شرط معدل در نام نویسی دانش آموزان

 

  مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،11 خرداد 92

(این یادداشت با کمی حذف در روزنامه به چاپ رسید.)

 روز شنبه چهارم خرداد ماه،در روزنامه "آرمان" گزارشی منتشر گردید که در آن از یکی از کارگزاران فرادست آموزش و پرورش نقل شده بود که مدرسه های دولتی به هنگام نام نویسی دانش آموزان،حق ندارند شرط معدل بگذارند. گزارشگر و گفت گوی کننده ی گرامی گزارش،به درستی به جنبه هایی از این موضوع پرداخته بودند. من در زیر به دو نکته ی دیگر این خبر اشاره می کنم :

1.      این که برخی از مدرسه های دولتی برای نام نویسی دانش آموزان،شرط معدل می گذارند تا اندازه ای با آگاهی خود آموزش و پرورش منطقه انجام می پذیرد. این نگارنده چند سال پیش،محل سکونت خودم را از یک منطقه ی تهران به منطقه ای دیگر منتقل کردم و به ناگزیر مدرسه ی فرزندم نیز باید جابجا می شد. هنگامی که برای نام نویسی فرزندم به منطقه ی آموزش و پرورش جدید رفتم،با اندکی پرس و جو،دریافتم که چه مدرسه های دولتی در منطقه از وضعیت آموزشی بهتری برخوردارند. به دو تا از آن مدرسه ها رفتم. در آنها،نام هر دانش آموزی را نمی نوشتند و افزون بر معدل،از میزان توانایی خانواده در کمک های مردمی هم می پرسیدند. در خود آموزش و پرورش نیز،البته با کمی پافشاری،خانواده ی دانش آموزان از نظر درسی زرنگ،که البته همچنین می توانستند قول کمک های مردمی را هم بدهند،به گونه ای به آن دو- سه مدرسه ی ویژه راهنمایی می شدند. من البته در این باره نمونه های دیگری هم دیده ام و از برخی مدیران مدرسه ها نیز شنیده ام که خود منطقه های آموزش و پرورش بدشان نمی آید که در هر منطقه،دو- سه مدرسه دولتی سرآمد باشند تا بتوانند هم امتیازهای علمی – آموزشی بهتری بدست آورند و هم ابزاری داشته باشند برای گرفتن کمک های مردمی بیشتر؛کمک های مردمی که در نهایت،سود آن به خود منطقه هم می رسد و درصدی از آن در اختیار رییسان منطقه ها قرار می گیرد تا بتوانند در کارها و هزینه های اداری  از آنها بهره بگیرند. من بارها از برخی پدر- مادران شنیده ام که حاضر شده اند مبلغ بالایی به مدرسه های دولتی خوب بدهند تا نام فرزند خویش را در آنها بنویسند. پس سویه هایی از این شرط معدل گذاشتن،به مناسبات گوناگون اداره منطقه و مدرسه های خوب دولتی برمی گردد و این مدرسه ها تا اندازه ای،محل گردآوری کمک های مردمی به شمار می روند. درخور درنگ این که وضعیت مادی آموزگاران این مدرسه ها نیز،اغلب،با وضعیت دیگر مدرسه ها تفاوت چندانی ندارد،یعنی با این که این مدرسه های "نورچشمی" در دریافت کمک های مردمی بسیار کامیاب ترند اما از این کمک ها،چیز چندانی نصیب آموزگارانشان نمی شود!  ناگفته پیداست که یک سر این داستان برمی گردد به پرداخت نشدن سرانه ی آموزشی مدرسه ها. هنگامی که سرانه ی آموزشی،درست به مدرسه ها پرداخت نمی شود و یا بدتر،سراسر پرداخت نمی شود،مدیران مدرسه ها و منطقه ها،ناگزیر به راهکارهایی از این دست هم می اندیشند و رهنمون می شوند.

2.      یکی از سویه های دیگر این تصمیم که مدرسه های دولتی برای نام نویسی دانش آموزان نباید شرط معدل بگذارند،خود را در رقابت میان مدرسه های دولتی و غیردولتی(غیرانتفاعی) نشان می دهد. مدرسه های غیرانتفاعی- البته نه همه ی آنها،بلکه اندک شماری که کار آموزشی کمابیش خوبی ارائه می دهند- در نام نویسی دانش آموزان،چنین محدودیتی ندارند و می شود گفت با شرط معدل و آزمون ورودی،دانش آموزان درس خوان و با تربیت را،از میان دیگر دانش آموزان برمی گزینند. روشن است که با این کار،می توانند کار آموزشی بهتری انجام دهند و دستآورد آموزشی بهتری هم بدست آورند. این یکی از خرده هایی است که می توان به پشتیبانان خصوصی سازی در آموزش گرفت؛کسانی که بر این باورند که مدرسه های خصوصی از مدرسه های دولتی،کار و کردار آموزشی بهتری دارند. حتی اگر از دیگر امکانات مدرسه های غیردولتی خوب – در سنجش با مدرسه های دولتی- بگذریم همین امکان گزینش علمی- اخلاقی دانش آموزان،به مدرسه های خصوصی فرصتی ویژه می بخشد تا در پایان بتوانند در جایگاه بالاتری بنشینند. گفتنی است که این دشواری ویژه ی ایران نیست و بعدی جهانی دارد و در پاره ای از گزارش های آموزشی جهانی هم بازتاب یافته است. در یکی از گزارش های که EI(سازمان آموزش جهانی) با همکاری یونسکو در سال 2004 منتشر کرد در خرده به خصوصی سازی آموزش و پرورش چنین می خوانیم : "در توجیه خصوصی سازی در آموزش،کمابیش گفته می شود که مدرسه های خصوصی،با هزینه ای کمتر از مدرسه های دولتی،کار بهتری ارائه می دهند. بیشتر "استدلال های" پشتیبانگر این دیدگاه،با این دشواری اساسی روبرویند که اغلب،نام نویسی دانش آموز برای مدرسه های خصوصی و دولتی،به کلی متفاوت است. در حالی که مدرسه های دولتی ناگزیر به پذیرش همه ی کودکان اند،مدرسه های خصوصی می توانند دانش آموزان را گلچین کنند. مدرسه های خصوصی،که سنت وار،شاگردانی با موفقیت تحصیلی برتری پرورانده اند اغلب از امکانات بهتر،و آموزگارانی که بهتر آموزش دیده و بیشتر دستمزد می گیرند،برخوردارند. این مدرسه ها،بیشتر گرایش دارند که دانش آموزانی را جذب کنند که سطح اجتماعی- اقتصادی خانوادگی بالاتری دارند و از منطقه های شهری یا نیمه شهری اند. در شیلی که دولت سامانه آموزشی را تمرکز زدایی و خصوصی کرد... موفقیت تحصیلی دانش آموزان در ریاضیات و زبان اسپانیایی،در طول دهه ی هشتاد میلادی،با آزمون هایی ملی،ارزیابی شد. نتیجه این بود که بازسازی های آموزشی،به نابرابری های بزرگتر انجامیده است بدون این که به بهبود کیفیت همه جانیه یاری رسانده باشد. در گفت و گوهای میان آموزگاران و در درون سازمان های صنفی آنها،نگرشی نیرومند دیده می شود که آموزش و پرورش،کنشی بی همتاست،و نسبت میان دانش آموز و آموزگار،نمی تواند به خریدار و فروشنده فروکاسته شود. نگاهی به تاریخ هم نشان می دهد که آموزگاران بزرگ،هرگز خود را همچون فروشنده ی کالای آموزش نمی نگریسته اند. بی گمان سقراط،خود را همچون فروشنده ی آموزش به شاگردانش نمی شمرده،بلکه،آموزش  را کنش- واکنشی میان آموزگار و دانش آموز می دیده که به رشد هر دو طرف کمک می کند. به آموزش و پرورش کیفی،نباید همچون جریانی مصرفی نگریست. آموزش و پرورش کیفی،فرآیند کنش- واکنش میان آموزگاران و دانش آموزان است." 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=324&pageno=7

   

 

ادامه مطلب ...

کلاس روز پایانی سال

 

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه بهار،ص آخر،11 خرداد 92

روز پایانی مدرسه است و معاونان و خدمت گزاران مدرسه در حال چیدن میز و نیمکت ها برای برگزاری آزمون های پایانی سال هستند. درس ها به پایان رسیده اند و آزمون های آمادگی برای ورود به روزهای امتحانی را گرفته ام. زنگ نخست با بچه های بازیگوش سال اولی کلاس دارم. به کلاس وارد می شوم و آنها یکی پس از دیگری با ناهماهنگی کامل از جای بر می خیزند و دوباره می نشینند. پس از خواندن نام ها و دریافت پاسخ"حاضر"چند بار پشت سر هم می گویم "کسی اگر در درس اشکال یا ایرادی دارد بپرسد؟ با همهمه ای پاسخ می شنوم" نه آقا، دیگه ولش کن! حال نداریم! بگید درس تموم شده تا بریم خونه! خوابمون میاد آقا، می خوایم بریم درس بخونیم!" چند بار با فریاد می گویم بس کنید،ساکت، بی حرف،دیگه بسه! و ... ناچار نعره ای می کشم و چند بار با دست بر روی میز دم دستم می زنم و همهمه ها پایان می یابد. می گویم بچه ها آروم می تونید با هم حرف بزنید. اما صداتون بلند شه از نمره پایانی تون کم می کنم. چند دقیقه ای آرامش بر کلاس حاکم می شه ولی کم کم باز صدا ها بلند و بلندتر شنیده می شه. می ترسم معاون یا مدیر بیاد دم کلاس و آبروم بره! با خشم از جام بلند شدم و چندتا رو با اقتدار! بیرون کشیدم و جلو کلاس نگه داشتم و الکی دفتر کلاس رو باز کردم چند تا علامت روش زدم تا اونا رو بترسونم. سکوت بر کلاس حکم فرما شد و نفس راحتی کشیدم. پس از مدتی به خودم آمدم،چهره ام در هم رفته و اخمو،و خودکار قرمز کنار دفتر کلاس و ... با خودم گفتم " این بچه ها که مقصر نیستند. درس های خسته کننده بی پیوند با زندگی روزمره، محیط کسالت آور و دپرس کننده ی مدرسه،گیر دادن های پی در پی معاونان به شلوار جین و پیرهن رنگی و مارک دار و مدل مو و ...، معلمان خسته و بی حوصله و درمانده در خرج و مخارج زندگی،کلاس های رنگ و رو رفته و دبیرستان فرسوده ای که سال ها از رده خارج شده،و البته دور هم بودن و شیطنت های نوجوانی و دست انداختن دوست و هم کلاسی و معلم و ده ها دلیل دیگر برای نا آرامی آنها وجود دارد. دلم برای خودم و اونها سوخت و رو بهشون گفتم : " بچه های عزیز، من شما را درک می کنم و آنچه که در ذهنم گذشته بود براشون گفتم و بچه هایی که جلو کلاس نگه داشته بودم،فرستادم سر جاشون. گویا حرفام کارگر افتاده بود و از این رو به خود می بالیدم و عذاب وجدانم نیز از میان رفته بود. چند دقیقه نگذشت که به خود آمدم در حالی که اخمام در هم کشیده شده بود و خودکار قرمز در دستم می جنبید و چندتا از بچه ها را جلو کلاس نگه داشته بودم و داد و بیداد می کردم و  بچه های پشت نیمکت ها هم به سختی جلو خنده هاشونو می گرفتند و روز از نو روزی از نو!  

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/11/16

ادامه مطلب ...

خصوصی سازی آموزش و انتخابات

 مهدی بهلولی،روزنامه شرق،9 خرداد 92

با نزدیک شدن به انتخابات یازدهمین ریاست جمهوری،نامزدهای این رقابت می کوشند تا برنامه و دیدگاه های گوناگون خود را هرچه گسترده و گیراتر به گوش مردم برسانند. در میان نگرش و سخنان آنها،افزون بر مسائل سیاسی،اجتماعی و فرهنگی،جسته – گریخته می توان موضوع های همبسته با آموزش و پرورش را هم دید. در روزهای گذشته و درباره ی خصوصی سازی در آموزش و پرورش و مدرسه های غیردولتی(غیرانتفاعی) از دو تن از این نامزدها،موضع گیری کمابیش همسانی در رسانه ها منتشر گردید : "یکی از برنامه های من،تقویت و گسترش مدارس غیردولتی،البته با اصلاح و بازنگری قوانین و مقررات موجود می باشد" و "در زمانی که شهید بهشتی و مرحوم منتظری نوشتند آموزش باید رایگان باشد من نسبت به این تصمیم گله کردم". این سخنان البته همزمان شد با انتشار برخی خبرهای دیگر درباره ی افزایش شهریه مدرسه های غیردولتی و گزارش هایی از شهریه های میلیونی- از دوسه میلیون تا نه میلیون تومان- این مدرسه ها(روزنامه شرق،هفتم خرداد). ناگفته نماند که بحث مدرسه های خصوصی و درست یا نادرست بودن آنها،بحثی دیرینه و جهانی است که موافقان و مخالفان خود را دارد. در ایران نیز از همان آغاز این برنامه ها در سال های پایانی دهه ی شصت- که مدرسه های غیرانتفاعی راه اندازی گردیدند- تاکنون،از این مدرسه ها و دستاوردهای آموزشی- فرهنگی آنها ارزیابی های گوناگونی شنیده شده است. گرچه با افزایش شهریه ها و کیفیت پایین آموزش بسیاری از این مدرسه ها از یک سو و کم شدن یک سوم شمار دانش آموزان ایرانی نسبت به ده ی هفتاد (از 19 میلیون دانش آموز دهه ی هفتاد تا 12 میلیون دانش آموز کنونی)فلسفه ی وجودی این مدرسه ها،بیش از پیش به زیر پرسش رفته است. چندی پیش یکی از اندیشه وران آموزشی ایران درباره ی خصوصی سازی آموزش و پرورش نوشت  : "الگویی که در تمام دنیا مورد قبول است تآمین بودجه آموزشی تا قبل از دانشگاه توسط دولت است. هر چند کشورهایی مانند آمریکا،انگلیس،ژاپن و ایران به بخش خصوصی اجازه مشارکت در نظام آموزشی را می دهند و بخش خصوصی هزینه دولت در آموزش را کاهش می دهد. اما نمی توان این امر را نادیده گرفت که حضور بخش خصوصی در آموزش پیش از دانشگاه،بدون تردید به افزایش بی عدالتی آموزشی منجر خواهد شد زیرا از مدارس خصوصی بیشتر گروه های مرفه جامعه استفاده می کنند و گروه های متوسط و پایین از آن بهره ای نمی برند و این امر باعث نابرابری آموزشی در کشورها می شود."

 در یکی از گزارش های که EI(سازمان آموزش جهانی) با همکاری یونسکو در سال 2004 منتشر کرد نیز،خصوصی سازی آموزش و پرورش برنامه ای سودمند برای آموزش و پرورش ارزیابی نگردید. در بخشی از این گزارش چنین می خوانیم : "در توجیه خصوصی سازی در آموزش،کمابیش گفته می شود که مدرسه های خصوصی،با هزینه ای کمتر از مدرسه های دولتی،کار بهتری ارائه می دهند. بیشتر "استدلال های" پشتیبانگر این دیدگاه،با این دشواری اساسی روبرویند که اغلب،نام نویسی دانش آموز برای مدرسه های خصوصی و دولتی،به کلی متفاوت است. در حالی که مدرسه های دولتی ناگزیر به پذیرش همه ی کودکان اند،مدرسه های خصوصی می توانند دانش آموزان را گلچین کنند. مدرسه های خصوصی،که سنت وار،شاگردانی با موفقیت تحصیلی برتری پرورانده اند اغلب از امکانات بهتر،و آموزگارانی که بهتر آموزش دیده و بیشتر دستمزد می گیرند،برخوردارند. این مدرسه ها،بیشتر گرایش دارند که دانش آموزانی را جذب کنند که سطح اجتماعی- اقتصادی خانوادگی بالاتری دارند و از منطقه های شهری یا نیمه شهری اند. در شیلی که دولت سامانه آموزشی را تمرکز زدایی و خصوصی کرد... موفقیت تحصیلی دانش آموزان در ریاضیات و زبان اسپانیایی،در طول دهه ی هشتاد میلادی،با آزمون هایی ملی،ارزیابی شد. نتیجه این بود که بازسازی های آموزشی،به نابرابری های بزرگتر انجامیده است بدون این که به بهبود کیفیت همه جانیه یاری رسانده باشد. در گفت و گوهای میان آموزگاران و در درون سازمان های صنفی آنها،نگرشی نیرومند دیده می شود که آموزش و پرورش،کنشی بی همتاست،و نسبت میان دانش آموز و آموزگار،نمی تواند به خریدار و فروشنده فروکاسته شود. نگاهی به تاریخ هم نشان می دهد که آموزگاران بزرگ،هرگز خود را همچون فروشنده ی کالای آموزش نمی نگریسته اند. بی گمان سقراط،خود را همچون فروشنده ی آموزش به شاگردانش نمی شمرده،بلکه،آموزش  را کنش- واکنشی میان آموزگار و دانش آموز می دیده که به رشد هر دو طرف کمک می کند. به آموزش و پرورش کیفی،نباید همچون جریانی مصرفی نگریست. آموزش و پرورش کیفی،فرآیند کنش- واکنش میان آموزگاران و دانش آموزان است."

 به هر رو،با درنگ بر آنچه در بالا آمد و همچنین بیش از دو دهه تجربه ی وجود مدرسه های خصوصی در ایران،شاید زمان آن فرارسیده باشد که دست کم آنانی که می خواهند سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست گیرند تنها به بیان دیدگاه ی خود بسنده نکنند و نگاه و نگرش خود را مستدل و تحلیلی تر بیان نمایند.  

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=122&pageno=6

ادامه مطلب ...

شهریه 2 تا 8میلیونی «مدارس غیرانتفاعی» در سال جدید

 
مدیران برای افزایش شهریه‌ها، منتظر آموزش‌وپرورش نشدند

محمدحسین نجاتی،روزنامه شرق،7/3/92

 مدارس غیرانتفاعی در تهران همزمان با پایان امتحانات مدارس، زمزمه‌های افزایش شهریه مدارس را به گوش والدین رسانده‌اند. این درحالی است که رییس سازمان مدارس غیردولتی با رد افزایش شهریه در مدارس غیردولتی می‌گوید: «هیچ‌گونه افزایش شهریه‌ای را به مدارس غیردولتی اعلام نکرده‌ایم.» اما برخلاف اظهارنظر فرشته حشمتیان مدارس غیرانتفاعی با توجه به افزایش میزان هزینه‌های خود و افزایش حقوق کارکنان و معلمان این مدارس، چشم‌انتظار بخشنامه‌های آموزش‌وپرورش نشده‌اند و هرکدام به نوبه خود اقدام به افزایش میزان شهریه مدارس کرده‌اند. با این حال فرشته حشمتیان، رییس سازمان مدارس غیردولتی عنوان می‌کند: «تیم نظارتی ما برای برخورد با این مدارس در حال انجام وظیفه هستند، ‌به‌ویژه اگر در مدارس غیردولتی شهر تهران افزایش شهریه‌ای هم وجود داشته باشد در مرحله نظارتی با آن برخورد می‌شود و به‌زودی گزارشی از تخلفات را اعلام خواهم کرد.» هم‌اکنون بررسی‌های میدانی «شرق» نشان می‌دهد، 38/9درصد مدارس شهر تهران برای ثبت‌نام دانش‌آموزان بین دو تا هشت‌میلیون‌تومان پول دریافت می‌کنند. این مدارس که به مدارس غیرانتفاعی مشهور هستند، هم‌اکنون یک‌هزارو539 از سه‌هزارو 956  مدرسه شهر تهران را به خود اختصاص داده‌اند.  طبق جدید‌ترین آمار ارایه‌شده مربوط به سال تحصیلی 92-91 هم‌اکنون سه‌هزارو956 مدرسه در شهر تهران فعال است که سهم مدارس دولتی دوهزارو233 معادل 56درصد مدارس و سهم مدارس غیردولتی و هیات‌امنایی که اقدام به اخذ شهریه می‌کنند یک‌هزارو539 مدرسه معادل 38/9درصد کل مدارس شهر تهران است که باقی را مدارس شاهد، نمونه دولتی، تیزهوشان، ایثارگران و مدارس وابسته به نهاد‌های مختلف تشکیل می‌دهند.تفاوت شهریه‌های مصوب با ‌رقم‌های دریافتی از مردم
این موضوع البته با شرایط شهریه‌های مدارس غیردولتی با ایام ثبت‌نام دانش‌آموزان در مدارس نیز همراه شده است. هم‌اکنون از نقاط مختلف شهر تهران خبر می‌رسد شهریه‌های اعلام‌شده از سوی مدارس غیردولتی به بهانه‌های مختلف همچون کلاس‌های فوق‌برنامه با رقم مصوب و اعلام شده از سوی وزارت آموزش‌وپرورش متفاوت است.
  بر اساس اطلاعات موجود در سایت سازمان آموزش‌وپرورش تهران و بررسی‌های «شرق» از شهریه مدارس در سال تحصیلی 92-91، شهریه مصوب صد مدرسه پیش‌دبستانی و پیش‌دانشگاهی که ورودی و خروجی سیستم آموزشی کشور هستند، نشان می‌دهد از بین 50 مدرسه پیش‌دانشگاهی در شهر تهران، شهریه‌های اخذشده از مردم برای حضور فرزندانشان در این مدارس از دومیلیون‌تومان آغاز می‌شود و به هشت‌میلیون‌تومان نیز می‌رسد. از سوی دیگر بررسی شهریه بیش از 50 مدرسه پیش‌دبستانی در شهر تهران نیز نشان می‌دهد شهریه‌ها از مبلغ 500هزارتومان آغاز می‌شود و تا یک‌میلیون‌و200هزارتومان می‌رسد. شهریه‌هایی که براساس شهریه‌های مصوب آموزش‌وپرورش برای این مدارس تعیین شده با شهریه دریافتی از سوی آنان اختلاف معنا‌داری دارد. به‌طوری که بر اساس اطلاعات سازمان آموزش‌وپرورش شهر تهران در منطقه 2 شهر تهران شهریه یک مدرسه پیش‌دانشگاهی پنج‌میلیون‌و300هزارتومان تصویب و اعلام شده است در حالی که با تماس تلفنی با مسوولان مدرسه آنها از شهریه هشت‌میلیون‌تومانی برای سال تحصیلی جدید خبر دادند. این میزان از قیمت در حالی است که احتمال افزایش 15 تا 25درصدی شهریه مدارس غیرانتفاعی نیز هنوز ابلاغ نشده است اما مدیران مدارس هم‌اکنون بدون در نظر داشتن بخش‌های آموزش‌وپرورش اقدام به افزایش شهریه‌های مدارس کرده‌اند.بالای شهر 8 میلیون، پایین شهر 2 میلیون
مدل حاکم بر مدارس غیرانتفاعی مبنی بر پرداخت پول بیشتر در قبال خدمات آموزشی بهتر و بیشتر، علاوه بر بی‌عدالتی‌ای که همراه با کاهش کیفیت مدارس دولتی به سیستم آموزشی کشور تحمیل می‌کند، در بطن خود نیز تفاوت‌هایی میان پایین شهر و بالای شهر دارد. به طوری که میانگین شهریه‌های مصوب در مدارس غیردولتی مناطق یک تا پنج شهر تهران در مقطع پیش‌دانشگاهی حدود پنج‌میلیون‌تومان و در مقطع پیش‌دبستانی یک‌میلیون‌وصدهزارتومان است. در حالی که در مناطق جنوبی و جنوب غربی شهر تهران که شامل مناطق 14 تا 19 می‌شود شهریه مدارس پیش‌دانشگاهی به طور میانگین یک تا دومیلیون و شهریه مدارس پیش‌دبستانی حدود 500هزارتومان است؛ مساله‌ای که با میانگین درآمد و اختلافات طبقه‌ای میان مناطق شمال و جنوب شهر ارتباط معناداری را دارد و به طور قطع میزان خدمات آموزشی و کیفیت آنها با توجه به میزان بالای شهریه‌ها در مناطق شمالی با مناطق جنوبی قابل قیاس نیست.
سهم بالای مدارس غیردولتی از کل فضای آموزشی تهران
برای به دست‌آوردن کیفیت عدالت آموزشی در کشور و درصد در اختیار قرارگرفتن فضای آموزشی به طور مساوی میان کل دانش‌آموزان، تنها نیاز به بررسی وضعیت دانش‌آموزان مناطق شهری و روستایی یا مناطق محروم و کلانشهر‌ها نیست. در پایتخت کشور وضعیت تعداد دانش‌آموزان و مدارس نشان می‌دهد دانش‌آموزان در مدارس غیرانتفاعی بیش از دانش‌آموزان مدارس دولتی از فضای آموزشی بهره‌مند هستند.
  بر اساس آمار ارایه‌شده از سوی سازمان آموزش‌وپرورش شهر تهران هم‌اکنون سه‌هزارو956 مدرسه در تهران فعال است که سهم مدارس دولتی دوهزارو233 معادل 56درصد مدارس و سهم مدارس غیردولتی و هیات‌امنایی که اقدام به اخذ شهریه می‌کنند یک‌هزارو539 مدرسه معادل 38/9درصد کل مدارس شهر تهران است که باقی را مدارس شاهد، نمونه‌دولتی، تیزهوشان، ایثارگران و مدارس وابسته به نهاد‌های مختلف تشکیل می‌دهند.  همچنین در سال تحصیلی 1391-1390، یک‌میلیون‌و80هزار دانش‌آموز در مدارس شهر تهران حضور داشته‌اند که 791هزارو268نفر معادل 73درصد کل دانش‌آموزان در مدارس دولتی و 232هزارو136نفر در مدارس غیردولتی حضور دارند که معادل 21درصد کل دانش‌آموزان تهرانی هستند.  این مساله نشان‌دهنده آن است که دانش‌آموزان مدارس غیردولتی تهران با سهم 21درصدی خود 40درصد از فضای آموزشی شهر تهران را در اختیار دارند و دانش‌آموزان مدارس دولتی با سهم 73درصدی خود از کل دانش‌آموزان تنها 56درصد از کل فضای آموزشی کشور را در اختیار دارند.تناقض آموزش‌وپرورش رایگان و سهم بالای مدارس پولی
تناقض پیروی از آموزش‌وپرورش دولتی رایگان و گسترش مدارس خصوصی و غیردولتی در ایران با استدلال طرفداران مدارس دولتی مبنی بر اجرای عدالت آموزشی و شرایط برابر تحصیلی برای همه کودکان کشور و استدلال طرفداران توسعه مدارس غیردولتی مبنی بر حق اولیای دانش‌آموزان در انتخاب مدرسه و نوع آموزش‌وپرورش فرزندانشان هم‌اکنون نیز حاکم است. اما نکته قابل توجه کاهش کیفیت آموزش در مدارس دولتی و وضعیت اخذ شهریه‌های نامتعارف از سوی مدارس غیردولتی است.
   اقبال مدارس غیردولتی در شرایطی است که این مدارس برخلاف مدارس دولتی شهر تهران در مقطع پیش‌دانشگاهی سال تحصیلی خود را از تیرماه آغاز می‌کنند و در کنار برنامه رسمی آموزش‌وپرورش با ایجاد امکاناتی همچون، برنامه‌ریزی منظم و مدون نحوه شرکت در کنکور، آموزش تست‌زنی، کلاس‌های آموزشی کنکور، مشاوره تحصیلی منظم و شرکت در آزمون‌های هفتگی و ماهانه تا روز برگزاری کنکور سراسری سهم عمده‌ای از رتبه‌های بالا در کنکور را رقم می‌زنند. 

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=120&pageno=6#


ادامه مطلب ...

اخلاق و آموزش و پرورش

 

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،8/3/92

 هنگامی که نابهنجاری اخلاقی برجسته و یا خشونت ورزی پرسر وصدایی درجامعه روی می دهد- مانند کشتن و آزار کودکان بی گناه- بیش وکم نگرانی فراگیری،پهنه ی اجتماع را درمی نوردد. در وارسی چنین پیشامدهایی،اندیشه ها سویه های گوناگونی می گیرند و اززاویه های متفاوت سیاسی،اقتصادی،حقوقی و... مساله را وارسی می نمایند. البته فاجعه هایی از این دست،همچنین می توانند با نگاهی آموزشی نیز ارزیابی گردند.  پیوند آموزش و اخلاق،دراندیشه و جان آدمی،پیوندی استوار و ناگسستنی است؛ آنچنان که به هنگام فاجعه ای دردناک،به ناگزیر بخشی از داوری ها،متوجه آموزش های نارسا و نادرستی می شود که در سامانه های رسمی آموزشی کشور در جریان است.

   بنابراین طبیعی است که در بیشتر کشورهای کنونی جهان،و دربرنامه های آموزشی،به موضوع اخلاق نیز پرداخته شود. گویا تنها در زمانه ی توانمندی و چیرگی کمونیسم بر برخی کشورها بود که  آموزش  اخلاقی در مدرسه،چندان جایگاهی نداشت. آنچنان که در گزارش کشورهای اروپای شرقی وبرخی کشورهای کمونیست آمریکای جنوبی به سی و نهمین همایش جهانی یونسکو درسال 1983 هیچ گونه اشاره ای به چنین آموزه هایی نگردیده است.(1) اما مسآله هنگامی پیچیده تر می گردد که نابهنجاری های اخلاقی،آن هم درفراخنایی چشم گیر،در کشوری همچون ایران روی می دهد که سامانه ی آموزشی آن از مذهبی ترین سامانه های آموزشی جهان است. چراکه بیش از 14 درصد از زمان آموزش - دست کم در دوره ابتدایی و برپایه همان گزارش پیشین – ویژه ی  آموزه های مذهبی و اخلاقی است؛ که به همراه عربستان سعودی و چند کشور دیگر اسلامی،بیشترین زمان اختصاص یافته به آموزش های مذهبی می باشد. ناگفته نماند که میانگین جهانی این آماردر حدود 5/5 درصد است.

  این را هم باید گفت که در برخی سامانه های آموزشی دنیا،آموزه های مذهبی و اخلاقی درهم تنیده وهم پیوند نیستند و در حالی که در برنامه ی رسمی آموزش،سخن از دین و مذهب ویژه ای به میان نمی آید اما از آموزه های اخلاقی چشم پوشی نمی گردد. نمونه ای از این کشورها،ژاپن است که" توجه به ارزش های اخلاقی و انسانی و بشردوستانه " در آموزش و پرورش آن نمود آشکاری دارد همچنین" بر ارزش و اهمیت کار،صلح،روابط اجتماعی،استقلال فکری، احترام به عقاید دیگران"  تآکید می رود.(2) البته گویا این رویکرد در سامانه های آموزشی جهان،اندک اندک دست بالا را می یابد. به دیگر سخن،در روزگار نوین،ارزش و اهمیت آموزش های اخلاقی و انسانی،بخشی ثابت از آموزش های رسمی کشورها می گردد و گرایش جهانی نیز،خبر از گسترش بیش از پیش چنین پدیده ای می دهد.(3) شاید در سال هایی نه چندان دور در آینده، درگفتمان حقوق بشری جهانی،ازآموزه های اخلاقی نیز سخن بیشتری به میان آید. آموزه هایی که خشونت پرهیزی و بردباری را پاس می دارند و برپایه قاعده ی زرین اخلاقی :"هرآنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگری نیز مپسند" نگاهداشت زندگی و آبروی دیگران،جایگاه برتری در اندیشه ها می یابد.

   اما در پرورش اخلاقی افراد،افزون بر آموزش گفتاری،کنش و کردار هم بایسته است. به دیگر سخن،در فراز و فرود زندگی،کسی می تواند آموزه ای اخلاقی را پاس بدارد و در نگاهداشت آن استوار بماند که افزون بر آموزش گفتاری ژرف و به روز،جان و روانش با اخلاق و انسانیت،سرشته و آمیخته باشد. از این روست که افزون بردرس و گفتارهای اخلاقی – با رویکردی برپایه انسانیت و در پیوند با حقوق بشر،آنگونه که گرایش جهانی رو به آن دارد- آموزش هایی دیگر همچون آموزش هنر و ورزش اهمیت دوچندان می یابد. هنر که به روح آدمی،نرمی و نازکی می بخشد هم زمان گویی،روشنایی ویژه ای در تار و پود اندیشه او می تند که زان پس "هنرمندانه" بزید و پاس اخلاق انسانی،اخلاق درونی و وجودی اش گردد. آری،برخی آموزه های اخلاقی،در گام نخست، نیازمند آموزشند تا شخص بر ارزش آنها،خوب آگاه گردد- و این خود نکته ی باریکی است شایسته درنگ،چراکه اخلاق نوین از لایه هایی زیرین و ژرفی برخوردار است که دربینش اخلاقی کهن،پوشیده مانده است وبرخی زشتی ها که انسان آزاد به نکوهشش برمی خیزد،آن هنگام نابهنجار نبوده است- در گام های سپسین اما،باید وجودی شود و زیسته گردد. هنر و نمونه ای برجسته ی از آن : موسیقی،که در زمانه ی کنونی،بیش و کم،پا بر بستر سامانه های نوین آموزشی می گذارد،اخلاق انسانی را آمیزه ی وجود آدمی می کند،نگرشی انسانی به همراه می آورد و جان آدمی را می پالاید. آموزشی اینچنین وجودی،بی گمان تفاوت بنیادین دارد با از برکردن و روخوانی آموزه ها،که سال هاست در ایران آزموده شده و می شود اما همه می دانیم دستاورد چندانی نداشته و ندارد. جالب است بدانیم که در برخی کشورهای اروپایی،برای نمونه ایتالیا،در مقطع دبیرستان،بعضی  دانش آموزان واحد درسی را می گذرانند که دانش آموز را در پیوند نزدیک تری با سالمندان می گذارد. دانش آموز برای دوره ای،کمابیش،مسئول سرپرستی از سالمندی می گردد تا از این رهگذر،حس انسان دوستی در او بیدار و شکوفاتر شود. و یا با نگاهداری از محیط زیست،و یا با کاشتن درختی،تجربه ای از نزدیک بدست می آورد که حتی حس ملی گرایی را نیز در او زنده و پایدار می کند،چراکه می فهمد همچون یک شهروند،مسئول حفظ محیط زیست کشورش می باشد.

      از سویی،ورزش نیزدر استواری شخصیت آدمی،بسیار کارساز و سودمند است. دستآورد ورزش،می تواند تندرستی باشد و جوانمردی. پهنه ی ورزش که پهنه ی رقابت است،پهلو به پهلوی پهنه ی زندگی می زند. ورزش پیاپی جوانمردی را گوشزد می کند و به یاد می آورد. با این همه،شوربختانه برخی،آموزش ها و آموزه های اخلاقی را تنها در میدان تنگ بینش خویش،تفسیرپذیر می دانند و سال هاست با رویکردی تنگ نظرانه،نه تنها ازشکست ها پندی نمی گیرند که هیچ،دیگران را هم، دیر یا زود،رهرو ناگزیر ناکجاآباد خویش می پندارند. و در این میانه،آنان که زمان  و زندگی شان را از دست می دهند،هر آینه،کودکان خود ماست که هر ازگاهی می شنوییم سر از اندرزگاهی درآورده اند و یا دست به جنایتی هولناک زده اند.  

 

1)" آموزش ابتدایی،در آستانه ی قرن بیست ویکم" نوشته خوزه لوییس گارسیا گوریدو،برگردان نوروز علی مهدی پور، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول 1374،ص 164

2)"اصلاحات آموزشی و مدرن سازی" نوشته محمدرضا سرکارآرانی،چاپ اول،1382،ص 215

3)"آموزش ابتدایی،درآستانه قرن بیست ویکم"ص311   

   http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/08/8

ادامه مطلب ...

کمک های مردمی به آموزش،آری یا نه؟

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه بهار،8/3/92

 سال هاست که پدر و مادرها در هنگام نام نویسی بچه هایشان در مدرسه پول می دهند و سال هاست که کارگزاران آموزشی دریافت پول در هنگام نام نویسی را غیر قانونی دانسته و آن را در خور برخورد و مجازات می دانند و اما همچنان هنگام نام نویسی مدرسه ها، بازهم خبرهای وابسته به دریافت کمک های مردمی شنیده می شود. در روزهای گذشته نیز خبرهایی از دریافت شهریه از دانش آموزان سال چهارم و وادار نمودن آنها به شرکت در کلاس های جبرانی و کنکور پخش شد. در پی این خبرها ابراهیم سحرخیز معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش گفت : "نباید دانش آموزانی را که برای ثبت نام در دوره پیش دانشگاهی به مدارس دولتی مراجعه می کنند مجبور به ثبت نام در کلاس های جبرانی کنند...اولیا در صورت مشاهده این اقدام باید شکایت کنند و مسئولان در حوزه بازرسی نیز باید با مدیران چنین مدارسی که به آیین نامه ها و بخشنامه ها بی توجهند برخورد قانونی کنند....چنین رفتارهایی زیبنده مدیران مدارس نیست....مدیران باید پاسخ بدهند که مبالغ دریافتی از دانش آموزان بابت کلاس های فوق برنامه بر اساس چه مصوبه ای است...اینکه تمام دانش آموزان را به یک چشم نگاه کنند و آنها را وادار به پرداخت مبالغی از دو میلیون تا بالاتر برای کلاس های فوق برنامه کنند منطقی نیست و رسانه ها باید در مقابل آنها بایستند و دوستان در حوزه نظارت و بازرسی نیز باید با آنها برخورد کنند..."(ایلنا)

اما چرا با همه این تهدیدها،باز هم هر سال مدرسه ها و مدیران آنها نیاز به بازرسی داشته و البته نهادهای نظارتی در پایش و پیگیری کارشان- که همانا جلو گیری از دریافت پول از خانواده هاست – همچنان ناکامند؟ ریشه ی این ناکامی چیست؟

      آموزش و پرورش دیرهنگامی است که از کمبود بودجه رنج می برد و با همه ی اعتراض های نهان و آشکار فرهنگیان،چندان گشایشی در این گرفتاری رخ نداده است. به گفته ی برخی از نمایندگان مجلس و فرادستان آموزشی،بیش از 95 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق فرهنگیان می شود. سال هاست که بسیاری از کارهای زیربنایی،پژوهشی و عمرانی در این گسترده ترین نهاد دولتی تعطیل شده است. سرانه دانش آموزی- پولی که آموزش و پرورش برای پرداخت هزینه های جاری مدرسه،مانند پرداخت فیش های آب و برق و گاز و تلفن و تهیه نیازمندی های بهداشتی،فرهنگی- ورزشی می پردازد- دست کم دو سال است به دست مدیران مدرسه نرسیده است. در پیوند با کمبود بودجه سال 92 و پیامدهای ناخوشایند آموزشی آن- جبار کوچکی نژاد نماینده رشت در مجلس- در گفتگو با خبرگزاری خانه ی ملت می گوید :" آموزش وپرورش در پرداخت دستمزدها بودجه کم آورده و برای پرکردن این خلاء از سرانه مدارس استفاده کرده است. مدارس به شدت با بحران مالی مواجه هستند تا حدی که برخی از مدارس شبانه روزی هزینه تامین غذای خود را نیز ندارند. متاسفانه در لایحه بودجه ۹۲، بودجه آموزشی تنها ۶ درصد افزایش پیدا کرده است 

 در حالی که قرار شده حقوق‌ها بالای ۲۰ درصد افزایش داشته باشد که این امر به خودی خود ۲ الی ۳ هزار میلیارد تومان 

 کسری اعتبارات را در آموزش و پرورش ایجاد می‌کند که ضروری است برای رفع این معضلات راهکار جدی اندیشیده شود. "

پس از اجرای هدفمندی یارانه ها و افزایش چندین برابری هزینه های زندگی،هزینه های جاری مدرسه ها نیز چندین برابر شد. تنها هزینه راه اندازی زمستانه ی یک دبیرستان نوزده کلاسه از هفتصد- هشتصد هزار تومان به چهار میلیون تومان افزایش یافت. بهای مواد شوینده و هزینه های بهسازی و بازسازی سرویس های بهداشتی برای بهره گیری درست از آنها چندین برابر شده است. بهای جوهر چاپگر و خرید یا تعمیر دستگاه تکثیر سر به فلک زده و قیمت بسته های کاغذ- به عنوان پر کاربردترین ابزار مدرسه- از بسته ای 2500 تومان به نزدیک چهارده هزارتومان رسیده است. همه این ها در حالی است که مدیر برای آسفالت حیاط و یا ایزوگام پشت بام مدرسه دست خویش را به سوی شهردای های مناطق دراز می کند و با این کار برخی از تعمیرات پیش پا افتاده را انجام می دهد. و البته این قصه پر غصه سر دراز دارد.

  هزینه های جاری مدرسه ها از کمک های مردمی و البته برگزاری کلاس های جبرانی تامین می شود. بارها دیده شده است که مدیران پس از سخنانی مانند گفته های جناب معاون وزیر به اداره ها می روند تا تکلیف خود را بدانند. و پس از پیگیری ها به آنها سفارش می شود که چنان پول بگیرید که منجر به شکایت و پیگیری پدر و مادرها نشود! نا گفته نماند که گاهی ادارات مناطق به اندوخته های مدرسه ها که از کمک های مردمی گردآروی شده است چشم دوخته و با دریافت پول از مدرسه،دشواری های مالی خویش را سامانی می دهند. و یا از مدرسه های پولدار! پولی گرفته و به مدرسه های ضعیف پرداخت می کنند. اگر مدیران از زیر بار دریافت کمک های مردمی و یا برگزاری کلاس های جبرانی شانه خالی کنند،زمانی زیادی نمی گذرد که مدرسه روی سر دانش آموزان خراب شده و یا از بی بهداشتی سرویس های مدرسه همه بچه ها دچار بیماری می شوند و یا حتا به سبب کمبود کاغذ و امکانات تکثیر دستشان از برگزاری آزمون های کلاسی و مدرسه ای  کوتاه خواهد شد. بنابراین خانواده ها و رسانه ها – که جناب سحر خیز آنها را به پیگیری و شکایت تشویق می کند- باید بدانند که بخش فراوانی از پول دریافت شده صرف ارائه خدمات به فرزندانشان می شود اما کاربدستان در این موارد دوگانه برخورد می کنند. مدرسه ها بدون این کمک ها از ارائه کمترین خدمات در می ماند و به دنبال آن،آموزش تعطیل می شود. البته این دریافت ها با اصل رایگان بودن آموزش در قانون اساسی همخوانی ندارد. اما سرچشمه ی این دریافت ها نه مدیر مدرسه و انجمن اولیا،بلکه دولت و آموزش و پرورش است که با ندادن سرانه و یا بی سامانی در پرداخت آن از سویی، و همخوان نبودن بودجه با نیازهای واقعی نهاد آموزشی از سویی دیگر،زمینه های دریافت پول از مردم را فراهم می کند. آشکار چیزی می گویند و در نهان سخن دیگری می گویند.  

آیا گاه آن نرسیده است که یا آموزش به گونه ای واقعی رایگان شود و یا فرادستان آموزشی یک بار برای همیشه بساط رایگان بودن آن را برچینند و همه را آسوده کنند؟

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/08/8

ادامه مطلب ...

آموزش‌وپرورش، تعارض درون و بیرون

 

سید افشین امیرشاهی/ روزنامه بهار،8/3/92

 تجربه‌های طولانی در روانشناسی آموزش‌وپرورش و نیز آموزش‌وپرورش تطبیقی ثابت می‌کند نحوه گفت‌و شنود، طرز نگاه کردن و نحوه حرکات انسان تاثیر عمیقی در طرف مقابل می‌گذارد و این تاثیر در تعلیم و تربیت انکارناپذیر است.
این نکته را بسیاری از روانشناسان تایید کرده‌اند و از این موضوع در فرآیند یاددهی و یادگیری بهره گرفته‌اند.
اگر به کارکرد مدرسه نگاهی بیندازیم، مشاهده می‌کنیم این تجربه‌ها در مدرسه‌ها و نظام تعلیم و تربیت کشورمان فاقد جایگاه مناسب است، در واقع ساختار متمرکز و سنتی آموزش در تعارض با نیازها، تحولات و مطالبات نسل جدید به سر می‌برد.
نظام تعلیم و تربیت کارکردهایی آشکار و پنهان دارد که ظاهرا کارکرد پنهان آن در سال‌های اخیر مورد غفلت واقع شده است. کارکردهای آشکار همان برنامه‌های درسی و چارچوب‌های آموزشی تعریف شده و تصویب شده هستند. در حالی که کارکردهای آموزش پنهان (
Hidden curriculum
، برنامه درسی پنهان) تصویب شده نیستند. الگو‌برداری فراگیر از معلم، یک برنامه درسی پنهان است، ازدواج یک دختر و پسر جوان در حین تحصیل در دانشگاه نیز یک کارکرد پنهان است و مثال‌های فراوان دیگری از این دست.
 بسیاری از اعمال و رفتار دانش‌آموزان در مدرسه را می‌توان در زمره کارکردهای پنهان مدرسه به شمار آورد. کارکردهای پنهان تاثیرات عمیقی دارند که در نحوه پرورش فراگیران بسیار تاثیر‌گذارند.

 با توجه به اهدافی که برای آموزش‌وپرورش در نظر گرفته شده است، برنامه درسی پنهان می‌تواند در تحقق بسیاری از این اهداف تاثیر مثبت داشته باشد. مطالعه آموزش‌وپرورش تطبیقی نیز این امر را به اثبات می‌رساند. ولی بسیاری از کارکردهای پنهان نظام تعلیم و تربیت در کشور ما به گونه‌ای است که یکی از نتایج آن ایجاد تعارض در بدنه آموزش‌وپرورش است. معلمی را در نظر بگیرید که در چارچوب مدرسه رفتار و گفتار مشخصی دارد که به هیچ عنوان قابل قیاس با جنس رفتار او در خارج از چهاردیواری مدرسه نیست. همین قیاس درباره دانش‌آموزان نیز مصداق دارد. به‌ویژه این‌که آنچه در زندگی روزانه خانواده‌ها جریان دارد با آن چیزی که مدرسه می‌خواهد به زور به خورد دانش‌آموزان بدهد تفاوتی فاحش دارد، همین مسئله تعارض‌های درونی و بیرونی نظام آموزش‌وپرورش با شیوه‌های تربیتی خانواده‌ها و روال مرسوم جامعه را بیشتر و بیشتر می‌کند.
پرسش این است که واقعا دلیل این تعارض‌ها چیست؟ چرا بسیاری از کارکردهای پنهان آموزشی ما تغییر کرده است؟ چرا ساختار آموزشی ما در تعارض با نیازهای نسل جوان است؟

برنامه‌های آموزشی کهنه است یکی از دلایل به وجود آمدن چنین وضعیتی در نظام آموزش‌وپرورش ما ایجاد فاصله میان انتظارات جامعه و کارکردهای مدرسه است، عقب‌ماندگی نظام آموزشی از تحولات و پیشرفت‌های اجتماعی یکی از مسائل آموزش‌وپرورش است. جامعه و ضرورت‌های آن دایما در حال دگرگونی است و مدرسه‌ها متاسفانه، اغلب زمانی به نیازهای زندگی می‌رسند که جای خود را به شرایط و مقتضیات دیگر سپرده‌اند و البته بعضی نیز منتفی شده‌اند. حتی در بهترین نظام‌های آموزشی جهان در کامل‌ترین و پیشرفته‌ترین مدرسه‌های موجود، روال کار روزانه مدرسه‌ها از نیازهای جامعه فاصله دارد و تلاش‌ها و کوشش‌ها معمولا به‌هنگام نیست و در قالب ضرورت‌های گذشته صورت می‌گیرد.
مدرسه، تربیت کودکان و نوجوانانی را برعهده می‌گیرد که باید در آینده زندگی کنند؛ یعنی کسانی که باید برای مقابله با مسائل فردای جامعه آماده شوند. اگر به رسالت مدرسه در ساختن فردای جامعه توجه کنیم، کهنگی برنامه‌های آموزشی و عقب‌ماندگی مدرسه از ضرورت‌های زمان، بیشتر جلب توجه می‌کند. چیزی که در نظام آموزشی ما پررنگ‌تر از بسیاری از کشورهای جهان است. در چنین شرایطی است که باید برای تعدیل آثار ناگوار عقب‌ماندگی مدرسه و فاصله ایجاد شده میان کارکردهای مدرسه و انتظارات جامعه چاره‌ای اندیشید. ولی اگر کودکان و نوجوانان را تنها در حصار مدرسه قرار دهیم و از بطن جامعه دور نگهداریم، یعنی آن‌ها را تنها در چارچوب‌های الگوی مصنوعی مدرسه تحت آموزش قرار دهیم و خود در قالب این الگو گرفتار شویم، از واقعیت‌های زندگی دور خواهیم ماند. در حالی که باید این پرسش را در نظر داشت که آیا دوران تحصیل 12ساله هر کودک و نوجوان فقط یک دوره آماده شدن برای زندگی است یا جزیی از زندگی نیز به شمار می‌رود؟
برنامه درسی ملی دلیل دیگر وجود تعارض در ارکان نظام آموزشی کشور را می‌توان در برنامه درسی کشور جست‌وجو کرد. معمولا هر کشوری برای خود یک برنامه درسی ملی دارد. در این برنامه درسی، به‌طور مشخص تاکید شده است که در ساختار آموزش‌وپرورش چه فعالیت‌هایی صورت پذیرد. براساس این برنامه درسی ملی است که کتاب‌های درسی وحجم و محتوای آن‌ها تدوین می‌شوند. بر این اساس مشخص می‌شود که کتاب‌های درسی دوره‌های ابتدایی، راهنمایی یا دبیرستان به چه صورتی باشد، توسط چه کسانی تهیه شود، چه موضوع‌هایی را دربر بگیرد، چقدر در آموزش موثر باشد و حتی کتاب درسی از چه اولویتی برخوردار باشد.

 در کشور ما کتاب درسی مسئولیت و نقش بسیاری در آموزش دارد و همه دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت نیز جایگاه ویژه‌ای برای آن در نظر گرفته‌اند. کتاب درسی در آموزش‌وپرورش ما نقشی برجسته دارد و ما با نگاهی که به محتوای آموزشی داریم سعی می‌کنیم ناتوانی‌های دیگرمان را در بعد ساختار آموزش‌وپرورش با کتاب جبران کنیم. به‌همین دلیل است که تعداد کتاب‌های درسی یا حجم آن‌ها زیاد شده است؛ چون می‌خواهیم از طریق کتاب یک راه طولانی را کوتاه کنیم و درکمترین زمان با ارائه محتوا به نحو متحدالشکل در سراسر کشور به آن برسیم. راهی که باید از طریق تقویت شایستگی حرفه‌ای معلم طی کنیم که البته هزینه و زمان می‌خواهد. در چنین شرایطی مدرسه عمدتا به محل انتقال دانش تبدیل می‌شود و از جایی برای تمرین برگرفته شده از اطلاعات خبری نیست. این در حالی است که در دنیایی که همواره در حال تغییر است، به مهارت‌های زندگی نیاز داریم؛ یعنی مدرسه‌های ما باید به آموزش‌هایی بپردازند که مهارت‌های زندگی را شامل شود. مهارت‌هایی چون خوب شنیدن و خوب سخن گفتن، زندگی در گروه و مشارکت‌پذیر بودن، مطالبه حقوق شهروندی، برقراری روابط انسانی، حفظ محیط‌زیست و صمیمیت با محیط زندگی و غیره که آموزش این‌ها نه تنها در مدرسه‌های ما مشاهده نمی‌شود و تنها کتاب نیز نمی‌تواند به چنین آموزش‌هایی بپردازد.

 وقتی ساختار آموزش یک ساختار سنتی و متمرکز باشد با نیازها و تحولات و مطالبات نسل جدید از نظر ساختاری مشکل پیدا می‌کند. هنگامی که تصور بر این است که می‌توان بسیاری از امور مربوط به آموزش‌وپرورش را با بخشنامه حل کرد و زمانی که در برنامه‌های درسی وکتاب‌های درسی به جایی رسیده‌ایم که در آموزش‌وپرورش کتاب درسی و امتحان همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و چیزی قدرتمندتر از این دو نیست، مسلم است که تعارض‌هایی نیز پدید می‌آید. نتیجه این می‌شود که کتاب درسی آنچه را که ارائه می‌کند شأنیت محتوا پیدا کرده و سایر امور تربیتی زیر سایه آن قرار می‌گیرد. شاید بتوان فاصله گرفتن کارکردهای تعریف شده و تصویب شده در آموزش‌وپرورش با کارکرد نقش‌های پذیرفته شده را نیز در این راستا بررسی کرد.
رسانه‌های آموزشی و ساختار کهنه آموزش‌وپرورش موضوع دیگری که می‌توان از طریق آن تعارض موجود در نظام آموزش‌وپرورش را در نظر قرار داد به مسئله فناوری‌های ارتباطات و ساخت جامعه بازمی‌گردد. ارتباط یکی از عناصر مهم زندگی اجتماعی است و در نظام‌های اجتماعی مانند خانواده یا اجتماعات روستایی، شهر و... در انتقال دانش‌ها، مهارت‌ها و نگرش‌ها سهم عمده‌ای دارد. موقعیت‌های آموزشی، چه رسمی مانند آنچه در مدرسه و آموزشگاه‌ها شکل می‌گیرند، چه غیررسمی، مانند فعالیت‌هایی که در کتابخانه‌ها، فرهنگسراها و سایر کانون‌های علمی، فرهنگی و هنری صورت می‌گیرد نوعی موقعیت ارتباطی به شمار می‌روند. به همین دلیل است که شناسایی، انتخاب، تولید و کاربرد رسانه‌های آموزشی و توانمندی‌هایی که در شکل‌دهی جریان‌های ارتباطی آموزشی دارد در آموزش‌وپرورش کشورهای پیشرفته بسیار مهم تلقی شده است، چون تاثیر مثبتی در ایجاد دگرگونی‌های مطلوب در فراگیر دارند. در کشور ما نیز اهمیت این مسئله درک شده است، اما ساختار آموزش‌وپرورش با بهره‌گیری از نرم‌افزارهای مدرن اگر نخواند، چندان هم‌گام نیست. به همین دلیل اجرای طرح هوشمندسازی مدارس، طرح تبلت آماده همچنان در ایستگاه اول مانده است و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از مدارس هنوز تاکید نظام تعلیم و تربیت بر همان روش‌های تدریس کهنه باشد، به همین دلیل می‌بینیم، اصول کلی آموزش به‌طور کلی در بعضی مدارس رعایت نمی‌شود. اصولی چون تدارکات پیش از یادگیری، ایجاد انگیزش در یادگیرندگان، تهیه نمونه‌ای از عملکرد نهایی، هدایت یادگیرندگان، تمرین، رعایت مراحل آموزش، رعایت تفاوت‌های فردی و اجرای فعالیت‌های متنوع آموزشی در کلاس درس آن‌طور که باید، جدی گرفته نمی‌شود. در کنار این اصول، روش‌های مختلف تدریس چون آموزش نمایشی، روش اکتشافی هدایت شده، روش حل مسئله، بحث گروهی و... وجود دارد که در کنار همه این روش‌ها می‌توان از رسانه‌های آموزشی- با توجه به شرایط یادگیری و تشخیص معلم- استفاده کرد. همچنین پیش از ورود تبلت، لپ‌تاپ و آی‌پد به جامعه، رسانه‌هایی چون انواع تابلوها، نمودارها، چارت، نقشه، پوستر، عکس، پروژکتور اوپک، تلق شفاف و پروژکتور اورهد، فیلم استریپ، نوارهای شنیداری و کامپیوتر مورد تاکید کارشناسان تعلیم و تربیت بود که البته همچنان نقش مهمی در فرآیند یاددهی و یادگیری دارند. هرچند این نقش کم‌رنگ شده باشد، ولی همچنان تاثیرگذاری‌‌اش را حفظ کرده‌ است. اما از منظر هوشمند‌سازی مدارس شاید بتوان گفت بسیاری از معلمان از نظام تعلیم و تربیت کشور جلوتر هستند و بسیاری از دانش‌آموزان نیز از تسلط کافی برای استفاده از این فناوری‌ها برخوردارند، اما مشکل باز هم عقب بودن مدرسه در کشور ما از این فناوری‌هاست.
در واقع نیم نگاهی به تکنولوژی آموزشی و رهنمودهای آن نشان می‌دهد که تا چه حد لازم است از تلفیق مناسب منابع انسانی و غیرانسانی در طراحی، اجرا و ارزشیابی کل فرآیند یادگیری و یاددهی به صورت سیستماتیک بهره گرفت. ولی این رهنمودها در نظام آموزشی ما مهجور مانده است و بیشتر نامی از تکنولوژی آموزشی و رسانه‌های آموزشی در نظام تعلیم و تربیت به چشم می‌خورد و هنوز مدرسه شاهد همان روش تدریس سخنرانی و گچ و تخته سیاه است.
اما در آموزش‌وپرورش نقش نیروی انسانی بسیار مهم است و معلم از مهم‌ترین عوامل در رشد و توسعه کیفی و محتوایی تعلیم و تربیت به شمار می‌آید. چون تربیت انسان نتیجه یک جریان متقابل دوجانبه بین معلم و شاگرد است و عکس‌العمل فراگیران نیز در این تعامل دوجانبه یکسان نیست و آن‌چنان متنوع است که در قالب رده‌بندی مشخص و قابل شناسایی نمی‌گنجد. به همین دلیل امکان ارائه الگوی پیش‌ساخته و کلاسیک تربیتی برای کار معلم را نمی‌توان انتظار داشت. زیرا تهیه یک دستورالعمل تربیتی که در ارتباط با تفاوت‌های فردی بتواند به همه ضرورت‌های تربیت فردی پاسخ دهد کار آسانی نیست و باید از روش‌های گوناگونی بهره جست.

 ولی معلمان ما به عنوان اصلی‌ترین عامل تعلیم و تربیت از روش‌های نوین تدریس به همان علت پیش‌گفته – عقب ماندن مدرسه از معلمان در بحث هوشمند‌سازی مدارس- از این فناوری‌ها بی‌بهره مانده‌اند. چون سیستم سنتی آموزش‌وپرورش نیز اجازه چنین کاری را نمی‌دهد و کتاب درسی حرف اول را می‌زند. در چنین ساختاری وجود تعارض طبیعی است؛ ضمن این‌که می‌خواهیم مشکلات سیستم آموزش‌وپرورش را با بخشنامه حل کنیم، یعنی به صورت فراگیر از طریق بخشنامه بگوییم که چه چیزی بپوشد، چطور حرف بزند، چطور با دیگران رفتار کند و موارد فراوانی از این دست. مجموعه این‌ها عواملی است که به تدریج شکل‌دهنده دوگانگی شخصیت در محیط مدرسه و خارج از مدرسه می‌شود و چنین تعارض‌هایی در قالب ساختار آموزش‌وپرورش شکل می‌گیرد. 

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/08/8

ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با محمود فرشیدی، وزیر سابق آموزش و پرورش

 

آموزش و پرورش نباید ستاد انتخاباتی باشد

مریم بابایی/ روزنامه اعتماد،7/3/92

13 میلیون دانش‌آموز، بیش از یک میلیون فرهنگی و کادر آموزشی و بیش از 112 هزار مدرسه در کشور و در حال حاضر نیز دانشجویان دانشگاه تازه تاسیس دانشگاه فرهنگیان به احتساب کادر آموزشی و اعضای هیات علمی این دانشگاه، آموزش و پرورش را عیالوارترین دستگاه اجرایی کشور کرده است. این تعداد نیروی انسانی و مخاطب با احتساب خانواده‌ها و تعداد افرادی که هر یک از این افراد می‌توانند تحت تاثیر قرار دهند، همواره برای نامزدهای انتخاباتی وسوسه‌کننده بوده است. در انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری و ...کاندیداها همواره به آموزش و پرورش نگاه ویژه‌یی داشته‌اند و به شکل‌های مختلف سعی در همراه کردن مسوولان اجرایی، روسای مناطق آموزش و پرورش و دانش‌آموزان و خانواده‌های‌شان با خود دارند. این شرایط وقتی وزیر و مسوولان آموزش و پرورش به طور مستقیم وارد عرصه انتخابات می‌شود یا از کاندیدای خاصی حمایت می‌کند، شکل بارزتری به خود می‌گیرد. در همین زمینه گفت‌وگویی با محمود فرشیدی، وزیر سابق آموزش و پرورش در زمینه آسیب‌شناسی این موضوع داشته‌ایم. فرشیدی که خود دوران پرحاشیه‌و کوتاهی را در آموزش و پرورش گذرانده، معتقد است اساسا آموزش و پرورش باید تبدیل به یک نهاد حکومتی شود و از زیرمجموعه دولت خارج شود تا بتواند تصمیمات مستقل‌تر و با ثبات‌‌تری را با توجه به اهمیت این حوزه بگیرد.


به نظر شما چه اشکال و خلأ‌های قانونی در زمینه استفاده از امکانات دولتی برای انتخابات وجود دارد؟ همان‌طور که می‌دانید آموزش و پرورش بزرگ‌ترین دستگاه اجرایی کشور است، تعداد بالای معلمان، دانش‌آموزان و... در کنار جایگاه فرهنگی آموزش و پرورش همواره باعث شده در انتخابات مختلف از جمله مجلس، ریاست‌جمهوری و شورای شهر آموزش و پرورش مورد توجه کاندیداها قرار گیرد و در این راستا سوءاستفاده‌هایی هم صورت گیرد.


برای کاندیدا و نماینده‌مجلس شدن قانون است که از سمت و شغل قبلی باید استعفا داد اما در حوزه ریاست‌جمهوری استعفا مطرح نیست و در شرایطی که خیلی از وزرا در هر دوره قصد کاندیدا شدن دارند، تفکیک بودجه دولتی و شخصی خیلی دشوار است. اینکه یک دستگاه اجرایی به عنوان ستاد انتخاباتی وارد عمل شود، به عنوان یک اشکال مطرح است.

به هر حال زمانی که من مسوولیتی دارم معاونان من به اقتضای مسوولیتی که در وزارتخانه دارند با من آشنا شده‌اند و در این زمینه با من همکاری می‌کنند. در این شرایط وقتی نامزد دیگری انتخاب شد همه معاونان و کارشناسان قبلی را برکنار می‌کند که نمونه این رفتار را در جناح‌بندی‌های مختلف اصولگرا و اصلاح‌طلب دیدیم که سعی می‌کنند رقیب را حذف کنند. در حالی که چه بسا این معاون و مسوولی که یک نوع تکلیف داشت از مافوق خود در آن زمان حمایت کند، اگر در آن شرایط نبود ممکن بود در ستاد فرد دیگری فعالیت کند. اما در آن زمان یک نوع معذوریت اخلاقی برای حمایت از مافوق خود داشت. این اشکال اول است. اشکال دوم هم ‌این است که مساله استفاده از امکانات دولتی پیش می‌آید که این شیوه به هیچ‌وجه در هیچ کدام از وزارتخانه‌ها درست نیست. همچنین این قبیل اقدامات در آموزش و پرورش به دلیل شمار میلیونی مخاطبان ضرر بیشتری خواهد زد. به همین دلیل آموزش و پرورش باید به دور از دسته‌بندی‌های سیاسی باشد. هر کدام از معلمان و فرهنگیان هر نوع سلیقه‌یی دارند، باید بتوانند آزادانه و در محیطی غیر از تعلیم و تربیت آن را دنبال کنند.
به عنوان نمونه تا آخرین روزهای مشخص شدن نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری، حضور حاجی‌بابایی به عنوان یکی از نامزدهای انتخاباتی قطعی شده بود هر چند وزیر آموزش و پرورش کاندیدای انتخابات نشد اما از چند ماه قبل از آن وزارتخانه اقداماتی را در این راستا صورت داده بود که حمل بر انتخاباتی و تبلیغاتی بودن می‌شد، اساسا شما به عنوان کسی که مسوولیت اجرایی در حوزه آموزش و پرورش داشته‌اید، به طور کلی حضور وزیر و مسوولان اجرایی در عرصه انتخابات چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم و حمایت از یک کاندیدای دیگر را چطور تحلیل می‌کنید؟

در بند 10 سیاست‌های ابلاغی رهبری به آموزش و پرورش تاکید شده است که آموزش و پرورش باید ثبات مدیریت داشته باشد و از دسته‌بندی‌‌های سیاسی و تغییرات مدیریتی پرهیز کند. اما این به معنای این نیست که دسته‌بندی سیاسی خط قرمز و ممنوع است. در هر صورت باید به این نکته توجه داشت که بچه‌ها ابزار سیاسی نیستند که از آنان به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنیم. هر حرکتی که آموزش و پرورش را به این سمت سوق دهد قابل قبول نیست. البته اشکال و خلأ قانونی در این زمینه وجود دارد که باید برطرف شود.
این شرایطی که توصیف کردید درباره عضویت فرهنگیان در ستادهای انتخاباتی هم مطرح است؟


آموزش و پرورش بدنه فعالی دارد؛ یک میلیون فرهیخته که پایگاه اجتماعی و سرمایه عظیمی را به وجود می‌آورد. نامزدها و کاندیداهای انتخابات همیشه می‌خواهند از این سرمایه اجتماعی استفاده کنند. در انتخابات مجلس، شوراها و ریاست‌جمهوری این تمایل کاندیداها را دیده‌ایم. همکاران هم ورود پیدا می‌کنند. در گذشته حداکثر رییس آموزش و پرورش منطقه در ستاد نماینده‌یی فعال بود و موضوع اوقات فراغت یا اشتغال مطرح بود. مثلا مسوول با نامزد مجلس همکاری‌هایی می‌کرد اما الان شیوه‌ها و بحث‌هایی که مطرح است، به دلیل ابعاد گسترده‌یی که پیدا کرده به تمامیت آموزش و پرورش ضربه می‌زند. این شرایط را در دستگاه‌های اجرایی دیگر هم داریم اما به گستردگی آموزش و پرورش نیست. به همین دلیل درباره آموزش و پرورش جای نگرانی و تامل بیشتری دارد.یکسری اقدامات در ماه‌های مانده به مشخص شدن کاندیداهای ریاست‌جمهوری در آموزش و پرورش صورت گرفت که حمل بر انتخاباتی بودن می‌شد، یعنی فراهم کردن پیش زمینه برای وزارت در دوره بعدی یا به هر شکل دیگری. از نظر شما می‌توان چنین برداشتی را از اقدامات این دوره آموزش و پرورش کرد؟


نیت‌خوانی نمی‌توانیم بکنیم. اما اساسا یکسری اقدامات در این دوره فراگیر شد. وزرا و دولت به شیوه‌های مختلف این روند را دنبال کردند. سفرهای استانی تحلیل انتخاباتی می‌شود. وعده‌های غیر اجرایی داده می‌شود. نمونه‌اش بالا بردن میزان یارانه‌ها است که پیام انتخاباتی دارد. این کاستی و اشکال در این دوره فراگیر شد در نتیجه وقتی زشتی کاری فرو می‌ریزد، هر کسی آن کار را انجام می‌دهد و احساس هم نمی‌کند که کار خلافی انجام داده است. این موضوع باید قانونی حل شود. درباره نیت افراد ما نمی‌توانیم قضاوت کنیم. مثلا درباره حاجی بابایی انصاف قضیه این است که او از دورانی که در مجلس نماینده بود تا الان مدافع جامعه فرهنگیان بوده و ان‌‌شاءالله در راستای دفاع هم است. اما قضیه نامزدی در انتخابات تردیدهایی را ایجاد می‌کند. ضرر این کار برای آموزش و پرورش این است که اگر به هر دلیلی نتیجه گرفته نشود، آموزش و پرورش آسیب می‌بیند. نامزدی که انتخاب می‌شود، رقبای خود را حذف می‌کند. مسوولان ستادهای انتخاباتی را برکنار می‌کند. افرادی را در حوزه تعلیم و تربیت جایگزین می‌کند که آفات زیادی را برای این حوزه به دنبال دارد.
این انتقاد به خود شما و دوران کوتاه وزارت‌تان هم مطرح است، بعد از حضور شما در آموزش و پرورش به عنوان وزیر تغییر و تحولات تا حدی بود که اصطلاحا به آن شخم زدن آموزش و پرورش در آن دوره می‌گفتند، در آن زمان هم این تغییر و تحولات به رویکردهای سیاسی و فعالیت‌های ستادی نسبت داده شد.

ما تجربیات قبلی را داریم که ستاد انتخاباتی رییس‌جمهور انتظار داشت فردی را به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش منصوب کنیم و ما با همه توان و بضاعت‌مان مقاومت کردیم. به دلیل همین فشارها کمیته انتصابات تعیین کردیم. هر اسمی را که برای منصوب کردن به عنوان مدیرکل و... به ما از طرف هیات دولت می‌دادند، به این کمیته ارجاع می‌دادیم تا بررسی شود. نهایتا به یک اجماع می‌رسیدیم. این باعث می‌شد نیروهای توانمند بر سرکار بیایند. فشارهای سیاسی هم بود که به دلیل تغییر دوره بود. در دوم خرداد هم این اتفاق افتاد. به ما هم فشار می‌آوردند که حالا که رییس‌جمهور عوض شده است کسانی برسر کار بیایند که در ستادها فعال باشند. اما ما سعی کردیم ضابطه‌ها را رعایت کنیم. نماینده‌ها هم تهدید به استیضاح می‌کردند. ریشه استیضاح من هم اساسا به همین دلیل بود. مثلا می‌گفتند معاون مدیرکل آموزش و پرورش را فلان شخص بگذارید و ما مقاومت می‌کردیم. این روند آسیب‌پذیری در حوزه آموزش و پرورش را به دنبال دارد. به همین دلیل است که تاکید دارم آموزش و پرورش باید یک نهاد حکومتی باشد تا از فشارهای سیاسی مجلس و دولت برکنار باشد. هر رییس‌جمهور در هر دوره‌یی آموزش و پرورش را در راستای اهداف خودش پیش می‌برد. آموزش و پرورش هم قدرت سیاسی مقاومت ندارد و بیشتر خدمات می‌دهد و برای دفاع از خودش ابزاری ندارد.به هر حال نبودن ثبات مدیریت انتقادی است که به دوره شما مطرح است؟


دوران من کوتاه بود. یک مرحله گذار در این دوران داشتیم. بعد از مدت‌ها که نگاه خاصی حاکم بود، نوعی تغییر نگاه قرار بود در این دوران حاکم شود. در دوران اصلاحات شاهد بودیم سند ملی که در آموزش و پرورش نوشتند الهام گرفته از فرهنگ غربی بود. رویکرد ما موقع روی کار آمدن رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی بود. مدافعان خاص خودش را می‌طلبید. ما خلأ فراوانی در این زمینه داشتیم. بنابراین برای پیاده کردن رویکرد خودمان تغییرات مدیریتی و مدافعان خاص خود را نیاز داشتیم. در آن دوران فلسفه غربی اصلاح‌طلب را می‌خواستند دنبال کنند و من می‌گفتم باید این نگاه را تغییر دهیم. اما آن طرف قضیه را هم داشتیم. مثالی که زدم ستادهای اجرایی چه فشاری وارد می‌کردند شاهد ادعای من است. موردی داشتم که رسما دستور دادند ابقا شود که پاسخ نوشتم نه. در بحث‌های سیاسی ما بحث اندیشه اصلاح‌طلب و اصولگرا مطرح است. کسانی باید می‌آمدند که در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بودند. اما درباره افراد فعال در ستادهای انتخاباتی رسما مقاومت کردم و زیر بار نرفتم. انتصابات من کسانی نبودند که در ستادهای انتخاباتی احمدی‌نژاد شناخته شده و فعال بودند. نگاه ماسیاسی و حزبی نبود.
یکی دیگر از انتقادات به دوران شما برخوردهایی است که در آن زمان با یکسری فرهنگیان صورت گرفت و به هر حال به دلیل سکوت شما پای شما و خاطره بعد از دوران وزارت شما گذاشته شد. در این مورد چه توضیحی دارید؟


پدیده تلخی برای همه جامعه فرهنگیان بود. اما درست ریشه‌یابی نشد. من در آن زمان نامه‌یی به رییس قوه قضاییه بعد از اتفاقات رخ داده نوشتم.ریشه قضیه کجا بود؟


ریشه آن قضیه این بود که به آموزش و پرورش اعتبارات لازم داده نمی‌شد. خیلی از دست‌اندرکاران و مدیران که مسوولیت داشتند راهکار را در این می‌دیدند که معلم را به عنوان اعتراض به خیابان بکشانند. این راهکار اصولی نبود. ریشه دیگر قضیه هم کم‌لطفی‌هایی بود که معلمان را تحریک می‌کردند. تحریکات پشت صحنه که معلم را رو در روی جامعه و نظام می‌خواستند قرار دهند که در حد خودش تلخی‌هایی داشت و امیدوارم پیش نیاید. اما من سعی کردم به سهم خودم این قضیه را که کاش رخ نمی‌داد با اخلاقی‌ترین روش‌ها پایان دهم.کانون‌های صنفی معلمان هم در دوران شما بسیار محدود شدند، این اعمال محدودیت برای فعالیت‌های صنفی معلمان از سوی شما چه توجیهی داشت؟

عموم فرهنگیان با اینکه در زمینه مسائل مالی مشکل داشتند از این روش و روش‌های کانون صنفی استقبال نکردند. این روش‌ها، روش‌های قهرآمیز بود. کانون‌های صنفی هم جدا ماندند. عموم فرهنگیان از کسانی که این روش را می‌پسندیدند و معلم‌ها را به خیابان‌ها می‌کشاندند استقبال نکردند.
اگر بخواهیم به نقد دوران وزارت حاجی بابایی در آموزش و پرورش بپردازیم، از نظر شما نکات مثبت و منفی عملکرد ایشان در دوره‌یی که گذشت چه بود؟


از جمله نقاط قوت این دوره تصویب سه سند در آموزش و پرورش است که به هر حال تکلیف آموزش و پرورش را از نظر خطوط کلی و مسیر راه روشن کرد. این سند‌ها به نحوی قانون اساسی آموزش و پرورش محسوب می‌شوند. اگر چه آموزش و پرورش عمق سیاست‌های ابلاغی رهبری را درک نکرد و آن طور که باید در راستای فرهنگ‌سازی آن حرکتی نکرد. اما در هر صورت این اسناد جهت‌گیری آموزش و پرورش را به سمت تمدن اسلامی مشخص می‌کند. تا قبل از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که در سال 85 شروع شد، هر وزیری تابع سلایق خودش در آموزش و پرورش عمل می‌کرد اما با تصویب این سند در شورای عالی انقلاب فرهنگی از جنبه نظری و فکری تکلیف آموزش و پرورش مشخص شد. با تصویب سند درس ملی هم، در حال حاضر آموزش و پرورش سه سند معتبر دارد که باید براساس آن حرکت کند. در ارتباط با کاستی‌های آموزش وپرورش در این دوره هم مهم‌ترین مورد شتابزدگی در برنامه‌ریزی است. این در حالی است که برنامه‌ها در تعلیم و تربیت دیربازده و نامحسوس است. کار تعلیم و تربیت یک ساله جواب نمی‌دهد.به نظر شما تا این حد شتابزدگی در این دوره به چه دلیل بود؟

بخشی از مشکلات و فشارها و شتابزدگی‌هایی که در آموزش و پرورش وجود دارد، به علت نوع نگاه و جایگاهی است که این وزارتخانه دارد. وزارت آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد دولتی مشابه با سایر وزارتخانه‌ها ملزم است در پایان دوره دستاوردهایش را به مجلس نشان دهد. این در حالی است که جایگاه آموزش و پرورش باید حکومتی باشد نه دولتی و این فشار سیاسی برای آموزش و پرورش نباید وجود داشته باشد. این قبیل فشارها به علت جایگاه دولتی آموزش و پرورش باعث شد در دوره اخیر شاهد اقداماتی باشیم که با روح سند و سیاست‌های ابلاغی سنخیتی نداشته باشد. باید توجه داشت که تغییر ساختار قالبی و صوری است و کار محتوایی و عمیق نیست. تغییر محتوا نامحسوس و دیربازده است. دست به تغییر قالب‌ها زدن یک نوع جفا به اسناد است. به همین دلیل تغییر ساختار و اقدامات قالبی دفاع خوبی از اسناد متعالی نیست. مثلا در مجامع فرهنگی اگر از عموم مردم سوال کنید برداشت‌شان از سند تحول بنیادین چیست همه می‌گویند تعطیلی پنجشنبه‌های مدارس و نظام آموزشی 6-3-3. در حالی که هیچ کدام از این موارد در سند نیامده است.
از نظر شما پس هدف و اصل برنامه سند تحول بنیادین و دیگر اسناد آموزش و پرورش چیست؟


آنچه در برنامه درس ملی و سند تحول بنیادین طراحی شده است این است که بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی انسان الگو و آرمانی و برونداد مطلوبی را تعریف کردیم که همه ابعاد را داشته باشد و نوعی مهندسی معکوس در این زمینه داشته‌ایم. بنابراین اگر به صورت اثباتی بخواهیم توضیح دهم باید بگویم سند تحول بنیادین در این دوره رونمایی شد اما درون نمایی نشد. اجتماعات چند هزار فرهنگی در این دوره به بهانه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بیش از اینکه به ابعاد این هدف بزرگ توجه داشته باشد، جنبه صوری و تبلیغاتی داشت. بنابراین آنچه در عمل و اجرا در این دوره پیاده شد نباید به پای تحول بنیادین آموزش و پرورش نوشته شود. این اقدامات جاری و روزمره است.
در این دوره تغییر و تحولات زیادی در آموزش و پرورش از لحاظ ساختاری و همچنین محتوایی صورت گرفت، اگر آن طور که شما می‌گویید این تغییرات مطابق با هدف و روح اسناد بالادستی آموزش و پرورش نبوده است، ممکن است وزیر بعدی دست به تغییر دوباره آنها بزند، از این نظر آموزش و پرورش چه آسیب‌هایی را متحمل می‌شود؟

آموزش و پرورش و وزرای این حوزه باید به این نکته توجه داشته باشند که این حوزه در ابعاد میلیونی عمل می‌کند. به همین دلیل نباید اقدامات را به صورت آزمایشی و آزمون و خطایی انجام دهد. بله، ممکن است وزیر بعدی تصمیم بگیرد عکس این اقدامات عمل کند و این به آموزش و پرورش خیلی صدمه خواهد زد. به هر حال وزیر بعدی هم هزینه و فایده می‌کند. درباره تعطیلی پنجشنبه‌های مدارس هم به همین شیوه عمل شد و ممکن است دوباره تغییراتی در این زمینه داشته باشیم. در کشور ما دانش‌آموزان 154 روز مدرسه می‌روند، در ژاپن 201 روز در فرانسه 174 روز، در روسیه 169 روز، در آلمان 193 روز، در انگلستان 190 روز. در حالی که ما اگر می‌خواهیم راه میان‌بری در آموزش و پرورش داشته باشیم، باید ساعات بیشتری را داشته باشیم. به همین دلیل در تحول و برنامه‌ریزی در این حوزه باید سرنوشت میلیون‌ها دانش‌آموز لحاظ شود. 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-03-07/93.htm#240161

ادامه مطلب ...

از دردی دیرینه

 

مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،7/3/92

 نزدیک به یک ماه از سال تحصیلی گذشته بود که یک روز صبح در زنگ نخست،مدیر مدرسه،"بهمن" را به کلاس درس آورد و ضمن معرفی اش گفت که در یک ماه گذشته،در مدرسه ی دیگری درس می خوانده،اما از امروز شاگرد این کلاس خواهد بود. پایه ی نخست دبیرستان بود و من هم دبیر ریاضی آن کلاس . مدیر که بیرون رفت شروع کردم به کمی خوش و بش و احوال پرسی،و این که در مدرسه ی پیشین،درس ریاضی را تا کجا خوانده است. با پاسخ هایی که داد دریافتم که شاگرد چندان درس خوانی نیست و خیلی در فضای کتاب و کلاس نبوده. زنگ تفریح،وضعیت تحصیلی او را به مدیر گفتم و درخواست کردم که پدر یا مادرش را ببینم. چند روز بعد مادرش به مدرسه آمد و گفت که بهمن،بعدازظهرها،سر کار می رود و شب که به خانه می آید آنچنان خسته است که توان درس خواندن ندارد. بعدها،از زبان مشاور مدرسه هم شنیدم که پدرش را هم،در یک تصادف رانندگی،از دست داده است. این گذشت تا یک روز که در "سرچشمه"،جلوی مغازه ای دیدمش که داشت یخچالی را جابجا می کرد؛و البته این زمانی بود که پس از چهار پنج ماه که به مدرسه آمد،درس را نیمه نصفه رها کرد و به کلی رفت به بازار کار.

 اما افسوس که در سراسر ایران،نوجوانان و حتی کودکانی مانند بهمن،پرشمارند،از پایتخت بگیر و شهرهای بزرگ تا منطقه های محروم کشور. من در سال های نخست خدمتم،شش سال در بخش محرومی از استان ایلام درس می دادم،و از نزدیک خانواده هایی را می شناختم که از سه- چهار فرزند ِ در سن تحصیل شان،تنها یکی به مدرسه می آمد و دیگران،یا از بیخ و بن بی سواد،و رنگ مدرسه را ندیده بودند و یا پس از چند سال تحصیل،درس را رها کرده و همراه با پدر و برادر،دکانی را می چرخاندند،یا بر کامیونی کار می کردند،و یا کشاورزی می کردند. شمار کودکان باز مانده از آموزش،شوربختانه در مناطق محروم بالاست،و به ویژه تحصیل دختران،به خاطر پاره ای مشکلات فرهنگی،از ارزش و اهمیت کمتری برخوردار است- این نکته را هم بگویم که در شش سال خدمتم در ایلام،شاهد بودم که شوربختانه چند دانش آموز دختر،به دلیل های گوناگون،مانند تن ندادن به ازدواج های اجباری،به خودسوزی دست زدند و جان باختند.

اما هم اکنون هم،کمتر سالی هست که شماری از دانش آموزانم،یا در میانه ی سال و یا در پایان سال تحصیلی،دست از درس خواندن برندارند و راهی بازار کار نشوند. ناگفته پیداست که یکی از مهم ترین دلیل های آن نیز،ناداری،تنگ دستی و بی کاری سرپرست خانواده است،که باعث می شود به فرزند،به ویژه پسر،همچون نیروی کار نگریسته شود. البته برخی از همین کودکان باز مانده از آموزش،پس از چند سال،سرو کارشان با مدرسه های بزرگسال می افتد و خوشبختانه شماری از آنها،به دانشگاه نیز راه می یابند،اما بی گمان درصد این افراد،ناچیز است. ناگفته نماند که این عامل ناداری و تنگ دستی،چیز چندان تازه ای هم نیست و سده هاست که مانع بزرگ آموزش کودکان می باشد و در جای جای ادبیات به جا مانده از گذشته هم،از آن سخن رفته است. برای نمونه ناصر خسرو از خانواده هایی گلایه می کند که به خاطر دستمزد ماهانه ی آموزگاران که در آن زمان یک درم بوده،کودکانشان را از مدرسه رفتن باز می داشته اند : "از غم مزد سر ماه،که آن یک درم است / کودک خویش به استاد دبستان ندهی".

 ولی از فقر که بگذریم مهم ترین دلیل این همه کودک بازمانده از تحصیل،کیفیت پایین آموزش،جذاب نبودن کلاس درس و مدرسه،کمبود آموزگار و مشاور با انگیزه و توانمند،پیوند ضعیف درون مایه ی کتاب های درسی با زندگی دانش آموز،و آمار بالای بی کاری تحصیل کرده هاست. اما شاید یک دلیل دیگر این باشد که متآسفانه سپهر آموزش ایران،فرهیخته پرور نیست تا نفس خود آموزش و یادگیری،ارزشمند به شمار آید. این است که می بینیم پاره ای از بازماندگان از آموزش،از طبقه ی متوسط و بالا هستند. آموزش در ایران،کیفی نیست،از این رو دانش،ارزش ذاتی چندانی هم ندارد. حتی این روزها،بسیار شنیده می شود که آموزش باید با کار و صنعت پیوند بخورد تا سودمند افتد و به کار آید. آموزش و پرورش نیز،به روش های گوناگون،بدش نمی آید دانش آموزان را به رشته ی کار و دانش،و هنرستان ها رهنمون سازد- نمونه اش هدایت تحصیلی دانش آموزان سال اول دبیرستان،که از شهریور سال گذشته دستخوش دگرگونی شده- اما پنداری فراموش گردیده که فرهیختگی،اخلاق و پرورش فراخور جامعه ی نوین،از هدف های بنیادین آموزش- دست کم تا دوره ی متوسطه – است و نه آشنایی با کار و صنعت. در بند 2 ماده ی 26 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر هم می خوانیم : " هدف آموزش،رشد کامل شخصیت انسانی،تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های بنیادین خواهد بود. آموزش باید ترویج تفاهم،مدارا و دوستی در میان همه ی ملت ها و گروه های نژادی و مذهبی را ترویج کند و به فعالیت های[سازمان] ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند."

 اما پرسشی که می ماند این است که با افزایش کودکان بازمانده از آموزش،آیا اصل سی ام قانون اساسی که بیان می دارد : "دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد" نیازمند توجه و تفسیری تازه نیست؟ آیا با این شمار از کودکان بازمانده از آموزش،به راستی می توان گفت دولت به وظیفه ی خود عمل کرده و "وسائل آموزش و پرورش رایگان" را فراهم آورده است؟  

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-03-07/93.htm#240160

 

 

 

       

ادامه مطلب ...

شهریه مدارس غیردولتی افزایش پیدا نمی‌کند

·         

           وعده تکراری آموزش‌وپرورش

·         روزنامه بهار،7/3/92

·         هیچ مدرسه غیردولتی حق افزایش شهریه‌اش را ندارد؛ زیرا به گفته رییس سازمان مدارس غیردولتی، هیچ‌گونه افزایش شهریه به مدارس غیردولتی اعلام نشده ‌است. البته این مسئول آماده‌نبودن الگوی تعیین شهریه را دلیل این کار می‌داند. حالا چه این الگو آماده باشد، چه نباشد، فعلا افزایش شهریه‌ در مدارس غیردولتی وجود نخواهد داشت.

·         به همین دلیل، فرشته حشمتیان می‌گوید: «مبنای ثبت‌نام و اخذ دریافت علی‌الحساب شهریه، برمبنای شهریه سال گذشته است، البته تا زمانی که الگوی تعیین شهریه نهایی نشده است. پس فعلا بنا نداریم افزایش‌ درصدی شهریه سالانه را به صورت مقطعی داشته باشیم.» با این حال، بعضی خانواده‌ها از افزایش حداقل ۲۰ تا ۳۰‌درصدی شهریه بعضی از این مدارس خبر می‌دهند.
هرسال، زمان ثبت‌نام مدارس که می‌رسد، ابتدا گفته می‌شود که شهریه‌ها افزایش نمی‌یابد، بعد هم مسئولان می‌گویند با مدارس متخلف برخورد می‌کنیم. مثل همین امسال که رییس سازمان مدارس غیردولتی با تاکید گفته تیم نظارتی برای برخورد با مدارس متخلف در حال انجام وظیفه است تا اگر در مدارس غیردولتی شهر تهران افزایش شهریه‌ای وجود داشته باشد در مرحله نظارتی با آن برخورد شود. ولی موضوعی که درنهایت اتفاق می‌افتد، این است که چندماه دیگر همین مسئول، خبر از افزایش 10 تا 15‌درصدی شهریه این مدارس غیردولتی را می‌دهد.
این اقدامات به گفته قاسم جعفری، دبیر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، تنها به بی‌اعتمادی مردم می‌انجامد. او می‌گوید: «موضوعی که شاهدش هستیم این است که آیین حکومت‌داری و اداره هر مسئولیتی در هر بخشی درست انجام‌ نمی‌شود. این‌که هرسال شاهد روند این موضوع هستیم که در ابتدا گفته می‌شود افزایش شهریه وجود ندارد ولی بعد اتفاق می‌افتد، باید آسیب‌شناسی شود؛ زیرا این تنها به بی‌اعتمادی منجر می‌شود.» در حالی که به عقیده جعفری، کار درست این است که مدارس، تورم و فشارهای احتمالی را پیش‌بینی و از ابتدا مطرح کنند. اجرای الگوی شهریه توسط موسسان مدارس، نیازمند آموزش نیروی انسانی و تهیه نرم‌افزار است، زیرا الگوی شهریه پیچیدگی‌های خاصی دارد. ولی در سنوات گذشته، هر سال از طریق شورای نظارت مرکزی‌ درصدی برای افزایش شهریه‌ها در نظر گرفته می‌شد که از سال تحصیلی 93-92 تعیین شهریه مدارس غیردولتی براساس الگو محاسبه خواهد شد. به همین دلیل، ممکن است در مدرسه‌ای میزان شهریه‌ها کاهش یا در مدرسه دیگر افزایش داشته باشد. به‌هرحال، الگوی شهریه مدارس غیردولتی طبق ماده15 قانون تاسیس مدارس غیردولتی تنظیم می‌شود که براساس هزینه‌های انجام‌شده، برنامه‌های پیش‌بینی‌شده مدارس و تایید میزان شهریه پیشنهادی مدارس بر‌عهده شورای نظارت استان خواهد بود. البته چندسالی می‌شود که مدارس غیردولتی رتبه‌بندی شده‌اند که به شهریه‌هایشان سامان بخشیده شود، ولی هنوز هم آن‌ها در تعیین و دریافت شهریه با بی‌نظمی روبه‌رو هستند و بحث آن‌ها با خانواده دانش‌آموزان در ماه‌های ثبت‌نام دیده می‌شود. براساس این رتبه‌بندی، مدارس غیردولتی در سه درجه تقسیم شده‌اند و گواهی رتبه خود را هم دریافت کرده‌اند.

·          تعیین شهریه مدارس غیردولتی طبق ماده15 قانون این مدارس، هشت قسمت دارد که شامل خدمات آموزشی، تجهیزات، فوق‌برنامه، نیروی انسانی، موقعیت محلی و نرخ تورم است. با این‌که رتبه‌بندی‌هایی نیز انجام شده است، ولی بعضی مدارس آن را رعایت نمی‌کنند؛ مثلا مدارسی هستند که با این‌که شهریه‌ آن‌ها دو‌میلیون تومان است ولی پنج‌میلیون تومان شهریه می‌گیرند. به گفته بعضی کارشناسان، اعلام این شهریه‌ها چندان تاثیری هم در گرفتن این مبلغ توسط مدارس ندارد، زیرا آن‌ها اصولا این الگو را رعایت نمی‌کنند. مهدی بهلولی، کارشناس آموزش‌وپرورش، درباره این موضوع می‌گوید: «هرسال شاهد این قضیه هستیم که در ابتدا گفته می‌شود، شهریه افزایش پیدا نمی‌کند ولی بعد اعلام می‌کنند که افزایش پیدا کرده است. به هرحال این اعلام‌کردن‌‌ها چیزی را عوض نمی‌کند، زیرا بعضی مدارس این موضوع را رعایت نمی‌کنند.» البته بهلولی دلیل این امر را این‌گونه بیان می‌کند: «این اقدامات فقط برای این است که خانواده‌ها در ابتدای نام‌نویسی این افزایش شهریه را حس نکنند. ولی عملا اتفاقی که می‌افتد این است که در طول سال شهریه را نوبت‌به‌نوبت از خانواده‌ها می‌گیرند.»

·         البته بحث شهریه‌هایی که مدارس دریافت می‌کنند، خلاف قانون اساسی است؛ زیرا در قانون اساسی، آموزش رایگان است. بحث خصوصی‌سازی‌ هم که در سال‌های سازندگی مطرح شد، تنها به این دلیل بود که جمعیت دانش‌آموزان در آن زمان نزدیک به 20‌میلیون نفر بود. ولی در حال حاضر تنها 12‌میلیون دانش‌آموز در کشور وجود دارد. به هرحال به عقیده بهلولی، این خصوصی‌سازی دیگر در این زمان، بی‌معنی است و تنها به شکاف آموزشی طبقات اجتماعی جامعه منجر می‌شود. بهلولی می‌گوید: «دهه70، کشور مجبور به ‌خصوصی‌سازی مدارس بود، ولی در اصل، باید بررسی شود که آیا این مدارس غیردولتی هنوز هم مورد نیاز است یا خیر؟»همچنین به گفته او، در گزارش‌های جهانی، خصوصی‌سازی عملا به شکاف‌ها دامن می‌زند و بیشتر به بحث‌های اقتصادی مربوط می‌شود تا موضوعات آموزشی. به عبارتی خصوصی‌سازی، با رسالت اصلی آموزش‌وپرورش منطبق نیست. البته دبیر کمیسیون آموزش مجلس در این‌باره می‌گوید: «دولت موظف است کف امکانات را برای افراد تهیه کند، ولی به این معنی نیست که افرادی که داوطلب تاسیس مدارس هستند نادیده گرفته شوند.» به‌گفته جعفری، شکاف آموزشی که در این بین ایجاد می‌شود، ایرادی است که باید درمان شود.    

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/07/14

ادامه مطلب ...