گزارشی از روناک حسینی،روزنامه آرمان،15 تیر 92
زمانی که قرار است دولتی جایش را به دولت بعدی بدهد، نگاهها به صندلیهاست که چه زمان قرار است خالی شود و نفر بعدی که روی آن مینشیند، کیست و با چه سابقهای و چه نگاهی به حوزه ریاستش قرار است بر مسند جدید تکیه زند. روزهای پایانی دولت دهم است و دولت یازدهم درحال آرایش ترکیب جدید هیات دولت. در این میان، دغدغه اقشار مختلف جامعه، مستقیم یا غیرمستقیم، آن است که در هر وزارتخانهای چه کسی قرار است برصندلی وزارت بنشیند و تکلیف کارهای نیمهتمام چه میشود و وزیر جدید نقصها را چگونه برطرف خواهد کرد. در این بین، حوزه آموزش و پرورش نیز یکی از همین دغدغههاست. اینکه چه کسی وزیر بعدی آموزش و پرورش خواهد بود و آیا برنامههای نیمهتمام دولت قبلی را ادامه میدهد و مسائل مغفولماندهای که از دغدغههای افراد شاغل در این حوزه است، آگاهی دارد و به آنها بهایی خواهد داد؟ در این میان گمانهزنیهایی برای وزیر بعدی آموزش و پرورش از سوی عدهای صورت گرفتهاست اما کسی بهطور قطع نمیتواند در اینباره اظهارنظر کند. با این وجود میشود قالبی را با توجه به نیازهایی که در حوزه آموزش و پرورش وجود دارد برای وزیر درنظر گرفت و دید چه کسی بهتر از همه با این قالب همخوانی دارد و جامه وزارت آموزش و پرورش دولت یازدهم، بیشتر از همه برازنده تن کیست. البته کارشناسان سیاسی معتقدند بهتر است در این زمان که کارگروههای دولت یازدهم درحال بررسی گزینههای مختلف وزارت و چیدن کابینهاند، از معرفی اشخاص بکاهیم و بیشتر بر تشریح قالب تمرکز کنیم و از اندازههای کت بگوییم.
آشنایی با بدنه آموزش و پرورش
نکتهای که بیشتر از هر چیز در انتخاب وزیر بعدی آموزش و پرورش نقش دارد، اینکه باید وزیر، از بدنه آموزش و پرورش باشد؛ داشتن سابقه فعالیت در این حوزه و آشنایی نزدیک با مشکلات جاری در آموزش و پرورش. اما در ادامه، حفظ این رابطه در طول دوران وزارت از نکاتی است که نباید از قلم بیفتد. محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش به آرمان میگوید: «آقای حاجیبابایی، وزیر فعلی، در بدو ورود به وزارت آموزش و پرورش امیدهایی را ایجاد کرد، چراکه شخصی از بدنه آموزش و پرورش بود و تقریبا از سال 85 پیگیر امور صنفی معلمان بود و گاهی بهعنوان مدافع صنفی معلمان ظاهر میشد. مثلا اینکه از انگشتشمار نمایندگانی بود که زمان تجمع معلمها جلوی مجلس برای پیگیری حقوق صنفی، به حرف آنها گوش میداد اما پس از انتخاب به عنوان وزیر آموزش و پرورش، رفتهرفته این ارتباط کمرنگ شد تا جایی که دیدارهای مردمیاش تقریبا به صفر رسید و قائممقام وی این قبیل کارها را انجام میداد که اتفاقا از بدنه این سیستم نبود.» از نظر کارشناسان، بیربط بودن وزیر با این سیستم موجب میشود تا نتواند نگاه عمیقی به مشکلات آموزش و پرورش داشتهباشد یا آنها را به قدر کافی جدی بگیرد. ارتباط با بدنه آموزش و پرورش باعث میشود وزیر مشکلات دانشآموزان و کادر آموزشی را بداند و اینکه نقاط حساس وزارتخانه تحت امرش کجا هستند. همچنان که یک مدیر باید نقاط حساس برای رسیدن به موفقیت مجموعه تحت امرش را بشناسد و با تمرکز بر آنها جلوی هدر رفتن هزینه برای مسائل حاشیهای را بگیرد. یکی از کارشناسان آموزشی میگوید اکنون دو- سه سال است که آموزش و پرورش سرانه دانشآموزی به مدارس پرداخت نکرده و وزارتخانه در قبال این مسئله در موضع انکاری یا فرافکنی قرار دارد. این موضوع سبب میشود که دانشآموزان برای تحصیل در مدارس دولتی نیز مجبور به پرداخت هزینه ثبتنام یا هزینههایی از این دست شوند.
آشنایی با آموزش و پرورش نوین و جهانی
ویژگی دیگری که به گفته کارشناسان لازمه وزیری کارآمد برای آموزش و پرورش است، آگاهی از شیوههای نوین تعلیم و تربیت در دنیاست و البته بدون تنگنظری در انتخاب بهترین شیوهها برای ایجاد شرایطی بهتر در آموزش و پرورش کشور. محمدرضا نیکنژاد در این رابطه میگوید: «اینکه وزیر یا مشاوران و معاونانش با آموزش و پرورش جهانی آشنا باشند و از نگاه سنتی به آموزش فاصله بگیرند و بتوانند تئوریهای جهانی را در سیستم مدیریتی خود بهکار بگیرند، در ایجاد تحولات مثبت و بیرون آمدن مدارس از بیانگیزگی و رخوت برنامهریزی کارشناسی کرده البته انتظار تغییرات شگرفی نداریم اما پرداختن به جزئیاتی که از دغدغههای حرفه معلمی است، میتواند مسائل و مشکلات پیش روی آموزش و پرورش را کمکم از جلوی راه بردارد. اما حسن روحانی، رئیس دولت یازدهم، پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در رابطه با مشکلات مطرح در نظام آموزش و پرورش به سایت آفتاب چنین گفته بود: «آموزش در مدرسه دو طرف اصلی دارد؛ معلم و دانشآموز که این دو بر بستر امکانات آموزشی، کتب درسی، برنامه درسی پنهان، تأکیدات نظام آموزشی و شرایط فردی خودشان حرکت میکنند. بهنظرم، الان معلمان در شرایط خوبی نیستند. مشکلات اقتصادی بر آنها فشار وارد میکند و توان کار کردن را تقلیل داده است. تا زندگی بهتری برای معلمان خود فراهم نکنیم، امکان بهبود کیفیت در آموزشعالی وجود ندارد. تصور میکنم جامعه ما تصوری آرمانی از معلم ساخته و دائم انتظاراتی از او دارد، ولی متناسب انتظاراتش به معلم اهمیت و امکانات نمیدهد. معلمها به اینکه دائم آنها را با عبارات عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم، نیاز ندارند، باید مشکلات اقتصادیشان را حل کرد.»
نگاه به آنچه انگیزه را از معلم سلب میکند
مشکلات معیشتی معلمها بارها به عنوان یکی از موانع اصلی توفیق آموزش و پرورش در امر تعلیم و تربیت مطرح شده است. اما با وجود تمام قولهایی که وزارتخانه برای بهبود شرایط میدهد هنوز معلمان معتقدند تغییر چندانی در وضعیتشان حاصل نشده و کماکان کارشناسان معتقدند این موضوع یکی از دلایل اصلی بیانگیزگی معلمها در کارشان است. دکتر حسن روحانی در مصاحبهای که از آن سخن رفت در اینباره چنین میگوید:« حل این مسأله در گرو رونق اقتصادی کشور است. غیر از این هم هر راه دیگری برویم به بنبست میرسیم. مسائل استخدامی معلمان هم در همین حیطه میگنجد. اگر در استخدامها تعلل میشود، مسألهاش نبود اعتبارات است و قول و وعده هم مشکلی حل نمیکند. اما نکته مهم دیگر در اینباره آن است که فرهنگیان ما دغدغههای معنادار دیگری هم دارند که پوشش رسانهای ضعیفی داشته است و آن هم محتوا و برنامههای آموزشی و نحوه سنجش و ارزشیابی در نظام آموزشی است که سال به سال رشد قابل توجهی نداشته است. تغییر کتابهای درسی بهطور شتابزده – حذف و تعویضهایی که دلیل مشخصی ندارد و معلمان در جریان آن قرار نمیگیرند، مشارکت داده نمیشوند. اگر بحث مشارکت است باید در این جاها نیز جدی گرفته شود.» همانطور که کارشناسان نیز بر این موضوع تاکید دارند، ناکارآمدی برخی روشهای آموزشی دلیل دیگری است که معلمان را نسبت به کاری که مشغول انجام آن هستند، تحت تاثیر قرار میدهد. نیکنژاد، کارشناس آموزش میگوید: «آموزش ما به دلیل درونمایههای سنتی، نتیجهمحور و حافظهمحور بودن آسیبپذیر شده است. وقتی معلم میبیند تلاشهایش کارایی لازم را ندارد، انگیزههایش کمرنگ میشوند. اکنون وضعیت بهگونهای است که دانشآموز با یک کلیک وارد دنیای مجازی میشود خیلی از اطلاعاتی را که میخواهد دریافت کند. از یک طرف دروس به لحاظ محتوایی نگارش درستی ندارد و از طرف دیگر وضعیت بودجه بهگونهای است که دانشآموز از امکاناتی نظیر آزمایشگاه یا هرگونه آموزش تجربی برخوردار نیست.» از نظر این کارشناس آموزش، روشهای مبتنی بر گفتوگوی بیشتر با دانشآموز و سهیم کردن او در تجربه میتواند باعث کارایی بیشتر محتوای آموزشی باشد؛ چیزی که در برنامه فعلی کمرنگ است یا لااقل آنچه در مدارس امروز مشاهده میشود تناسب چندانی با برنامههایی که بعضا بهصورت شتابزده از سوی وزارتخانه به عنوان برنامههای تحولی ارائه میشود، ندارد. حسن روحانی در رابطه با ریشه اصلی مشکلات میگوید:« ریشه اینگونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما دستخوش تحولاتی کرده است. اینکه در نظام آموزش و پرورش ما به تمامی دستاوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند، گویی اینها نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف دستاوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر بر طبل هوشمندسازی که دستاورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است، میکوبند. به صراحت خدمت شما و مردم ایران میگویم که این وضعیت نتیجه توسعهنیافتگی اقتصاد ماست. آموزش در همه دنیا، سرمایهگذاری بلندمدتی است که سودش نصیب خود دستگاه آموزش و پرورش نمیشود.» زیاد شد؛ تمام آن نشانههایی که یک وزیر مناسب برای تصدی وزارت آموزش و پرورش نیاز دارد. «من با صراحت میگویم نجات آموزش و پرورش در گرو نجات اقتصادی کشور است و هر برنامهای که فقط دنبال دادن اعتبارات بیشتر بدون نجات اقتصادی جامعه باشد ظاهرسازی است.> در کنار همه اینها باید واقعبین بود و این نکته را فراموش نکرد که تنها با تغییر چند مدیر، نمیتوان انتظار تحولاتی شگرف داشت اما انتظار میرود که دستکم آنچه امکان اصلاح آن وجود دارد، در خلال برنامههای عجولانه گم نشود بلکه به آهستگی و با نگاهی عملگرا پیش برود.