الناز محمدی
روزنامه شهروند،23 فروردین 93
۱۱۵ هزارنفرند. سالهاست که جدا درس میخوانند. جدا تکلیف مینویسند. جدا به مدرسه میروند و از مدرسه برمیگردند. یا چشمشان نمیبیند، یا گوششان نمیشنود یا پایشان درست برای راه رفتن درست یاریشان نمیکند. برای همین هم هست که اسمشان را گذاشتهاند: استثنایی. دانشآموزان استثنایی. خیلی وقتها درس خواندن آنقدر برایشان سخت بوده که عطایش را به لقایش بخشیدهاند. بعضی وقتها هم یا مدرسه نزدیکشان نبوده برای رفتن یا به اندازه کافی معلمی نبوده تا بیاید سر کلاسهای «استثنایی»شان تا الفبا یادشان بدهد. آنها ۷ دستهاند: دانشآموزان نابینا، ناشنوا، معلول جسمی حرکتی، دانشآموزان دارای اختلالات رفتاری، دانـشآمـوزان دارای اختــلــالات یادگیری، دانشآموزان کمتوان ذهنی و دانشآموزان چندمعلولیتی و بعضی از آنها، بسته به نوع معلولیتشان برای تحصیل، در مدارس استثنایی مختلف درس میخوانند. در تمام سالهایی که از شروع به کار مدارس استثنایی در ایران میگذرد، نظرهای مختلفی درباره نوع آموزش آنها وجود داشته؛ عدهای گفتهاند که بهتر است دانشآموزان معلول، ناتوان و کمتوان ذهنی در مدارس استثنایی و در کنار آدمهایی مثل خودشان درس بخوانند و بزرگ شوند و عدهای از جداکردن این دانشآموزان از بقیه انتقاد کرده و نتیجه آن را ایزوله شدن این افراد در جامعه دانستهاند.
حالا و اینطور که به نظر میرسد نظر دسته دوم در بین آموزش و پرورشیها تأثیر بیشتری داشته. ماجرا از ۲سال پیش شروع شد؛ وقتی بعد از اجرای کجدار و مریز طرح تلفیق دانشآموزان عادی و استثنایی در مدارس، مهدی نویدادهم، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش اعلام کرد براساس تصویب شورایعالی آموزش و پرورش، کودکان و دانشآموزان استثنایی با معلولیت کم مانند نابینایی و ناشنوایی میتوانند در مدارس عادی که شرایط و امکانات لازم را دارند در کنار بقیه دانشآموزان تحصیل کنند. او آن زمان گفت از مهر سال تحصیلی ۹۱-۹۰ مدارس عادی دولتی با رعایت شرایط و مفاد آییننامه میتوانند این دانشآموزان را همانند دانشآموزان عادی ثبتنام کنند. او هدف از اجرای این طرح را پذیرش این گروه از دانشآموزان در جامعه و در کنار همسالان خود و جدا نبودن آنها از سایر دانشآموزان دانست و گفت کودکان با معلولیت کم نباید از جامعه جدا شوند بلکه باید از نظر روانی و عاطفی بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
حالا ۲سال از آن زمان گذشته و کمتر دانشآموز عادیای بوده که دانشآموزان استثنایی را کنارش و در کلاس درس دیده باشد. اما این باعث نشده آموزش و پرورشیها از تصمیمشان برگردند. حالا این مسئولان سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشورند که میگویند اگر در ۲سال گذشته تعدادی از این دانشآموزان، آن هم برای شرکت در یک طرح آزمایشی در مدارس عادی درس خواندهاند، در سال تحصیلی جدید، دیگر همه دانشآموزان استثنایی در مدارس عادی درس میخوانند. خبر را چند روز پیش، معاون برنامهریزی آموزشی و توانبخشی سازمان آموزش و پرورش استثنایی اعلام کرد. او دراینباره گفت: «آییننامه آموزش تلفیقی – فراگیر کودکان و دانشآموزان با نیازهای ویژه در شورایعالی آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۰ تصویب شده و شیوهنامه اجرایی آن به استانها ابلاغ شده است. آموزش تلفیقی – فراگیر درحال اجراست و سال جدید نیز در واحدهای آموزش و پرورش عادی اجرا خواهد شد. با توجه به اینکه طرح تلفیقی در برنامه پنجم توسعه مورد تأکید قرار گرفته است، سیاست آموزش و پرورش هم گسترش کمی و کیفی آن است و بهعنوان یک رویکرد جدید در اولویتهای سازمان آموزش و پرورش استثنایی قرار دارد.» به گفته او با توجه به اینکه معلمان آموزش و پرورش عادی در دورههای ابتدایی و بهویژه متوسطه از نظر محتوای دروس تخصصی نسبت به معلمان رابط تسلط بیشتری دارند تمهیداتی ایجاد شده تا از حضور آنان برای برگزاری کلاسهای آموزش جبرانی دانشآموزان تلفیقی – فراگیر استفاده شود.
اما تلفیق دانشآموزان عادی و استثنایی هنـوز موافـقان و مخالفان خودش را دارد. معلمان مدارس عادی، جزو کسانیاند که بیشتر مخالف در کنار هم درس خواندن دانشآموزان عادی و استثناییاند تا موافق. محمدرضا نیکنژاد، معلمی که ۲۲سال است در مدارس عادی درس میدهد، یکی از آنهاست. او به «شهروند» میگوید آموزش دانشآموزان استثنایی در ایران ۲ رو دارد: «این دانشآموزان خودشان میخواهند که در مدارس عادی درس بخوانند و در فضای آن قرار بگیرند. چون همانطور که تعدادی از کارشناسان آموزشی میگویند، اگر این بچهها در فضای عادی قرار نگیرند، وارد اجتماع نمیشوند، نمیتوانند با آدمهای عادی ارتباط برقرار کنند و بنابراین حقوق انسانیشان پایمال میشود. اما از طرف دیگر واقعیت این است که آموزش و پرورش ما برای دانشآموزان عادی هم امکانات زیادی ندارد. درحال حاضر در کلاسهای ۴۰نفره این دانشآموزان، آموزش زمینگیر و معلم مبصر است. از طرف دیگر مشکلات انضباطی، بازدهی کلاس را پایین میآورد. بنابراین در این فضایی که بچهها انگیزه و امکانات لازم را ندارند و معلم هم ناراضی است، حضور این دانشآموزان و برخورد با آنها، آموزش لازم و امکانات مناسب میخواهد. این امکانات درحال حاضر در این مدارس وجود ندارد و قطعا آنها ضرر بیشتری میبینند. توجیه بعضی کارشنــاسان درباره پایمال شدن حقوق آنها یک بحث است، ولی روی دیگری هم دارد. بچههایی که بچههای کمرو ولی ساکت و... را اذیت میکنند و هنوز فرهنگ لازم را برای درس خواندن در کنار دانشآموزان معلول ندارند، مسلما با رفتارهایشان بچههای افسرده را افسردهتر میکنند و قطعا این موضوع به آنها آسیب بیشتری میزند. این وضع ممکن است جزو مواردی باشد که موقعی وارد کاری میشویم و میخواهیم چیزی را درست بکنیم، بدترش هم میکنیم. از نظر من این موضوع برمیگردد به کارهای شتابزده دولت قبلی، بدون هیچ کار پژوهشی. شورایعالی آموزش و پرورش در دولت قبلی بدون هیچ کار پژوهشیای این آییننامه را تصویب کرد درحالیکه این موضوع نیاز به کار بیشتری داشت.»
معلمانی که در مدارس استثنایی درس میدهند اما جزو موافقان این طرحند. آنها میگویند همانطور که در دیگر کشورها دانشآموزان استثنایی در کنار دیگر دانشآموزان درس میخوانند دیگر وقتش است که دانشآموزان استثنایی ایرانی هم در کنار دیگر همسن و سالانشان و در مدارس عادی درس بخوانند. «ناهید جمشیدفر»، مدیر مدرسه استثنایی امید ماسور خرمآباد که یک مدرس دانشآموزان کمتوان ذهنی است یکی از این معلمان است. او درباره اجرای این طرح به «شهروند» میگوید: «از چند سال قبل مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردند ظرف ۱۰سال این طرح بهطور کامل اجرا میشود ولی چون سختیهای خودش را دارد هنوز بهطور کامل اجرا نشده است.»
او ادامه میدهد: «چندین سال است که در کشورهای خارجی دانشآموزان معلول و کمتوان در مدارس عادی درس میخوانند ولی با کمک معلم رابط. یعنی معلمی که تخصص این رشته را داشته باشد. به نظر من اگر امکانات فراهم شود و این بچهها در کنار بچههای دیگر درس بخوانند، ممکن است اولش شکستهایی داشته باشد ولی به مرور این طرح موفق میشود. وقتی محل تحصیل این بچهها جدا باشد یعنی ایزولهاند و بعد میروند در اجتماع و سرکوفت میخورند اما من بچههایی را میشناسم که کنار بچههای عادی درس خواندند و مثلا با اینکه نابینا بودند حالا دکترا میخوانند.» او درباره مشکلات مدارس استثنایی هم میگوید: «مشکلات در این مدارس زیاد است. مثلا الان معلم آموزشدیده استثنایی خیلی کم است و مجبوریم از مدارس عادی معلم بیاوریم و آنها آنچنان که باید تخصص و صبر و علاقه لازم را ندارند.»
در چند سال گذشته، بودهاند دانشآموزان معلولی که در مدارس عادی پذیرفته شدهاند ولی شرایط جدید این مدارس بوده که بیشتر باعث مشکلشان شده تا رفع مشکل. «علی» وقتی اول راهنمایی بود مبتلا به بیماری حرکتی «دیستروفی» شد. پدر و مادر او با اصرار زیادی توانستند او را در مدرسهاش نگه دارند اما با شرایط جدید. مادر علی دراینباره به «شهروند» میگوید: «بیماری علی وقتی راهنمایی بود شدیدتر شد. او روی ویلچر بود و نمیتوانست به راحتی به مدرسه عادی برود به همین دلیل هم مسئولان مدرسه هر سال مبلغ زیادی از ما پول میگیرند تا او را در مدرسه نگه دارند و به مدرسه استثنایی نفرستند. مثلا میگویند مجبورند کلاسهایی را که طبقه دوم و سوم است به طبقه اول بیاورند یا میگویند باید ناظم جدید به دلیل حضور علی در کنار بچهها در نظر بگیرند و بنابراین شده که سالی یکمیلیون هم از ما هزینه گرفتهاند. ولی به هرحال در مدارس استثنایی شرایط بدتر است چون مثلا دانشآموزان دارای معلولیت ذهنی را میگذارند کنار دانشآموزانی که معلولیت جسمی دارند.»
«سهیل معینی»، رئیس هیأتمدیره انجمن باور، یکی از انجمنهای فعال در حوزه حقوق معلولان هم درباره وضع آموزشی دانشآموزان استثنایی میگوید: «آموزش و پرورش تلاش زیادی کرده تا دانشآموزان استثنایی در مدارس عادی تلفیق شوند که اتفاقا سیاست خوبی است اما مشکل اینجاست که دانشآموز معلول را به مدارس عادی میفرستند، بدون اینکه از او حمایتی به عمل بیاید، مثلا در کمتر مدرسه عادی برای زنگ ورزش و هنر دانشآموز معلول، امکاناتی اندیشیده شده است و معمولا این زنگها برای دانشآموزان معلول به زنگ تفریح تبدیل میشود.» معینی معتقد است: «همانطور که در جامعه، دانشگاه و بازار کار، افراد معلول در کنار افراد غیرمعلول زندگی میکنند، باید آن گروه از دانشآموزان استثنایی که توان تحصیل در مدارس عادی را دارند، در کنار دیگر دانشآموزان مدارس عادی درس بخوانند، اما خلاف دیگر کشورهای توسعهیافته، حمایتی از دانشآموز معلول در مدارس عادی به عمل نمیآید و به همین دلیل، آموزش تلفیقی و همزمان برای دانشآموزان معلول و غیرمعلول در مدارس عادی کشور، بدون امکانات جواب نمیدهد.»