشینی بخر و بیا پیش خودمون تو آژانس کار کن. تو حال و هوای شغل و کار درست و درمون همکارا بودیم که رحمان معاون مدرسه در دفتر رو باز کرد و گفت: آقایون کلاس‌ها آماده‌س و بعد معلم‌ها گفتند‌ای بابا تازه داشتیم تبادل اطلاعات می‌کردیم رحمان‌جان‌. معلم‌ها با همان حال و هوایی که دانش آموزان هنگام درس در کلاس دارند به کلاس رفتند و رضوان سردر گم و پکر لیست کلاسیش رو برداشت و رفت. بعد رفتن معلم‌ها من به رحمان گفتم: رحمان جان همه همکارا ماشاءالله برا خودشون کار و باری دارن، بیا ما با هم یه کاری دست و پا کنیم تا از قافله عقب نمونیم. رحمان گفت: من هرچی داشتم و نداشتم تو این سال‌ها دادم به داییم و اون زده تو کار پخش آب معدنی و من هم بعد از ظهرها با داییم مشغولم، شرمنده من دست و بالم خالیه وگرنه نوکرتم بودم. دیدم علی ماند و حوضش، البته من هم مثل سایر معلمان شغل دوم یعنی معلمی را دارم و از این بابت نگران و ناراحت نیستم؛ فقط نگران شغل اولم هستم که امیدوارم مثل همکاران دیگه دیر یا زود بتونم یک شغل نون و آب دار برا خودم ردیف کنم؛ در ضمن من برا رضوان دعا می‌کنم شما هم دعا کنید.

 http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=234&pageno=7

ادامه مطلب ...