محمدرضا نیک نژاد
روزنامه اعتماد،4 اردیبهشت 93
سخنان رییسجمهور روحانی درباره پایهگذاری زنگ گفتوگو و کتابخوانی و بازگشت زنگ انشا به مدرسهها سبب شد کاربهدستان آموزشی، دست به کار عملی کردن سفارشهای رییسجمهور با روشهایی مانند دست بردن در برنامههای درسی دورههای آموزشی گوناگون، گذراندن مصوبه در شورای عالی آموزش و پرورش، برگزاری همایش و سخنرانی و... شوند. در همین راستا شنیده شده است سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، یک پژوهشگر نامدار در گستره آموزش و یادگیری تطبیقی به نام خانم «ماساکو واتانابه» از ژاپن را در دهه نخست اردیبهشت به ایران دعوت کرده و قرار است در این هفته برنامههای گوناگونی در زمینههای آموزشی و پژوهشی برگزار شود. آمدن خانم «واتانابه» به ایران بهانهیی به دست داد تا نگاهی دوباره به کتاب ارزشمند ایشان به نام «پرورش هنر استدلال» بیندازیم. بیگمان بررسی ژرف این کتاب در یک یادداشت روزنامهیی نمیگنجد! از این رو نگارنده، پژوهشگران و کارگزاران آموزشی، کارشناسان آموزشی و... را به خواندن آن فرا میخواند. اما کتاب «روش هنر استدلال؛ الگوی تبیین اندیشه در فرهنگ آموزش ژاپن و امریکا» را موسسه فرهنگی منادی تربیت در 372 صفحه منتشر کرده است. نویسنده کتاب خانم «ماساکو واتانابه» دارای دکترای تخصصی از دانشگاه کلمبیا امریکاست. کتاب به وسیله محمدرضا سرکار آرانی، علی رضا رضایی و زینب صدوقی به فارسی روان و دلنشینی برگردانده شده است. کتاب با پژوهش میدانی در کلاسهای انشا و تاریخ دبستانهای امریکا و ژاپن، یکی از درخشانترین آثار در آموزش و پرورش تطبیقی به شمار میآید. نویسنده با تلاشی ارزشمند با کنار هم قرار دادن و مقایسه هدفها، روشها، ریشههای فرهنگی و اندیشگی آموزش انشا و تاریخ در دو کشور، پژوهشی در خور توجه و خواندنی را برای پژوهشگران فراهم کرده که میتواند آغازگاهی تازه در آموزش در هر کشوری باشد. اما آغاز کار نویسنده در این پژوهش، بررسی کارنامههای آموزشی دانشآموزان ژاپنی مهاجر در دهه 80 در امریکا بوده است. «بسیاری از این دانشآموزان که در مدارس ژاپن بدون مشکل خاصی به تحصیل مشغول بودند، بعد از وارد شدن به مدارس امریکا مورد انتقاد شدید معلمان خود قرار میگرفتند.» (ص34) «سر نخ حل این گونه مشکلات هنگامی به ذهن مولف خطور کرد که توانست اطلاعات لازم را در رابطه با نحوه نوشتن مقاله، که در امریکا به آن essay گفته میشود، کسب کند.» (ص35) از این رو نویسنده با حضور در کلاسهای دو کشور و بررسی تفاوت در آموزش انشا، کار میدانی خویش را آغاز میکند. «عمدهترین ساختاری که در استراتژی نوشتن ژاپنیها دیده میشود، ساختار «کی- شو- تن- کتسو» است... که به معنای «مقدمهچینی، بسط، تغییر دیدگاه و جمعبندی» است» (ص 46) حال آنکه سبک رایج توصیف در امریکا «ارائه موضوع- اثبات موضوع، نتیجهگیری» است. (ص47) «بارزترین تفاوت در سبک متن نویسی ژاپنیها و امریکاییها این است که در ژاپن نتیجهگیری و جمعبندی در آخر متن و در امریکا در اول متن بیان میشود». (ص 48) افزون بر این، در نوشتارها دیده میشود که «توصیف در امریکا بر مبنای قانون علت و معلولی و در ژاپن بر اساس روند وقوع رویدادها در ظرف زمانی است.» (ص 57) «اینکه افراد به سبک سلسله زمانی میاندیشند یا به سبک علت و معلولی (استدلالی)، قاعدتا بر رفتار آنها تاثیر میگذارد. نتیجه پژوهشها نیز آشکار میکند که «تفاوت در نحوه ترتیببندی ماجراها به تفاوت در نحوه تفکر و عمل و رفتار منجر خواهد شد.» (ص 59) اما ریشه این تفاوتها در چیست؟ خانم واتانابه برای پاسخگویی به این پرسش به پژوهش درباره روشهای آموزش انشا در دو کشور رو میآورد. او در نخستین گام درمییابد که «سبک نوشتاری مورد پسند مردم یک کشور یا یک فرهنگ متاثر از منطق و سبک فکری آن فرهنگ است.» (ص102) در مدرسههای مورد پژوهش در امریکا در سال پنجم دبستان «12 سبک نوشتاری معرفی شده است که عبارت بودند از داستان، شعر، نامه، گزارش، مصاحبه، معرفی کتاب... که معلمان به آموزش انشانویسی به صورت مقاله و انشانویسی به صورت خلاقانه و داستان وار توجه ویژهیی دارند.» (ص 103) پرسش از چگونگی انشای خوب، از سوی آموزگاران چنین پاسخی میگیرد که «آنها به واضح و مشخص بودن نکته مورد تاکید دانشآموزان در جمله اول و همچنین نوشتن انشا در جهت موضوع داده شده اشاره میکنند.» (ص 105) «در کلاسهای انشای امریکا «ارائه الگو و ساختار به عهده معلم و نوشتن محتوا بر عهده دانشآموز است.» (ص 108) در مدارس ژاپن و به باور آموزگاران این کشور «انشای خوب انشایی است که در آن عواطف و احساسات به صورت واقعی و ملموس بیان شده باشد و مخاطب با خواندن آن متوجه حالات روحی نویسنده شود.» (ص 123) بر خلاف امریکا که به سبک نوشتن جملات توجه ویژهیی میشود، در ژاپن به هر مطلبی که نوشته میشود، انشا میگویند! و در کتاب درسی «زبان ژاپنی»، بخشی که به شیوههای متن نویسی اشاره کرده باشد، دیده نمیشود و تنها در دفترچه راهنمای آموزش انشا میخوانیم که «برای نوشتن انشای خوب لازم است به دانشآموزان یاد دهیم که احساسات خود را به صورت واقعی و ملموس بیان کنند. لازمه این کار، نگاه کردن به موضوعات اطراف خود از دریچه عواطف و احساسات است.»(ص 124) همچنان که دیده شد، کتاب «پرورش هنر استدلال» با برابر نهادن رویکردهای گوناگون آموزش انشا در ژاپن و امریکا به خوبی توانسته است، فرهنگ نوشتاری دو کشور را مقایسه کرده و پیامدهای تفاوت این دو فرهنگ را دستکم در گستره انشای دانشآموزان و پندار و کردار آنها به نمایش بگذارد. برای نمونه «ژاپنیها در آموزش تکلیف اندیش و وظیفه مدارند و به مهارتهای شنیدن بیش از گفتن اهمیت میدهند. از این جهت نیز با امریکاییهای نتیجه گرا و حق اندیش و حقوق مدار متفاوتند.» (ص 19) و... به باور نگارنده، گرچه کتاب در بازتاب تلاشهای پژوهشی و فرآوری اندیشههای نویسنده بسیار کامیاب است اما نویسنده ژاپنی تا اندازهیی گرفتار سبک نوشتاری این کشور بوده و خواسته یا ناخواسته به سبک سلسله زمانی چنگ زده است. از سوی دیگر در آموزش و پرورش نوین، آموزش، ابزاری توانمند برای آموزشهای شهروندی، صلح، اخلاق، مدارا و... شمرده میشود و بیگمان کلاسهای انشا یکی از فرصتهایی است که دانشآموزان درباره این آموزهها میاندیشند و گفتوگو میکنند و اندیشهها و آموختههایشان را با هم درمیان میگذارند. کتاب درباره این گونه آموزشها ساکت مانده است. به هر روی کتاب «پرورش هنر استدلال» دریچهیی تازه و بس فراخ به آموزش انشا باز کرده که میتواند دستمایه پژوهشهایی در این زمینه در کشور ما نیز باشد.