سرآغاز

                        

                                               علی اصغر ذاتی

                    کسی در ناکسی دریافتم / بس کسی در ناکسی دریافتم

«ذات ما عریان شد و یک باره با قضایی مواجه شدیم و حجاب از همه چیز برداشته شد و فضایی نامتجانس که چشم را در خود فرو می برد و نشان داد چه مجهول بزرگی بوده ایم».

ناگزیر زاویه ی دید تغییر کرد تا به نوع دیگری از دیدن گراییم و بیشتر و دقیق تر ببینیم.ما به شبه موقعیتی مدرن و وابسته و کهنه رانده شدیم.ساخت جامعه ی نا آشنا ما را به شبان رمگی خواند.تن زنیم و رد شویم تا نه در خشت خام بلکه در آیینه و واقعیت دستاوردهای انسان بنگریم.توطئه و غفلت در خود ماست.نباید همه را خود دید تا دیگران هم دیده شوند.ما در گروه رهبر نمی خواهیم و مدبری آگاه از میانه گزیدن ،همراهی آزاد و همکاری آگاهانه ادامه راه است.ضرورت نیست تا باشندگی و گویندگی و دیدن همه بر یک شکل استوار باشد بلکه مطلوب است که به ضرورت انسان متمرکز شویم.

ساخت استبدادی ذهن نباید ما را بی نیاز از کشف مجهول کند.رود با طراوت خرد و اندیشه در زمین آزادی جاری است و گوهر بی بدیل خرد جمعی ،تو را بی باک و آگاهانه می شکند.مطلوب است با چشمی انسان را در تنوع و تکثر ببینیم و به درک حضور دیگری برسیم و نباید گرفتار بی عملی شویم و نگذاریم استبداد با استحاله به شکل دیگر در غلطد و لباسی دیگر از ارتجاع تن کند.

«چو از این کویر وحشت،غبار غارت،گداز بیداد به سلامتی گذر کردیم به شکوفه ها به باران برسانیم سلام یاران».

تنوع، کثرت، شادابی، خنده، آزادی، آگاهی، هم اندیشی و همراهی راهمان باد.

-نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم

-بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم...

ظلم، آیین را شکست . دست در دست ،چشم در آزادی و آیینه بست.

تا آغازی دگر دست افشان و همراه ...

تارنگار "یاور"


 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد