عزت اله مهدوی،روزنامه آرمان،1 خرداد 93
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم،برای بسیاری از مردم،پیام آور فصلی نو در عرصه تعامل سازنده اقشار جامعه و البته تغییر در راستای بهینه سازی امور جاری در کشوربود. انتظار میرفت فضای جدیدی گشوده شود که ذیل یک سیاست کلی به نام «اعتدال»، به تمام مشکلات اقتصادی که طبقات فرو دست جامعه را دچار ضرر میکند، پایان داده شود.طبیعی است در این میان، ذی نفعان و مخاطبان نظام تعلیم وتربیت رسمی کشور نیز، بی صبرانه انتظار میکشیدند تا دوران شتابزدگیها پایان یابد و در فضایی منطقیتر و عقلاییتر به تمام نا بسامانیهای این بخش رسیدگی شود.ما از نزدیک شاهد بودهایم که چگونه تعجیل در انجام بعضی تغییرات، باعث شد خسارتهایی به نظام تعلیم وتربیت رسمی کشور وارد شود.درست است که سالها،وعده تنظیم سند تحول بنیادی و اجرایی شدن آن، گرمای امید بخشی را در دلهای فرهنگیان فهیم و دانشآموزان واولیای شریف آنها زنده نگه داشته است اما، هر بار با انتخاب یک راهکار فرساینده،دلها لرزید ونگرانیها افزوده شد.برای تقریب ذهن خوانندگان،مثالهایی را به اختصار میآورم: تغییر نظام ارزشیابی از نظام کمیّ و نمرهای به ارزشیابی کیفی وتوصیفی در دوره تحصیلی ابتدایی،که در آغاز روندی کُند داشت بدون آنکه در مسیر اجرایی وعده داده شده،بسترهای مناسبی بیابد،فراگیر شد وموجبات ایجاد بی سوادی پنهان در نظام تعلیم وتربیت را فراهم کرد که خود داستان دراز دامنی است(با مراجعههای میدانی میتوان میزان موفقیت این طرح را سنجید). تغییر ساختاری 3-3-6،بدون انجام تمهیدات زیربنایی آموزشی وپرورشی و ایجاد بسترهای مناسب از نظر فضای فیزیکی و تهیه امکانات و پیش بینی نیروی انسانی، به طور ناگهانی با توجیههای عجیب و غریب،منجر به آسیبهای جدّی شد.دفتر داران و کادر خدماتی و حتی کسانی که در قالب شرکتها مشغول این وظایف بودند با حداقل آموزش،آن هم آموزش نیم بند در اوقات تابستانی، سر کلاسهای ابتدایی که مهمترین دوره آموزشی است، حاضر شدند. در شرایطی که انتقاداتی مبنی بر نرسیدن سقفِ مدت زمانِ آموزشی در مدارس به حد نصاب وجود داشت، در یک اقدام عجیب،پنجشنبهها تعطیل شد و هر دلسوختهای که از نزدیک با روند آموزش در مدارس بهویژه مدارس دولتی و بالاخص دبیرستانها آشناست میداند که چه دل آشوبهای از هشت ساعت کلاس خشک بی روح در محیط بسته مدرسه ایجاد شده است. در نتیجه رفته رفته برمیزان بی انگیزگی در مدارس افزوده شد. افراطهای دولت دهم در این زمینه،گویی منجر به تفریطهایی در دولت یازدهم شده است.کابوس تلخ تغییرات گزینشی در راستای سند تحول بنیادی،به جای آنکه مسئولان نظام آموزش وپرورش فعلی را در تعدیل اوضاع به فعالیت مضاعف و در عین حال عاقلانهتر وادارد،آنها را به بی عملی آزار دهندهای دچار کرده است.چرا؟به نظر میرسد برخی اقدامات دولت قبلی در وزارت آموزش وپرورش، در شرایط فعلی،مجموعه را قفل کرده است. بی تحرکی در انجام منویات دولت اعتدال به خوبی به چشم میخورد.برای مثال وقتی بیمه طلایی فرهنگیان در دولت قبل با اصرار و فشار در شرایطی منعقد شد که مایه دل گرمی فرهنگیان شد چرا، باید به این زودی مسئولان دستگاه آموزش و پرورش کوتاه بیایند و نوع قرارداد به شکلی تنظیم شود که موجبات دلسردی فرهنگیان شریف فراهم شود؟(سهم فرهنگیان در پرداخت تقریباً دو برابر و کاسته شدن از تعهدات بیمه گر!) بحث بیمه فرهنگیان بحثی است که در روزهای گذشته مدام در صدر اخبار بوده است و وعده و وعیدهایی در این زمینه داده شده است. این مساله باید هر چه زودتر بررسی شود و اگر قرار است اصلاحاتی اعمال شود باید هر چه زود تر این کار انجام شود. به جز بیمه مسائل دیگری هم هست که فرهنگیان خواستار پیگیری آن هستند. رسیدگی به وضعیت معلمانی که پرونده قضایی دارند از جمله این مطالبات است.فصل تابستان فصل برنامه ریزی برای بیرون آمدن از روزمر گیهای آموزش وپرورش است. فصل ثبت نام است و... متأسفانه قطار بزرگ نظام تعلیم وتربیت در ایستگاه قبلی مانده است.فرهنگیان مشتاق وزش نسیم تدبیر وامید بر سیمای مدارس هستند.