گزارشی از نگین باقری
روزنامه آرمان،27 شهریور 92
نگران بودند؛ از جمعیت تهران. از اینکه تهران از فشار جمعیت بترکد؛ از اینکه امکانات شهری به همه نرسد؛ از بلایای طبیعی. از اینکه حجم ترافیک هر روز بیشتر شود و آلودگی افزایش یابد. برای همین محمود احمدینژاد اواخر سال 88 گفت که باید 5میلیون نفر تهران را تخلیه کنند. سال 89 هم اولین فاز انتقال کارمندان از کلانشهرها به شهرستانها شروع شد. دولت دهم تصمیمش را برای خلوت کردن تهران اینگونه گرفته بود؛ خالی کردن پایتخت از آدمها. اگرچه بهترین دانشگاهها در تهران بود، همه وزارتخانهها در تهران قرار داشت و بیشترین شغلهای سودده در تهران امکان فعالیت داشتند اما ساختمانها را نمیشد به حرکت درآورد. ساختمانها بتونی و محکم سر جای خود ایستاده بودند. مناسبات زندگی اقتصادی در کلانشهرها شکل خودش را گرفته بود و قابل تغییر نبود. در مقابل اما انسانها دمدستترین موجودات قابل تحرک بودند. اولین نیرویی که در شهر قابل انعطاف بود آدمها بودند. آدمهایی که زندگی داشتند، کار داشتند، زن و و شوهر و بچه داشتند و به هر شکلی حاضر نبودند زندگیشان را رها کنند و راهی روستا و شهرهای دیگر بشوند. برای همین دولت دهم راهی جز ابزارهای تشویقی ندید. کارمندها به هم میگفتند «اگر تهران را رها کنیم، خانه میدهند، زمین میدهند، پاداش میدهند». کارمندانی که از خود به اندازه یک سانتیمتر زمین هم نداشتند، تهران را رها کردند تا 100 متر زمین را این طور به نام خود بزنند. دستهدسته کارمندان را به شهرستانها فرستادند و گفتند تهران جا ندارد. تعداد زیادی از این افراد را معلمان تشکیل میدادند. معلمانی که حالا بعد از سالها ترک مبدا متوجه شدهاند از هیچ تشویقی برخوردار نشدهاند و حتی امکان بازگشت هم ندارند. در آییننامه این طرح آمده بود: چنانچه محل انتقال کارمند تهرانی در فاصله بیشاز 150 کیلومتری خارج از حریم تهران باشد، 120مترمربع زمین برای ساخت مسکن همراه با وام ساخت به او تعلق میگیرد و چنانچه مقصد سایر شهرستانها باشد 150 مترمربع زمین به همراه 4 میلیون تومان ودیعه مسکن واگذار خواهد شد.
مشکل را در استانداری حل کنید
5میلیون نفری که احمدینژاد میخواست از تهران خالی کند، تا پایان سال 91 حدود 32هزار کارمند شده بود. کارمندانی که 5هزار نفرشان را فرهنگیان تشکیل میدادند. براساس نتایج حاصل از آییننامه سال 86 خروج از کلانشهرها، عمده متقاضیان خروج از تهران در آن زمان فرهنگی - معلم- بودهاند. گیلان نیز بهعنوان پرطرفدارترین شهر مقصد کارمندان انتخاب میشد. تا اینکه مردادماه 92 دستور انتقال کارمندان دولت از کلانشهرها به سایر مناطق و شهرها، منتفی شد. اما آنهایی که شهر و دیار خود را رها کرده بودند دیگر راهی برای بازگشت پیدا نکردند. حالا 3سال از این طرح میگذرد که فرهنگیان فهمیدهاند با رهاکردن شهرشان خبری از تسهیلات گفته شده نیست. نه خبری از خانه و زمین است و نه بویی از افزایش حقوق. چکیده همه تشویقهای دولت حدود 150هزار تومان افزایش حقوق بوده که آن هم بعد از افزایش حقوق همه معلمان در سال 92، حقوق معلمانی که از این طرح استفاده کرده بودند شامل این افزایش حقوق نشده است. معاون سابق استاندار تهران در این رابطه به آرمان میگوید: این افراد میتوانند حالا با ملغی شدن طرح به شهر مبدا برگردند. نعمتا... ترکی میافزاید: آنهایی که نمیتوانند برگردند به خاطر این است که از تسهیلات استفاده کردهاند. اما افرادی که نه از تسهیلات استفاده کردهاند و نه اجازه بازگشت به آنها داده میشود باید مشکل خود را در معاونت توسعه مدیریت و منابع انسانی استانداری حل کنند. شهرام کریمی، دبیر ریاضی با 25 سال سابقه کار است میخواهد به هر نحوی شده به تهران برگردد اما مسئولان وزارت آموزش و پرورش به او گفتهاند باید 10 سال در تنکابن(شهری که به آن مهاجرت کرده است) زندگی و کار کند. یعنی زمانی که دیگر بازنشسته شده است، اجازه بازگشتش به تهران را خواهند داد!
همسرش هم یک دبیر آموزش و پرورش است. هر دوشان سال 89 بعد از شنیدن وعدههای رنگارنگ به تنکابن مهاجرت میکنند اما حالا از عملی نشدن وعدهها ناراضی هستند. «آن سال کل معلمهایی که به تنکابن مهاجرت کردند 8 نفر بودند که به هیچ کداممان یک هلپوک هم نرسید. دربخشنامه دولت حدود 28 بند برای کارمندانی که قصد خروج از کلانشهرها را داشته باشند تشویقی آمده است. برخی از معلمان لرستان یا قوچان این تسهیلات را گرفتند اما ما را از این تسهیلات منع کردند. اول گفتند که کلاردشت زمین میدهند. به همسرم گفتند وام میدهند. برای خرید زمین یکمیلیون و پانصدهزار تومان به حساب وزارت مسکن و شهرسازی ریختیم اما هیچ سقفی به ما تعلق نگرفت. وزارت آموزش و پرورش گفت این به ما ربطی ندارد و ما را به فرمانداری تنکابن ارجاع داد. آخر یک زمینی با چند تیرآهن در چالوس نشانمان دادند، گفتند این را به شما میدهیم. من هم قبول نکردم. این زمین هنوز بعد از 4 سال همچنان به همان شکل است. به دیوان عدالت اداری شکایت کردم، اما هنوز هیچ که هیچ.» مشکلش فقط این نیست که چرا دولت به وعدهاش عمل نکرده بلکه میگوید تنکابن هم به من معلم ریاضی نیاز ندارد. «اینجا مدام مرا اذیت میکنند. لیسانس ریاضی دارم اما معلم ورزش یک دبستان در روستا هستم. امسال 75درصد از ضریب شغلی و گروه تشویقی را هم ندادند. هزینه سفر را هم ندادهاند. اگر موقعیتی پیش آید با کله به تهران برمیگردم.» او درباره عدم تحقق وعده وام توضیح میدهد: «قرار بود وام را به همسرم بدهند. یک وام 20میلیون تومانی با سود 4درصد اما هیچ بانکی عاملیتش را نپذیرفت». خانی، معلم دیگری که درحال حاضر در ساوجبلاغ تدریس میکند. توضیح میدهد: «ما معلمان اشتباه کردیم که از تهران خارج شدیم. به حقوقمان 196هزار تومان اضافه شد؛ اما بعدا به همه معلمان 80هزار تومان اضافه حقوق میدهند که این مبلغ به ما اختصاص نمییابد». یعنی فرق او که در روستاهای ساوجبلاغ درس میدهد و برای خالی کردن تهران و بازکردن جای یک نفر دیگر به شهر دیگری مهاجرت کرده یکصدهزار تومان است. «هیچکدام از پاداش و هزینه سفر و گروه تشویقی و زمین و مسکن مهر هم که ندادند. الان هم درحال شکایت به دیوان عدالت اداری هستیم». هشترودی، معلم ریاضی در هشتگرد است. او نسبت به بقیه معلمها شرایط بهتری دارد. حداقل اینکه اگر خانه و زمین به او ندادهاند، 25میلیون تومان برای مسکن مهر هشتگرد از او دریافت کردهاند. او نیز به آرمان میگوید: اول وعده زمین دادند بعد گفتند بهجای زمین مسکن مهر میدهیم. حالا هم 25میلیون تومان برای مسکن مهر به حساب وزارت مسکن و شهرسازی ریختهایم اما چیزی تحویلمان ندادهاند. از هزینه سفر هم خبری نبود. حتی فوقالعاده شغلی هم ندادند وقتی برای دریافت هزینه سفر هم مراجعه کردم، گفتند بودجه نداریم.»کارمندان از تهران رفتند، بخشنامه ملغی شده است اما آنها همچنان حیران در شهرستانها ماندهاند. با این حال بازنده این داستان هنوز تهران است که همچنان برایش بلایای طبیعی زنگ خطر محسوب میشود. هنوز از فشار جمعیت درحال انفجار است، هر سال روزهای پاک کمتری به خود میبیند، هر روز باید برای آدمهای زیادی که برای پیداکردن کار و تحصیل و درمان به تهران میآیند جای بیشتری باز کند. فرهنگیان از تهران رفتند، شهر اما هنوز شلوغ است.